مصرع با شروع حرف ( پ )

پابه پای سحر،ازکوه وکمر می آیی
من ودیدارتو؟ افسوس! مگرمی آیی ؟
* * *
پراز ترانه واشکم،به چشم های تو سوگند
برای آنکه ببارم« خدا کند که بیایی»
* * *
پرازرنگین کمان استآسمان دررقص پرچم ها
برافرازآن شکوه سبز را،گاه قیام توست
* * *
پرده نشین و،همه جا ناظری
غایبی و،درهمه جا حاضری
* * *
پرنده ها که بیایند ،یار می آید
شکوفه پوش زجاده،سوار می…
پابه پای سحر،ازکوه وکمر می آیی
من ودیدارتو؟ افسوس! مگرمی آیی ؟
* * *
پراز ترانه واشکم،به چشم های تو سوگند
برای آنکه ببارم« خدا کند که بیایی»
* * *
پرازرنگین کمان استآسمان دررقص پرچم ها
برافرازآن شکوه سبز را،گاه قیام توست
* * *
پرده نشین و،همه جا ناظری
غایبی و،درهمه جا حاضری
* * *
پرنده ها که بیایند ،یار می آید
شکوفه پوش زجاده،سوار می آید
* * *
پروانه ومن ودل وشمع وشب فراق
سوزیم زاشتیاق تو،درانتظارصبح
* * *
پنجره بی قرار تو،کوچه درانتظار تو
تاکه کند نثارتو،لاله ی دسته دسته را
* * *
پنهان مکن جمال خود از عاشقان خویش
خورشید را، برای ظهورآفریده اند
* * *
پوستم را،می دردبرتن،جان به شوق دیدن موعود
دل به سوی لحظه ی میعاد،می شود از سینه ام پرتاب
* * *
پیداست کزره می آیی،غم ها زدل می زدایی
آغوش خود می گشایی،برروی چشم انتظاران
* * *
پیری که دلش آیینه بینایی است
با جاذبه ی عشق جوان می آید
من ودیدارتو؟ افسوس! مگرمی آیی ؟
* * *
پراز ترانه واشکم،به چشم های تو سوگند
برای آنکه ببارم« خدا کند که بیایی»
* * *
پرازرنگین کمان استآسمان دررقص پرچم ها
برافرازآن شکوه سبز را،گاه قیام توست
* * *
پرده نشین و،همه جا ناظری
غایبی و،درهمه جا حاضری
* * *
پرنده ها که بیایند ،یار می آید
شکوفه پوش زجاده،سوار می آید
* * *
پروانه ومن ودل وشمع وشب فراق
سوزیم زاشتیاق تو،درانتظارصبح
* * *
پنجره بی قرار تو،کوچه درانتظار تو
تاکه کند نثارتو،لاله ی دسته دسته را
* * *
پنهان مکن جمال خود از عاشقان خویش
خورشید را، برای ظهورآفریده اند
* * *
پوستم را،می دردبرتن،جان به شوق دیدن موعود
دل به سوی لحظه ی میعاد،می شود از سینه ام پرتاب
* * *
پیداست کزره می آیی،غم ها زدل می زدایی
آغوش خود می گشایی،برروی چشم انتظاران
* * *
پیری که دلش آیینه بینایی است
با جاذبه ی عشق جوان می آید