تشرف آقا سيد جواد خراساني در تخت فولاد

مـرحـوم آقاى سيد جواد خراسانى ، كه مورد اعتمادترين ائمه جماعت اصفهان بود ومقاماتى عالى داشت ، فرمود:از طرف حكومت ، خيال داشتند، صالح آباد اصفهان را غصب نمايند در حالى كه ملك من و ديگرانبـود، لـذا افـرادى را براى تصرف آن جا فرستادند.ما هرچه درخواست نموديم ، مذاكرات نتيجه اىنـداد.
عـريـضه اى به حضور مقدس امام عصرارواحنافداه نوشتم و در رودخانه انداختم و به تخت فـولاد (قـبرستان مهمى در…
مـرحـوم آقاى سيد جواد خراسانى ، كه مورد اعتمادترين ائمه جماعت اصفهان بود ومقاماتى عالى داشت ، فرمود:از طرف حكومت ، خيال داشتند، صالح آباد اصفهان را غصب نمايند در حالى كه ملك من و ديگرانبـود، لـذا افـرادى را براى تصرف آن جا فرستادند.ما هرچه درخواست نموديم ، مذاكرات نتيجه اىنـداد.
عـريـضه اى به حضور مقدس امام عصرارواحنافداه نوشتم و در رودخانه انداختم و به تخت فـولاد (قـبرستان مهمى در اصفهان است كه قبور بسيارى از اولياء خدا در آن جا مى باشد) رفتم ودر خـرابـه اى بـا تـضرع مشغول خواندن دعاى ندبه شدم و مكرر مى گفتم :
هل اليك يا بن احمدسبيل فتلقى (آيا راهى براى رسيدن به شما هست تا حضرتت را ملاقات نماييم ؟) ناگاه صداى سم اسبى را شنيدم و ديدم عربى سوار اسب ابلقى (اسبى كه سفيد است ،ولى با رنگ ديگرى مخلوط باشد) رو به قبله مى رود. نگاهى به من كرد و غايب شد. از مـشـاهـده او قلبم راحت و به اصلاح كارها اطمينان پيدا كردم .شب بعد مشكلم كاملاحل شد.ضمنا در خواب مكررا حضرتش را مى ديدم كه به همين شمايل بودند
عـريـضه اى به حضور مقدس امام عصرارواحنافداه نوشتم و در رودخانه انداختم و به تخت فـولاد (قـبرستان مهمى در اصفهان است كه قبور بسيارى از اولياء خدا در آن جا مى باشد) رفتم ودر خـرابـه اى بـا تـضرع مشغول خواندن دعاى ندبه شدم و مكرر مى گفتم :
هل اليك يا بن احمدسبيل فتلقى (آيا راهى براى رسيدن به شما هست تا حضرتت را ملاقات نماييم ؟) ناگاه صداى سم اسبى را شنيدم و ديدم عربى سوار اسب ابلقى (اسبى كه سفيد است ،ولى با رنگ ديگرى مخلوط باشد) رو به قبله مى رود. نگاهى به من كرد و غايب شد. از مـشـاهـده او قلبم راحت و به اصلاح كارها اطمينان پيدا كردم .شب بعد مشكلم كاملاحل شد.ضمنا در خواب مكررا حضرتش را مى ديدم كه به همين شمايل بودند