«خشکدلی» بحرانی بزرگتر از «خشکسالی»

با نگاهی به خود و جامعه مان در می یابی گرفتار بحرانی بزرگتر از خشکسالی هستیم، بحران کمرنگ شدن مهر و عاطفه یا «خشکدلی».
راوی: اگر منصف باشیم می بینیم که دلهای ما هم مثل ذخایر آبی سرزمینمون دچار مشکل شده. مشکلی که می تونیم اسمش رو بذاریم: «بحران خشکدلی» بله درست شنیدید، «خشکدلی».
اون دلال نامحترمی که خون مردم رو برای درآمد بیشتر خودش، توی شیشه کرده. اون پزشکی که به…
راوی: اگر منصف باشیم می بینیم که دلهای ما هم مثل ذخایر آبی سرزمینمون دچار مشکل شده. مشکلی که می تونیم اسمش رو بذاریم: «بحران خشکدلی» بله درست شنیدید، «خشکدلی».
اون دلال نامحترمی که خون مردم رو برای درآمد بیشتر خودش، توی شیشه کرده. اون پزشکی که به…
با نگاهی به خود و جامعه مان در می یابی گرفتار بحرانی بزرگتر از خشکسالی هستیم، بحران کمرنگ شدن مهر و عاطفه یا «خشکدلی».
راوی: اگر منصف باشیم می بینیم که دلهای ما هم مثل ذخایر آبی سرزمینمون دچار مشکل شده. مشکلی که می تونیم اسمش رو بذاریم: «بحران خشکدلی» بله درست شنیدید، «خشکدلی».
اون دلال نامحترمی که خون مردم رو برای درآمد بیشتر خودش، توی شیشه کرده. اون پزشکی که به بیمار بد حالش، میگه: «تا پول واریز نکنی، عملت نمی کنم». اون معلمی که به دانش آموزاش میگه: «درس بخونید یا نخونید به حال من فرقی نمیکنه». اون مغازه داری که جنس تاریخ گذشته رو به مشتریش غالب میکنه. اون فرزندی که نسبت به پدر و مادر پیرش بیتوجه شده. همگی دچار همین «خشک دلی» شدن. و باید زودتر برای این «خشکدلی» فکری بکنیم، چون به مراتب آثار زیان بارش از خشکسالی بدتره.
قدم اول هم برای برون رفت از بحران خشکدلی اینه که از خودمون شروع کنیم. پذیریم که در حق دلمون بد کردیم. بپذیریم که خیلی وقتا یادمون رفت که باید به دلمون رسیدگی کنیم. خیلی وقتها فراموشش کردیم که باید اون رو در معرض بارونی قرار بدیم که بهش نشاط و زندگی می بخشه. بارونی که میتونه به قلب ما بباره و مرحمی بر تمام زخم هاش باشه و ترک هایی که به خاطر اشتباهات خودمون، بی مهری دیگران و مشکلات زمانه ایجاد شده رو درمان کنه. شاید برای بعضی از شما سؤال شده باشه که از کدوم بارون دارم حرف میزنم؟
راوی: اگر منصف باشیم می بینیم که دلهای ما هم مثل ذخایر آبی سرزمینمون دچار مشکل شده. مشکلی که می تونیم اسمش رو بذاریم: «بحران خشکدلی» بله درست شنیدید، «خشکدلی».
اون دلال نامحترمی که خون مردم رو برای درآمد بیشتر خودش، توی شیشه کرده. اون پزشکی که به بیمار بد حالش، میگه: «تا پول واریز نکنی، عملت نمی کنم». اون معلمی که به دانش آموزاش میگه: «درس بخونید یا نخونید به حال من فرقی نمیکنه». اون مغازه داری که جنس تاریخ گذشته رو به مشتریش غالب میکنه. اون فرزندی که نسبت به پدر و مادر پیرش بیتوجه شده. همگی دچار همین «خشک دلی» شدن. و باید زودتر برای این «خشکدلی» فکری بکنیم، چون به مراتب آثار زیان بارش از خشکسالی بدتره.
قدم اول هم برای برون رفت از بحران خشکدلی اینه که از خودمون شروع کنیم. پذیریم که در حق دلمون بد کردیم. بپذیریم که خیلی وقتا یادمون رفت که باید به دلمون رسیدگی کنیم. خیلی وقتها فراموشش کردیم که باید اون رو در معرض بارونی قرار بدیم که بهش نشاط و زندگی می بخشه. بارونی که میتونه به قلب ما بباره و مرحمی بر تمام زخم هاش باشه و ترک هایی که به خاطر اشتباهات خودمون، بی مهری دیگران و مشکلات زمانه ایجاد شده رو درمان کنه. شاید برای بعضی از شما سؤال شده باشه که از کدوم بارون دارم حرف میزنم؟