0%
جمعه ، ۱۰ فروردین ۱۴۰۳

پرتال تخصصی تبیان مهدویت

تبیان مهدویت ، بزرگترین پایگاه اینترنتی مهدویت

جایگاه معرفتی امام حیّ قسمت دوم

جایگاه معرفتی امام حیّ قسمت  دوم
۵. امام اسوه کامل هدایت
نخستین گام در تکامل انسان، شناخت مسیر هدایت و راه های رسیدن به کمال است و مؤثرترین عاملی که در امر هدایت و تربیت بشر نقش اساسی دارد، وجود الگوهای برتر و کامل است، زیرا این الگوها کسانی هستند که مسیر کمال را پیموده و سالک این راه، باید گام در مسیر او گذارد و همچون او به سوی کمال رهسپار گردد تا به سرمنزل مقصود…
5. امام اسوه کامل هدایت
نخستین گام در تکامل انسان، شناخت مسیر هدایت و راه های رسیدن به کمال است و مؤثرترین عاملی که در امر هدایت و تربیت بشر نقش اساسی دارد، وجود الگوهای برتر و کامل است، زیرا این الگوها کسانی هستند که مسیر کمال را پیموده و سالک این راه، باید گام در مسیر او گذارد و همچون او به سوی کمال رهسپار گردد تا به سرمنزل مقصود نائل گردد. از این رو، هر دین و مکتبی، برای ماندگاری و نفوذ در میان پیروان خود، به الگوها و نماد هایی نیاز دارد که تبلور و تجسم عینی اصول و ارزش های آن باشد؛ به گونه ای که هر فردی بتواند همه برجستگی های آن اندیشه و مکتب را در چهره و رفتار و شخصیت او بیابد تا از آن الگو پذیرد.

وجود الگوهای انسانی در جامعه، برای پرورش صحیح و رشد استعدادهای افراد جامعه ضروری است، زیرا الگوها، هم در مقام آموزش اصول عقیدتی و اخلاقی مُدل ذهنی را ارائه می دهند و هم در مقام عمل، الگوی عینی را در معرض نمایش قرار می دهند تا میزان و معیار سنجش رفتار دیگران باشند و براساس آن صفات پاک و پلید و فضایل و رذایل دیگر انسان ها مورد سنجش و اندازه گیری قرار گیرند. این گونه الگوهای صالح، اخلاق و رفتار و صفات عالی انسانی را به نمایش می گذارند تا زمینه ساز رشد و تعالی جامعه باشند.

در آیات و روایات، پیامبر اکرم؟ص؟ و امامان اهل بیت؟عهم؟ اسوه و الگوی کامل انسان های خداجو و کمال طلب معرفی شده اند. قرآن درباره نقش الگویی رسول خاتم؟ص؟ می فرماید:

﴿لَقَدْ کَانَ لَکُمْ فِی رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَهٌ حَسَنَهٌ لِّمَن کَانَ یرْجُواللَّهَ وَالْیوْمَ الْآخِرَ وَ ذَکَرَ اللَّهَ کَثِیرًا}؛ برای شما در زندگی رسول خدا سرمشق نیکویی است، برای آنانی که امید به رحمت خدا و روز رستاخیز دارند و خدا را بسیار یاد می کنند.

همان گونه که رسول خدا؟ص؟ الگو و اسوه هدایت برای سالکان راه حقیقت و دلیل اثبات حقانیت و درستی تعالیم اعتقادی و رفتاری پیام های آسمانی اسلام است، امامان اهل بیت؟عهم؟ که وصل به مرکز نور نبوت رسول خاتمند نیز تابلو های راهنما به سوی حق و الگوهای هدایت و خدا پرستی اند که با حضور و زندگی معصومانه خویش محکم ترین دلیل حقانیت و صحت تعالیم اسلام به شمار می روند و پیروان خویش را از سراب حیرت و گمراهی رهانیده و به چشمه سار هدایت و نور رهنمون می سازند.

در برخی آیات و روایات، به نقش محوری و هدایت گری پیامبر اکرم؟ص؟ و امامان معصوم؟عهم؟ اشاره شده است، مانند: ﴿اَفَمَن یهدی اِلَی الحَقِّ اَحَقُّ اَن یتَّبَعَ اَمَّن لا یهِدّی اِلّا اَن یهدی﴾ (1) امام باقر؟ع؟ در توضیح این آیه شریفه فرمود:
فأمّا مَنْ یهْدِی اِلَی الحَقِّ فَهُوَ مُحمّدٌ وَ آلُ محمّدٍ علیهم السّلام مِنْ بَعدِهِ وَ أمّا مَنْ لَا یهِدّی اِلاّ اَن یهدی فَهُوَ مَنْ خَالَفَ مِن قُرَیشٍ وَ غَیرِهِم أَهْلَ بَیتَهُ مِنْ بَعْدِه؛ (2) مراد از هدایت گران به حق، اوصیای پیامبر؟ص؟ و مقصود از هدایت نایافتگان، کسانی از قریش و غیر قریشند که پس از رحلت رسول خدا؟ص؟ به مخالفت با اهل بیت او برخاستند و امامت و جانشینی ایشان را نپذیرفتند.

امام صادق؟ع؟ در تفسیر آیه {و عَلمتٍ و بِالنَّجمِ هُم یهتَدون} (3) فرمود:

النَّجْمُ رَسُولُ اللَّهِ؟ص؟ وَ الْعَلَامَاتُ هُمُ الْأَئِمَّهُ؟عهم؟؛ (4) ستاره فروزان هدایت رسول خداست و نشانه های هدایت مائیم.

امام سجاد؟ع؟ کسانی را که بدون الگوپذیری از اولیای معصوم در پی تقرّب به پیشگاه الاهی اند و یا با رهنمودهای آنان مخالفت ورزیده و به رأی خویش عمل می کنند، اهل آتش معرفی کرده، فرمود:

وَ اعْلَمُوا أَنَّهُ مَنْ خَالَفَ أَوْلِیاءَ اللَّهِ وَ دَانَ بِغَیرِ دِینِ اللَّهِ وَ اسْتَبَدَّ بِأَمْرِهِ دُونَ أَمْرِ وَلِی اللَّهِ کَانَ فِی نَار؛ (5) بدانید هرکه از شیوه پیشوایان الاهی سرپیچی کند و بدون فرمان ولی خدا براساس نظر خویش به امور دین عمل کند، اهل آتش خواهد بود.

امام باقر؟ع؟ تنها راه رسیدن به توحید را در گرو الگو پذیری از روش توحیدی پیامبر؟ص؟ و اهل بیت؟عهم؟ معرفی کرده و در تفسیر آیه شریفه ﴿قُل هٰذِهِ سَبیلی اَدعوا اِلَی الله عَلیٰ بَصیرَهٍ اَنا و مَنِ اتَّبَعَنی﴾ (6) می فرماید:

ذَاکَ رَسُولُ اللّه ؟ص؟ وَ أَمِیرُ المُؤمِنین ؟ع؟ وَ الأوصِیاءُ مِنْ بَعْدِهِم؛ (7) راه حق، رسول خدا؟ص؟ و امیرمؤمنان؟ع؟ و دیگر امامان؟عهم؟ است.
پیامبر اکرم؟ص؟ در خصوص هدایت گری سر سلسله امامت امیرمؤمنان؟ع؟، همگان را به همراهی و تبعیت از ایشان در هر شرایط امر فرمود و مردم را از نا فرمانی و مخالفت با طریقت نورانی او برحذر داشت:

أَمَا إِنَّکَ الْهَادِی، مَنِ اتَّبَعَکَ وَ مَنْ خَالَفَ طَرِیقَتَکَ فَقَدْ ضَلَ إِلَی یوْمِ الْقِیامَه؛ (8) آگاه باش تو (علی) پیروانت را به سوی حق رهنمون می کنی و هرکه از شیوه تو روی گرداند، تا روز قیامت گمراه خواهد ماند.

همچنین رسول خدا؟ص؟ به جناب عمار یاسر سفارش اکید فرمود که:

یا عَمَّارُ إِنْ رَأَیتَ عَلِیاً سَلَکَ وَادِیاً وَ سَلَکَ النَّاسُ کُلُّهُمْ وَادِیاً فَاسْلُکْ مَعَ عَلِی فَإِنَّهُ لَنْ یدْلِیکَ فِی رَدًی وَ لَنْ یخْرِجَکَ مِنْ هُدًی؛ (9) ای عمار! هرگاه علی را دیدی که به راهی می رود و تمامی مردم به راهی دیگر، تو راه علی؟ع؟ را بگیر که او تو را به سوی هلاکت راهنمائی و از هدایت خارج نمی کند.

امیر مؤمنان؟ع؟ امامان اهل بیت؟عهم؟ را، نماد صراط حق و سبب پایداری ره پویان طریق حقیقت معرفی کرده و در مورد جدایی از خاندان عترت؟عهم؟ فرمودند:

فَنَحْنُ عَلَی مِنْهَاجِ الْحَقِّ وَ مَنْ خَالَفَنَا فَعَلَی مِنْهَاجِ الْبَاطِلِ، وَ اللَّهِ لَئِنْ خَالَفْتُمْ أَهْلَ بَیتِ نَبِیکُمْ لَتُخَالِفُنَّ الْحَقَّ إِنَّهُمْ لَا یدْخِلُونَکُمْ فِی رَدًی وَ لَا یخْرِجُونَکُمْ مِنْ بَابِ هُدًی؛ (10) ما اهل بیت، همواره بر روش حق استواریم و مخالفان ما بر شیوه باطل. به خدا سوگند اگر از خاندان پیامبر؟عهم؟ خود روی گردانید، از حق روی برتافته اید، چرا که آنان هرگز شما را وارد پستی نکرده و از راه روشن صواب بیرون نکشند.

در توقیع امام عصر؟عج؟ نیز تلازم و جدا ناپذیری حق از اهل بیت عصمت؟عهم؟ این چنین بیان شده است:

وَ لْیعْلَمُوا أَنَّ الْحَقَ مَعَنَا وَ فِینَا لَا یقُولُ ذَلِکَ سِوَانَا إِلَّا کَذَّابٌ مُفْتَرٍ وَ لَا یدَّعِیهِ غَیرُنَا إِلَّا ضَالٌّ غَوِی؛ (11) بدانید که حق فقط با ما و در گرو ماست؛ جز ما خاندان نبوت چنین
نگوید مگر دروغگویان بهتان زننده و غیر از ما چنین ادعا نکند مگر گمراه فریب کار.

بر اساس روایات، انسان از آنجا که در شناخت وجودی خود و نیز تشخیص راه درست از کژراهه ها، به دستگیری راهبرِ بصیری نیاز دارد که به همه خواسته ها آگاهی و بر همه موانع راه احاطه داشته باشد، رویکرد به امامان معصوم؟عهم؟ و تبعیت از رهنمودهای آنان نه تنها برای انسان یک نیاز بلکه یک ضرورت است؛ زیرا بدون پیوند با آن انوار مقدس، انسان گرفتار حیرتِ جهالت و گمراهیِ شهوت خواهد شد. از این رو، خدای حکیم آن ذوات قدسی را وسیله هدایت خلق و حجت خود بر بندگان قرار داد تا بندگان ضمن برخورداری از نیروی عقل بتوانند در پرتو رهنمود آن انوار مقدس، مسیر حق از بپیماید. امام موسی بن جعفر؟ع؟ به هشام بن حکم فرمود:

یا هِشَامُ! إِنَّ لِلَّهِ عَلَی النَّاسِ حُجَّتَینِ حُجَّهً ظَاهِرَهً وَ حُجَّهً بَاطِنَهً فَأَمَّا الظَّاهِرَهُ فَالرُّسُلُ وَ الْأَنْبِیاءُ وَ الْأَئِمَّهُ علیهم السّلام وَ أَمَّا الْبَاطِنَهُ فَالْعُقُول؛ (12) ای هشام! خدا بر مردم دو حجّت و دلیل دارد: حجّت آشکار و حجّت نهان، حجّت آشکار، فرستاده شدگان و پیامبران و پیشوایان؟عهم؟اند و حجّت نهان عقل ها هستند.

این گونه احادیث به روشنی گویای آن است که امامان معصوم؟عهم؟ نماد عینی حق و سخنگویان دینند و دیگران در فهم احکام دین و عمل به آن، باید به آنان رجوع کنند، زیرا تنها راه دست یابی به معارف ناب توحیدی و عمل به دستورات الاهی، رجوع به آنانی است که خزانه دار علوم وحیانی و منبع جوشان معارف الاهی در میان مردمند.

محرومیت و دوری از الگوهای هدایت، پیامدهای تباه کننده و خسارت بار دنیایی و آخرتی را به همراه دارد که مایه گمراهی و دوری از حریم بندگی خداوند است. آنانی که از قافله هدایت اولیای معصوم؟عهم؟ وامانده اند همواره در حصار ظلمت و حیرت فرو مانده و از درک حقیقت توحید محرومند؛ زیرا پیمودن راه هدایت منحصر در پیروی از خاندان عصمت؟عهم؟ است؛ چنان که رسول خدا؟ص؟ فرمود:

مَن طَلَبَ الهُدَی فِی غَیرِهِم فَقَد کَذَّبَنَی؛ (13) هر که در غیر امامان اهل بیت؟عهم؟ هدایت جوید، مرا تکذیب کرده است.

دلیل این سخن رسول خدا؟ص؟ آن است که حق منحصراً بر محوریت اهل بیت؟عهم؟ می چرخد و نظرگاه قدسی پیشوایان معصوم؟عهم؟ محور گردش حق است. چنان که در جای دیگر پیامبر؟ص؟ فرمود:

فَنُورُ الْحَقِ مَعَنَا نَازِلٌ حَیثُمَا نَزَلْنَا (14)؛ نور حق، ملازم ما خاندان است و هرجا ما فرود آییم، حق نیز آنجا حضور دارد.

6. امام معیار معرفت و اطاعت

بر اساس روایات شیعه، اطاعت و عبودیت الاهی، در گرو معرفت دینی است و همه معارف دین در وجود امام؟ع؟ تبلور یافته است و معرفت امام؟ع؟ کلید معارف بنیادین دین از مبدأ تا معاد است؛ به گونه ای که خداشناسی، پیامبر شناسی، معاد شناسی و دیگر آموزه های معرفتی دین، متوقف بر معرفت ولایی و امام شناسی است.

در این جا با بهره گیری از روایات وارد شده در این زمینه، به تبیین محوریت معرفت امام؟ع؟ نسبت به دیگر معارف اعتقادی دین، می پردازیم.

درباره پیوند خدا شناسی با امام شناسی، از امام رضا؟ع؟ روایت شده است که فرمود:

مَنْ عَرَفَهُمْ فَقَدْ عَرَفَ اللَّهَ وَ مَنْ جَهِلَهُمْ فَقَدْ جَهِلَ اللَّه وَ مَنْ تَخَلَّی مِنْهُمْ فَقَدْ تَخَلَّی مِنَ اللَّهِ؛ (15) هر کس ایشان(امامان اهل بیت) را بشناسد، خدا را شناخته است، هرکس ایشان را نشناسد، خدا را نشناخته و هر کس آنان را رها کرده باشد خدا را رها کرده است.

از رسول خدا؟ص؟ نقل شده است که آن حضرت پس از معرفی امامان پس از خود، در بیان پیوستگی معرفت خویش با معرفت اهل بیتش، فرمود:

مَنْ عَرَفَهُمْ فَقَدْ عَرَفَنِی؛ (16) کسی که آنان را بشناسد (معرفت و ایمان داشته باشد)، مرا شناخته است در حدیث دیگر پیامبر اکرم؟ص؟ در بیان محوریت معرفت اهل بیت و پیوند آن با ربوبیت الاهی، به امیر مؤمنان؟ع؟ فرمود:

یا عَلِی مَا عُرِفَ اللَّهُ إِلَّا بِی ثُمَّ بِکَ مَنْ جَحَدَ وَلَایتَکَ جَحَدَ اللَّهَ رُبُوبِیتَهُ؛ (17) ای علی! خداوند جز به من و سپس به تو، شناخته نشده است، هرکس ولایت تو را انکار کند، ربوبیت خدا را انکار کرده است.

در دعایی از امام صادق؟ع؟ در پیوند توحید و نبوت با امامت و محوریت معرفت امام این گونه بیان شده است:

اللَّهُمَّ عَرِّفْنِی نَفْسَکَ فَإِنَّکَ إِنْ لَمْ تُعَرِّفْنِی نَفْسَکَ لَمْ أَعْرِفْ نَبِیکَ اللَّهُمَّ عَرِّفْنِی رَسُولَکَ فَإِنَّکَ إِنْ لَمْ تُعَرِّفْنِی رَسُولَکَ لَمْ أَعْرِفْ حُجَّتَکَ اللَّهُمَّ عَرِّفْنِی حُجَّتَکَ فَإِنَّکَ إِنْ لَمْ تُعَرِّفْنِی حُجَّتَکَ ضَلَلْتُ عَنْ دِینِی؛ (18) پروردگارا خودت، خویش را بر من بشناسان که اگر خودت را برایم نشناسانی، پیامبرت را نخواهم شناخت؛ خدایا رسول خویش را به من بشناسان که اگر تو رسول خود را به من نشناسانی من حجّت تو را نخواهم شناخت؛ بار خدایا حجّتت را به من معرفی فرما که اگر تو حجّت خود را به من نشناسانی در پیمودن راه دین، گمراه خواهم شد.

در این کلام نورانی امام صادق؟ع؟، اگرچه معرفت توحیدی، مبدأ و سر آغاز دیگر معرفت ها بیان شده است و معرفت پیامبر؟ص؟ و امام؟ع؟ در پرتو معرفت خدا حاصل می شود، اما کلید معرفت توحیدی و نبوی، معرفت امام و حجت یاد شده است.

در این جا ممکن است این پرسش پدید آید که آیا در نظام معرفتی، روش شناخت از بالا به پایین است یا بالعکس؟ آیا خدا شناسی و پیامبر شناسی متوقف بر حجت شناسی است یا حجت شناسی متوقّف بر پیامبر شناسی و خداشناسی است؟ آیا سیر معرفت از خدا شروع می شود و به امام می رسد یا از باید از امام شروع کنیم تا به خدا برسیم؟

پاسخ آن است که معرفت و شناخت دو گونه است: اجمالی و تفصیلی. معرفت اجمالی، به ترتیب از بالا به پایین است، اما معرفت تفصیلی، از پایین شروع و به بالا ختم می شود. در شناخت اجمالی ابتدا خدا و سپس پیامبر؟ص؟ و امامان؟عهم؟ را می شناسیم؛ یعنی معرفت توحیدی ریشه و خاستگاه همه معرفت های دیگر است؛ اما در شناخت تفصیلی به گونه ای که تفصیلاً بخواهیم به حقایق دین از اصول و فروعش پی ببریم، معرفت حجت کلید گشایش دیگر معرفت های بنیادی است و نخست باید امام؟ع؟ را بشناسیم تا در پرتو علم بی کران و تعلیمات معصومانه او، به معارف عمیق توحیدی و احکام سعادت بخش دینی نائل شویم.

معرفت اجمالی، مبتنی بر نگاه هستی شناسانه به موضوع معرفت است. از این رو، سیر نزولی دارد و مبدأ هستی، نقطه آغاز معرفت است. این سیر مطابق با مراحل شناخته شده در اصول اعتقادی است که بر اساس آن خدا شناسی و ضرورت توحید اساس همه معرفت ها و دیگر مبانی اعتقادی است و ضرورت ارسال رُسل و وجود امام و حجت نیز پس از خداشناسی و معرفت توحید معنا پیدا می کند. اما معرفت تفصیلی، از آن رو که معرفت اجمالی پیش فرض آن است، دارای سیر صعودی بوده و در صدد بسط و توسعه معارف توحیدی از راه معرفت امام؟ع؟ است. رویکرد اصلی در سیر معرفت اجمالی، شناخت اصل مقصد است، اما در معرفت تفصیلی، رویکرد اصلی، رسیدن به مقصد است.

بنابراین، معرفت اجمالی، از خدا شروع می شود؛ یعنی در قدم نخست، خدا و مبدأ جهان هستی را از طریق وجود خودمان و مشاهده سایر آثار آفاقی و انفسی او می شناسیم سپس از طریق شناخت حکمت و دیگر صفات الاهی، اعتقاد به لزوم نبوت و امامت پیدا می کنیم. اما معرفت تفصیلی که در پی معرفت افزایی و تکامل معرفتی است، سیر معرفت از پایین به طرف بالاست، زیرا اگر بخواهیم مطالب را به طور مفصل بفهمیم، باید از پایین شروع کنیم و پس از معرفت امام؟ع؟، در شناخت تفصیل حقایق دین اعم از اصول و فروع آن، سراغ امام و حجت الاهی می رویم تا وظایف و تکالیف دینی را از او بگیریم. این دو سیر معرفتی، باهم کاملاً هماهنگ است و معرفت تفصیلی در راستای توسعه معرفت اجمالی است نه در برابر آن.

از این رو، در دعای شریفی که از امام صادق؟ع؟ نقل شد، حضرت در فقرات نخست، به سیر نزولی معرفت از بالا به پائین اشاره کرده است، اما در پایان دعا به سیر صعودی معرفت پرداخته و جایگاه محوری امام؟ع؟ در معرفت تفصیلی را بیان فرموده است. بر پایه این فرمایش امام
 صادق؟ع؟، کلید معرفت توحیدی، راهنما شناسی و معرفت امام؟ع؟ است و انسان مؤمن باید همواره نخستین خواسته خود از پیشگاه الاهی را معرفت امام و حجت بداند و معرفت امام را کلید شناخت اصول و فروع دین و مایه ثبات در راه مستقیم هدایت و نجات از گمراهی شمارد.

با توجه به این پیوند عمیقی که میان اصل امامت با دیگر اصول و مبانی اعتقادی دین وجود دارد، در آموزه های دینی، مردم بیش از هرچیزی، نسبت به معرفت و ولایت امامان اهل بیت؟عهم؟ سفارش شده اند، (19) زیرا امامت و معرفت ولایی امام، مایه قِوام معرفت توحیدی و کلید دیگر معارف دین است و در سایه پیوند ولایی، پیوند انسان با خدا و دین او نیز همواره استوار خواهد بود. از این رو، پیشوایان دین، بیش از هر چیزی نسبت به انحراف مردم از محور ولایت اهل بیت؟عهم؟ دغدغه مند بوده و در احادیث بسیاری بر لزوم ولایت امامان اهل بیت؟عهم؟، تأکید شده است.

ازجمله احادیثی که به این جایگاه محوری امامت نسبت به دیگر معارف دین اشاره دارد، سخن معروف امام باقر؟ع؟ به زراره است که فرمود:

بُنِی الْإِسْلَامُ عَلَی خَمْسَهِ أَشْیاءَ عَلَی الصَّلَاهِ وَ الزَّکَاهِ وَ الْحَجِّ وَ الصَّوْمِ وَ الْوَلَایهِ قَالَ زُرَارَهُ: فَقُلْتُ: وَ أَی شَی ءٍ مِنْ ذَلِکَ أَفْضَلُ؟ فَقَالَ: الْوَلَایهُ أَفْضَلُ لِأَنَّهَا مِفْتَاحُهُنَّ وَ الْوَالِی هُوَ الدَّلِیلُ عَلَیهِنَّ؛ (20) اسلام بر پنج چیز استوار است: نماز و زکات و حج و روزه و ولایت. زراره گوید: عرض کردم: کدامیک از این ها برتر است؟ حضرت فرمود: ولایت برتر است، زیرا ولایت کلید آن هاست و شخص والی دلیل و راهنمای آن هاست.

سرّ اینکه در این حدیث شریف، امام باقر؟ع؟، امام شناسی را کلید معارف توحیدی دانسته و عبودیت و معرفت و وحدانیت الاهی را از رهگذر معرفت امام ممکن شمرده شده است، آن است که همه آموزه های وحیانی دین و راه و روش زندگی الاهی در وجود امام عینیت و تجسم   

یافته و هیچ یک از دیگر احکام دین، همسنگ آن نیست، زیرا همه امور و تکالیف دینی باید مطابق با نظر و رهنمود او انجام پذیرد. از این رو، در ادامه حدیث پیشین، امام باقر؟ع؟ با تأکید بر تمایز و برجستگی خاص مسأله امامت و ولایت در میان دیگر معارف دین فرمود:

ذِرْوَهُ الْأَمْرِ وَ سَنَامُهُ وَ مِفْتَاحُهُ وَ بَابُ الْأَشْیاءِ وَ رِضَا الرَّحْمَنِ الطَّاعَهُ لِلْإِمَامِ بَعْدَ مَعْرِفَتِهِ... أَمَا لَوْ أَنَّ رَجُلًا قَامَ لَیلَهُ وَ صَامَ نَهَارَهُ وَ تَصَدَّقَ بِجَمِیعِ مَالِهِ وَ حَجَّ جَمِیعَ دَهْرِهِ وَ لَمْ یعْرِفْ وَلَایهَ وَلِی اللَّهِ فَیوَالِیهُ وَ یکُونَ جَمِیعُ أَعْمَالِهِ بِدَلَالَتِهِ إِلَیهِ مَا کَانَ لَهُ عَلَی اللَّهِ جَلَّ وَ عَزَّ حَقٌّ فِی ثَوَابِهِ وَ لَا کَانَ مِنْ أَهْلِ الْإِیمَانِ؛ (21) بلند مرتبه ترین امر دین و کلید آن و در همه چیز و مایه خشنودی خدای رحمان، اطاعت از امام پس از شناخت اوست. همانا اگر مردی شب ها را به عبادت به پا خیزد و روزها را روزه بدارد و تمام اموالش را صدقه دهد و در همه دوران عمرش به حج رود، اما امر ولایت ولی خدا را نشناسد تا از او پیروی کند و تمام اعمالش را با راهنمائی او انجام دهد، برای او از طرف خدا حق پاداشی نیست و از اهل ایمان شمرده نمی شود!

امیر مؤمنان؟ع؟ به ابن کوّاء فرمود:

إِنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی لَوْ شَاءَ لَعَرَّفَ الْعِبَادَ نَفْسَهُ وَ لَکِنْ جَعَلَنَا أَبْوَابَهُ وَ صِرَاطَهُ وَ سَبِیلَهُ وَ الْوَجْهَ الَّذِی یؤْتَی مِنْهُ فَمَنْ عَدَلَ عَنْ وَلَایتِنَا أَوْ فَضَّلَ عَلَینَا غَیرَنَا فَإِنَّهُمْ عَنِ الصِّراطِ لَناکِبُون؛ (22) خدای تبارک وتعالی اگر می خواست خود را به بندگانش می شناساند؛ اما خاندان را دروازه شناخت خود و مسیری که باید بندگان از آن وارد شوند، قرار داده است، کسانی که از ولایت ما کناره گیرند یا دیگران را بر ما برتری دهند، آنان از صراط مستقیم حق، فرو غلطیده اند.

امام صادق؟ع؟ رویکرد به ائمه؟عهم؟ را معیار ایمان و رویگردانی یا بی تفاوتی نسبت به آنان را مایه کفر و گمراهی شمرده است:

مَن عَرَفَنَا کَانَ مُؤمِناً وَ مَن أَنکَرَنَا کَانَ کَافِراً وَ مَن لَم یعرِفنَا وَ لَم ینکِرنَا کَانَ ضَالًّا؛ (23) هر که به ما خاندان اهل بیت گروید، اهل ایمان است و هرکه از ما روی گردان باشد کافر
است و هرکه نسبت به ما بی تفاوت باشد، گمراه است.

امام باقر؟ع؟ نیز راه وصول به معرفت توحیدی و عبودیت خداوند را امامان اهل بیت؟عهم؟ معرفی کرده؛ فرمود:

بِنَا عُبِدَ اللَّهُ وَ بِنَا عُرِفَ اللَّهُ وَ بِنَا وُحِّدَ اللَّهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی؛ (24) به سبب ما، پروردگار سبحان پرستیده شده و به سبب ما خدا شناخته شده و به سبب ما، خدای متعالی، یگانه شمرده شده است.

بر این اساس، تنها معیار سنجش حق از باطل و هدایت از گمراهی، معرفت امام؟ع؟ و سپس همراهی و پیروی از اوست؛ چنانکه در حدیث یادشده نیز بر تقدم معرفت بر طاعت تصریح شده بود. پس تا زمانی که انسان با امام و محور دین پیوند داشته باشد، در مسیر هدایت استوار است هرچند در این راه تنها باشد. از این رو، در حدیثی که ابی ایوب انصاری نقل کرده است، رسول خدا؟ص؟ به شاخص بودن امام؟ع؟ اشاره کرده و بر ضرورت همراهی با او در هر شرایطی، تأکید فرموده است:

سَمِعْتُ النَّبِی صلی الله علیه و آله یقُولُ لِعَمَّارِ بْنِ یاسِرٍ تَقْتُلُکَ الْفِئَهُ الْبَاغِیهُ وَ أَنْتَ مَعَ الْحَقِّ وَ الْحَقُّ مَعَکَ یا عَمَّارُ إِذَا رَأَیتَ عَلِیاً سَلَکَ وَادِیاً وَ سَلَکَ النَّاسُ وَادِیاً غَیرَهُ فَاسْلُکْ مَعَ عَلِی وَ دَعِ النَّاسَ إِنَّهُ لَنْ یدْلِیکَ فِی رَدًی وَ لَنْ یخْرِجَکَ مِنَ الْهُدَی، یا عَمَّارُ إِنَّهُ مَنْ تَقَلَّدَ سَیفاً أَعَانَ بِهِ عَلِیاً عَلَی عَدُوِّهِ قَلَّدَهُ اللَّهُ تَعَالَی یوْمَ الْقِیامَهِ وِشَاحاً مِنْ دُرٍّ وَ مَنْ تَقَلَّدَ سَیفاً أَعَانَ بِهِ عَدُوَّ عَلِی قَلَّدَهُ اللَّهُ تَعَالَی یوْمَ الْقِیامَهِ وِشَاحاً مِنْ نَارٍ؛ (25) از پیامبر خدا؟ص؟ شنیدم که به عمار یاسر فرمود: ای عمار! تو را گروه طغیانگر به قتل رساند در حالی که تو بر حقی و حق با تو است، ای عمار هرگاه دیدی که علی؟ع؟ به سویی می رود و همه مردم به طرف دیگر می روند، تو با علی همراه باش و همگان را رها کن، زیرا او هرگز تو را به هلاکت نزدیک نکند و از هدایت دور نگرداند. ای عمار! هر کس شمشیرش را برای یاری علی حمایل کند، خداوند در روز قیامت گردن بندی از دُرّ یکتا به او بپوشاند و هرکس شمشیرش را برای کمک به دشمنان علی بر دوش کشد حق تعالی در قیامت گردن بندی از آتش بر گردن او بیاویزد.
با این نگاه، روشن می شود که معرفت اهل بیت؟عهم؟ و پیروی از آنان، مهم ترین پیش نیاز معرفت توحیدی و ورود به آستان حضرت حق است؛ زیرا حق تعالی به واسطه اسماء و صفات حسنای خود بر پهنه هستی جلوه کرده است و اسماء حسنای الاهی، حقیقت نورانی امامان اهل بیتند و رهیافت به معارف عمیق توحیدی، جز در پرتو ولایت آن ذوات پاک که مقرّبان و باریافتگان آستان ربوبی اند ممکن نیست. پس نخستین بایستگی معرفت توحیدی، رجوع به امامان معصوم؟عهم؟ و پذیرش مرجعیت دینی آن انوار مقدس است.

در مجلس مناظره ای که توسط دربار مأمون برگزار شده بود امام رضا؟ع؟ ضمن گفتگوی طولانی با علمای اهل کتاب، به عِمران صابی درباره توحید خداوند فرمود:

مَنْ أَخَذَ عِلْمَ ذَلِکَ بِرَأْیهِ وَ طَلَبَ وُجُودَهُ وَ إِدْرَاکَهُ عَنْ نَفْسِهِ دُونَ غَیرِهَا لَمْ یزْدَدْ مِنْ عِلْمِ ذَلِکَ إِلَّا بُعْداً لِأَنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ جَعَلَ عِلْمَ ذَلِکَ خَاصَّهً عِنْدَ قَوْمٍ یعْقِلُونَ وَ یعْلَمُونَ وَ یفْهَمُونَ؛ (26) کسی که علم توحید را مطابق درک خود پندارد و فهم و ادراک آن را از جانب خویش نه از غیر خود طلب نماید، چنین علمی جز دوری از حقیقت نتیجه ای ندارد، زیرا خداوند علم آن را ویژه کسانی قرار داده است که خردمندانه می اندیشند و می دانند و فهم و درک می کنند.

از این نظر، گرچه انسان ها متناسب با فهم فطری خویش مرتبه ای از توحید را درک می کنند، اما انبیا و اولیای الاهی به ویژه ائمه معصومین؟عهم؟ با ارائه توحید ناب، عالی ترین مراتب معرفت توحیدی را برای مردم بیان کرده و آنان را از توقف در درک های سطحی توحید بر حذر داشته اند. بنابراین، انسان ها در شناخت معارف توحیدی و گام نهادن در مسیر هدایت، به پیروی از این پیشوایان بصیر و خطا ناپذیری که به همه شئون هستی احاطه دارند نیازمندند تا بتوانند در پرتو رهنمودهای صائب و راهگشای آنان به معارف عمیق توحیدی راه یابند.

آگاهی به همه مراتب معرفت توحیدی؛ یعنی توحید در خالقیت، ربوبیت، الوهیت و سایر صفات کمالیه، و نیز عینیت صفات ذاتیه با ذات مقدس و در نهایت وحدت مطلقه ذاتیه او، در ابتدا تدریجاً به صورت عقلی شکل می گیرد، لیکن درک حقیقی هنگامی حاصل می شود که
توجّه به احاطه وجودی او بر تمامی مراتب هستی و موجودات این عالم باشد؛ یعنی موجودات در تمامی شئون وجودی خود، استقلال نداشته و تمام هستی و کمالات آن ها که از اسماء حسنای خدا و از صفات زیبای او ظهور و بروز یافته اند، جز با درک و شهود قلبی امکان پذیر نیست. چنین شهود تامی در این عالم، جز برای مظاهر تامّ اسماء حسنای الاهی یعنی ائمه؟عهم؟ میسر نیست و کسانی به این شهود عقلی و قلبی نایل می شوند که از طریق این خاندان به این هدف والا دست یافته و از این راه تخطی ننمایند.

در برخی روایات، گستره ولایت اهل بیت؟عهم؟ چنان است که فیض هدایت و تشریع از مجاری دیگر انبیای الاهی نیز به واسطه امامان اهل بیت؟عهم؟ و اقرار به ولایت مطلق آن ذوات مقدس صورت می گیرد؛ به گونه ای که حتی پیامبران اولوا العزم؟عهم؟ نیز نیازمند توجّه به امامان اهل بیتند، تا از راه اتصال و ارتباط با مظهر تام اسما و صفات الاهی و اقرار به ولایت امامان اهل بیت؟عهم؟ به مقام نبوّت نائل شوند.

امام صادق؟ع؟ در این زمینه فرمود:

ولایتُنا ولایهُ اللهِ الَّتِی لَم یبعَث نَبِیاً قَطُّ إِلا بِها؛ (27) ولایت ما خاندان نبوت، ولایت خداست؛ همان چیزی که هیچ پیامبری به مقام نبوت برانگیخته نشده است مگر بر پایه آن.

نیز آن حضرت در بیان دیگری فرمود:

مَا مِن نَبِی نُبِّئَ وَ لَا مِن رَسُولٍ أُرسِلَ إِلَّا بِوَلَایتِنَا وَ بِفَضلِنَا عَلی مَن سِوَانَا؛ (28) هیچ پیامبری به نبوت نرسید و هیچ فرستاده ای به رسالت مبعوث نگشت مگر به سبب ولایت ما خاندان و برتری ما بر دیگران.

هم چنین امام رضا؟ع؟ اعتراف به مقام ویژه اهل بیت عصمت؟عهم؟ را اساس نبوّت دیگر پیامبران یاد فرمود:

لَن یبعَثَ اللَّهُ رَسُولًا إِلَّا بِنُبُوَّهِ مُحَمَّدٍ؟ص؟ وَ وَصِیهِ عَلِی؟ع؟؛ (29) خداوند هیچ پیامبری را به رسالت مبعوث نکرد مگر بر اعتقاد به نبوت پیامبر خاتم حضرت محمد؟ص؟ و وصی او امیر مؤمنان علی؟ع؟.

ابوبصیر نقل می کند که حضرت صادق؟ع؟ به من فرمود:

یا أَبَا مُحَمَّدٍ! إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ لَمْ یعْطِ الْأَنْبِیاءَ شَیئاً إِلَّا وَ قَدْ أَعْطَاهُ مُحَمَّداً؟ص؟ قَالَ وَ قَدْ أَعْطَی مُحَمَّداً جَمِیعَ مَا أَعْطَی الْأَنْبِیاءَ وَ عِنْدَنَا الصُّحُفُ الَّتِی قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ- صُحُفِ إِبْراهِیمَ وَ مُوسی؛ (30) ای ابا محمد! به راستی که خداوند به پیامبری چیزی نداده است، مگر این که آن را به محمد؟ص؟ اعطا کرده است؛ سپس فرمود: به تحقیق که خداوند به محمد؟ص؟ تمامی آن چه را که به انبیاء داده، اعطا کرده است و نزد ما صحیفه هایی است که خداوند فرموده است: صحیفه های ابراهیم و موسی. (31)

ابو حمزه ثمالی می گوید: به امام سجّاد؟ع؟ عرض کردم: امامان از شما، آیا مرده را زنده می کنند و جذام و پیسی را خوب می نمایند و روی آب، راه می روند! فرمود:

قُلْتُ فَالْأَئِمَّهُ مِنْکُمْ یحْیونَ الْمَوْتَی وَ یبْرِءُونَ الْأَکْمَهَ وَ الْأَبْرَصَ وَ یمْشُونَ عَلَی الْمَاءِ فَقَالَ مَا أَعْطَی اللَّهُ نَبِیاً شَیئاً إِلَّا وَ قَدْ أَعْطَی مُحَمَّداً؟ص؟ وَ أَعْطَاهُ مَا لَمْ یعْطِهِمْ وَ لَمْ یکُنْ عِنْدَهُمْ وَ کُلَّمَا کَانَ عِنْدَ رَسُولِ اللَّهِ؟ص؟ فَقَدْ أَعْطَاهُ أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ؟ع؟ ثُمَّ الْحَسَنَ ثُمَّ الْحُسَینَ ثُمَّ إِمَاماً بَعْدَ إِمَامٍ إِلَی یوْمِ الْقِیامَهِ مَعَ الزِّیادَهِ الَّتِی تَحْدُثُ فِی کُلِّ سَنَهٍ وَ فِی کُلِّ شَهْرٍ وَ فِی کُلِّ یوْمٍ؛ (32) هر آنچه خداوند به دیگر پیامبران داده است به محمّد؟ص؟ نیز داده است، اما به او چیزهایی داده که به دیگر پیامبران نداده و در نزد دیگران نبوده است. و هر آنچه رسول خدا؟ص؟ داشته است به امیر مؤمنان؟ع؟ نیز عطا شده است و بعد از او به امام حسن؟ع؟ و بعد از او به امام حسین؟ع؟ و پس از او به هر امامی پس از دیگری تا روز قیامت، آن را به اضافه آنچه در هر سال و هر ماه و هر روز پدید می آید، داده است.
براین اساس، فیض هدایت و معرفت به واسطه امام معصوم؟ع؟ افاضه می شود؛ پس یگانه راه بهره مندی از علوم و معارف الاهی، پیوست مداوم با ولایت اهل بیت؟عهم؟ و عبور از این گذرگاه است، زیرا فیض هدایت و علوم و معارف الاهی به واسطه رسول اکرم؟ص؟ و سپس از طریق امیر مؤمنان؟ع؟ و دیگر امامان معصوم؟عهم؟ به بشریت افاضه می شود؛ چنانکه رسول خدا؟ص؟ خود فرمود:

أَنَا مَدِینَهُ الْعِلْمِ وَ عَلِی بَابُهَا فَمَنْ أَرَادَ الْعِلْمَ فَلْیأْتِ مِنَ الْبَاب؛ (33) من شهر علم و علی درگاه ورود به شهر پهناور معارف الاهی است ... .

در این حدیث شریف، فراخوان رسول خدا؟ص؟ مبنی بر رجوع معرفت جویان از طریق درگاه شهر علم نبوت «فَلْیأْتِ مِنَ الْبَاب»، همه دریافت های معرفتی را دربر می گیرد.

7. امام مفسر و سخنگوی قرآن

خداوند در قرآن، کلیات امور دین را بیان فرموده است، امّا بیان جزییات و تفاصیل آن را به عهده پیامبر اکرم؟ص؟ نهاده است. (34) پس از رحلت پیامبر؟ص؟ رسالت تبیین معانی و تفسیر مقاصد قرآن، به عهده جانشینان معصوم ایشان که وارثان علوم نبوتند، خواهد بود. از این رو، میان قرآن و امام؟ع؟ رابطه و پیوند ناگسستنی وجود دارد؛ هم قرآن مردم را به سوی امام؟ع؟ فرا خوانده است و هم امام؟ع؟ همگان را به سوی قرآن هدایت می کند.

امام سجاد؟ع؟ فرمود:

وَ الْإِمَامُ یهْدِی إِلَی الْقُرْآنِ وَ الْقُرْآنُ یهْدِی إِلَی الْإِمَامِ وَ ذَلِکَ قَوْلُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ: إِنَّ هذَا الْقُرْآنَ یهْدِی لِلَّتِی هِی أَقْوَم؛ (35) امام هدایت می کند به قرآن، و قرآن راهنمائی می نماید
به امام، و این است فرموده خدا: همانا این قرآن مردم را به راست ترین و استوارترین طریقه هدایت می کند.

بر پایه این حدیث، قرآن ما را به اصل امامت و حجیت امام؟ع؟ رهنمون می کند و امام؟ع؟ نیز ما را به مقاصد حقیقی قرآن هدایت می فرماید.

قرآن کریم، هم خودش را معرفی کرده است، هم اهل بیت را معرفی کرده و هم رابطه خود با اهل بیت رسالت؟عهم؟ را بازگو کرده است.

درباره خودش می فرماید:

﴿إِنَّهُ لَقُرْآنٌ کَرِیمٌ فِی کِتابٍ مَکْنُونٍ لا یمَسُّهُ إِلَّا الْمُطَهَّرُونَ تَنْزِیلٌ مِنْ رَبِّ الْعالَمِینَ﴾؛ (36) همانا آن قرآن کریمی است که در کتاب محفوظ و مستوری جای دارد و جز پاکان نمی توانند به آن دست یابند (این کتاب) از سوی پروردگار عالمیان نازل شده است!

در معرفی امامان اهل بیت؟عهم؟ می فرماید:

﴿إِنَّما یرِیدُ اللَّهُ لِیذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیتِ وَ یطَهِّرَکُمْ تَطْهِیراً﴾؛ (37) تنها اهل بیت نبوتند که به اراده تخلّف ناپذیر الاهی، از هر گونه پلیدی(ظاهری و باطنی) پاکند و با حقایق آسمانی قرآن تماس دارند.

درباره مرجعیت علمی اهل بیت؟عهم؟ می فرماید:

﴿فَسْئَلُوا أَهْلَ الذِّکْرِ إِنْ کُنْتُمْ لا تَعْلَمُون﴾ (38) پس از آگاهان بپرسید اگر نمی دانید.

امام صادق؟ع؟ در ذیل این آیه فرمود:

کِتَابُ اللَّهِ، الذِّکْرُ وَ أَهْلُهُ، آلُ مُحَمَّدٍ؟عهم؟ الَّذِینَ أَمَرَ اللَّهُ بِسُؤَالِهِم؛ (39) کتاب خدا، ذکر است و اهل آن آل محمّدند، آنانی که خداوند به مردم دستور داده تا از آن ها سؤال کنند.

بنابراین، هم قرآن ما را به در خانه امامان اهل بیت؟عهم؟ هدایت می کند و هم ائمه؟عهم؟ ما را به مقاصد عالیه قرآنی آشنا کرده و به دریای عمیق و بی پایان معارف وحیانی (40) رهنمون می سازد، چراکه آنان گنجینه های اسرار غیبی و علوم وحیانی اند. (41) پس قرآن هدایت گر به سوی امام و امام نیز هادی به سوی قرآن است و میان این دو پیوند دائمی وجود دارد، همان گونه که پیامبر؟ص؟ در حدیث ثقلین (42) از جدا ناپذیری قرآن و اهل بیت؟عهم؟ تا قیامت خبر داده است.














1- «بگو: آیا هیچ یک از معبودهای شما، به سوی حق هدایت می کند؟! بگو: «تنها خدا به حق هدایت می کند! آیا کسی که هدایت به سوی حق می کند برای پیروی شایسته تر است، یا آن کس که خود هدایت نمی شود مگر هدایتش کنند؟ شما را چه می شود، چگونه داوری می کنید؟!»؛( سوره یونس، آیه 35).
2- تفسیر قمی، ج1، ص312.
3- سوره نحل، آیه 16.
4- الکافی، ج 1، ص206. امام رضا؟ع؟ نیز در تفسیر این آیه مبارکه فرمود: «نَحْنُ الْعَلَامَاتُ وَ النَّجْمُ رَسُولُ اللَّه؟ص؟»؛ (الکافی، ج1، ص207؛ مسند الإمام الرضا؟ع؟، ج 1، ص341).
5- الکافی، ج8، ص17.
6- «بگو: این راه من است من و پیروانم و با بصیرت کامل، همه مردم را به سوی خدا دعوت می کنیم! منزّه است خدا! و من از مشرکان نیستم!»؛( سوره یوسف؟ع؟، آیه 108).
7- الکافی، ج1، ص425.
8- طوسی، الامالی، ص499.
9- کشف الغمّه، ج 1، ص143.
10- المسترشد فی إمامه علی بن أبی طالب؟ع؟، ص400.
11- کمال الدین، ج 2، ص 511.
12- الکافی، ج1، ص16.
13- الأمالی، صدوق، ص 65.
14- المسترشد فی إمامه علی بن أبی طالب؟ع؟، ص630.
15- الکافی، ج4، ص 579.
16- کمال الدین و تمام النعمه، ج1، ص260؛ إعلام الوری بأعلام الهدی، ص400.
17- بحار الانوار، ج 22، ص 148.
18- نعمانی ، الغیبه، ص166.
19- چنانکه در روایت فضیل بن یسار از امام باقر؟ع؟ آمده است: « بُنِی الْإِسْلَامُ عَلَی خَمْسٍ عَلَی الصَّلَاهِ وَ الزَّکَاهِ وَ الصَّوْمِ وَ الْحَجِّ وَ الْوَلَایهِ وَ لَمْ ینَادَ بِشَی ءٍ کَمَا نُودِی بِالْوَلَایهِ فَأَخَذَ النَّاسُ بِأَرْبَعٍ وَ تَرَکُوا هَذِهِ یعْنِی الْوَلَایه؛ اسلام روی پنج پایه نهاده شده: نماز و زکاه و روزه و حج و ولایت. و بچیزی مانند ولایت فریاد زده نشد، مردم آن چهار را گرفتند و این- یعنی ولایت- را رها کردند!»؛ ( الکافی، ج 3، ص 18).
20- الکافی، ج 2، ص 18.
2- المحاسن، ج1، ص287.
22- مختصر بصائر الدرجات، ص55.
23- الکافی، ج 1، ص187.
24- الکافی، ج1، ص 145.
25- بحار الأنوار، ج 38، ص 39.
26- التوحید، صدوق، ص438.
27- الکافی، ج1، ص437.
28- بصائر الدرجات، ج 1، ص74.
29- الکافی، ج 1، ص437؛ شیخ صدوق؟ره؟ در بیان اعتقاد شیعه در این زمینه، می نویسد: «أنّ اللّه تعالی بعث نبیه محمدا ؟ص؟ إلی الأنبیاء فی الذرّ و أنّ اللّه تعالی أعطی ما أعطی کل نبی علی قدر معرفته نبینا، و سبقه إلی الإقرار به و أنّ اللّه تعالی خلق جمیع ما خلق له و لأهل بیته؟عهم؟ و أنّه لولاهم لما خلق اللّه السماء و الأرض، و لا الجنّه و لا النّار، و لا آدم و لا حواء، و لا الملائکه و لا شیئا ممّا خلق»؛ (اعتقادات الإمامیه، ص 93).
30- الکافی، ج 1، ص 225).
31- همان، ج 1، ص 227.
32- الخرائج و الجرائح، ج 2، ص583.
33- إعلام الوری بأعلام الهدی، ص 159. در جوامع روایی، این حدیث شریف به گونه های مختلف نقل شده است مانند: «أَنَا مَدِینَهُ الْعِلْمِ وَ عَلِی بَابُهَا فَمَنْ أَرَادَ الْعِلْمَ فَلْیقْتَبِسْهُ مِنْ عَلِی»؛ (الإرشاد، ج 1، ص 33) و «أَنَا مَدِینَهُ الْعِلْمِ وَ عَلِی بَابُهَا وَ هَلْ تُدْخَلُ الْمَدِینَهُ إِلَّا مِنْ بَابِهَا»؛ (إرشاد القلوب إلی الصواب، ج 2، ص 376) و «أَنَا مَدِینَهُ الْعِلْمِ وَ عَلِی بَابُهَا فَمَنْ أَرَادَ الْحِکْمَهَ فَلْیأْتِهَا مِنْ بَابِهَا»؛ (الإحتجاج، ج 1، ص 78). اما در همه این نقل ها، بر لزوم روی آوری به خاندان عصمت؟عهم؟ تأکید شده است.
34- سوره نحل، آیه 44.
35- معانی الاخبار، ص132.
36- سوره واقعه، آیات 77- 80.
37- سوره احزاب، آیه 33.
38- سوره نحل، آیه 43؛ سوره انبیاء، آیه7.
39- بصائر الدرجات، ج 1، ص 41؛ بحار الأنوار، ج 23، ص 181.
40- امیرمؤمنان؟ع؟ فرمود: «أنَّ الْقُرْآنَ ظَاهِرُهُ أَنِیقٌ وَ بَاطِنُهُ عَمِیقٌ لَا تَفْنَی عَجَائِبُهُ وَ لَا تَنْقَضِی غَرَائِبُهُ وَ لَا تُکْشَفُ الظُّلُمَاتُ إِلَّا بِه»؛ قرآن ظاهرش زیبا و باطنش عمیق و ناپیداست، شگفتی هایش تمام شدنی و غرایبش پایانی ناپذیر است. (الإحتجاج، ج 1، ص 262).
41- «وَعِنْدَکُمْ ما نَزَلَتْ بِهِ رُسُلُهُ وَ هَبِطَتْ بِهِ مَلائِکَتُهُ: و نزد شماست هر آنچه بر پیامبران نازل شده و فرشتگان خدا آن را فرود آورده اند»؛ (من لا یحضره الفقیه، ج 2، ص 615).
42- رسول خدا؟ص؟ فرمود: «إِنِّی تَارِکٌ فِیکُمُ الثَّقَلَینِ کِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِی أَهْلَ بَیتِی أَلَا وَ هُمَا الْخَلِیفَتَانِ مِنْ بَعْدِی وَ لَنْ یفْتَرِقَا حَتَّی یرِدَا عَلَی الْحَوْضَ؛ من در میان شما دو چیز گرنبها پس از خود بجای می گذارم؛ یکی کتاب خدا، دیگری عترت و اهل بیت من، آگاه باشید که این دو جانشینان پس از من اند که هرگز از همدیگر جدا نشوند تا بحوض کوثر بر من وارد شوند»؛ (الامامه و التبصره، ص 135).




تاریخ و ساعت انتشار :
۰۳:۱۸:۵۲ ~~~ ۱۴۰۰/۰۴/۱۲
دسته بندی :
مقالات و گفتگو های مهدوی
با مهدی

بنر های حاشیه پست

اظهار نظر در مورد جایگاه معرفتی امام حیّ قسمت دوم .::. پرتال تخصصی تبیان مهدویت

*
*
دانلود مستقیم