0%
سه شنبه ، ۲۸ فروردین ۱۴۰۳

پرتال تخصصی تبیان مهدویت

تبیان مهدویت ، بزرگترین پایگاه اینترنتی مهدویت

دانشنامه مهدویت حرف م

دانشنامه مهدویت حرف  م
مکتفی«علی مکتفی»، هفدهمین خلیفه بنی عبّاس و برادر «معتضد» از سال ۲۸۹ ه.ق ال سال ۲۹۵ ه.ق به مدّت ۶ سال حکومت کرد.
زمان حکومت او در دوران غیبت صغری، واقع شده بود. ۳۵ سال از امامت قائم (عج) گذشته بود که «مکتفی» درگذشت.
محمد بن ایوب بن نوح«محمّد بن ایّوب بن نوح» از کسانی است که امام قائم (عج) را ملاقات کرده است. او و «معاویه بن حکیم» و «محمّد بن…
مکتفی
«علی مکتفی»، هفدهمین خلیفه بنی عبّاس و برادر «معتضد» از سال 289 ه.ق ال سال 295 ه.ق به مدّت 6 سال حکومت کرد.

زمان حکومت او در دوران غیبت صغری، واقع شده بود. 35 سال از امامت قائم (عج) گذشته بود که «مکتفی» درگذشت.

محمد بن ایوب بن نوح
«محمّد بن ایّوب بن نوح» از کسانی است که امام قائم (عج) را ملاقات کرده است. او و «معاویه بن حکیم» و «محمّد بن عثمان عمری» می گویند:

«ما چهل نفر از شیعیان در محضر امام حسن عسکری علیه السّلام گرد آمده بودیم که فزرند بزرگوارش حضرت مهدی (عج) را بر ما عرضه نمود و فرمود: «این بعد از من امام شما و جانشین من در میانتان است، از او فمان ببرید و در دینتان اختلاف نکنید که هلاک می شوید» سپس فرمود: «شما دیگر او را نخواهید دید»». («بحار الانوار»، ج 52، ص 26- «اکمال الدّین و...»، ص 435)

محمدیه
«محمدیه» طرفداران امامت محمدبن علی بن محمدبن علی بن موسی الرضاعلیه السلام و یکی از گروه هایی بودند که در بحث مهدویّت دچار انحراف شدند.

وی از سادات جلیل القدر علوی بود که در زمان حیات پدرش درگذشت. قبرش امروز در نزدیکی «بلد» در دو فرسنگی سامرا و زیارتگاه است و سید محمد خوانده می شود. گویند: محمد نه پسر داشت، که چهار تن از ایشان به خوی و سلماس در آذربایجان مسافرت کرده و کشته شدند. و پنج تن دیگر نیز به شهر لار رفتند و در آنجا به قتل رسیدند.

طرفداران امامت او گفتند: وی نمرده و زنده است؛ زیرا پدرش او را به امامت نامزد کرد و یاران را به امامت وی پس از خود آگاه ساخت. چون نسبت دروغ بر امام جایز نیست و نیز نتوان گفت که بدا رخ داده، پس او جانشین پدر است. اگرچه در دیده و چشم مردمان نمودار گشت که او در گذشت؛ ولی او نمرده است و پدرش علی بنمحمد از ترس مردم که ممکن بود به وی گزندی رسانند، او را ناپدید و غایب ساخت و او مهدی قائم است. [1] .

پی نوشت ها:

[1] ر.ک: نوبختی، فرق الشیعه، ص 101 - 100؛ فرهنگ فرق اسلامی، ص 394.

مغیریِه
از جمله فرقه های شیعی - که انحراف آنها به نوعی مرتبط با بحث مهدویّت است - «مغیریه» یا «محمدیه» است. این فرقه از پیروان محمدبن عبداللّه بن حسن بن حسن بن علی بن ابی طالب اند که ملقب به «نفس زکیّه» و «مهدی» و «ارقط» (دارای لکه سپید و سیاه در صورت) بود.

آنان کشته شدن او را باور ندارند و می گویند: وی در کوه حاجر در نجد پنهان است و تا فرمان خدا به وی نرسد، از آنجا بیرون نمی آید. [1] .

مغیره بن سعید عجلی به یاران خویش می گفت: محمدبن عبداللّه بن حسن بن حسن بن علی مهدی آینده است؛ زیرا وی هم نام رسول خدا و پدرش نیز هم نام پدر پیامبر بود. آنها گمان کرده اند در حدیثی از پیغمبر روایت شده که درباره مهدی فرموده است: «اِنَّ اِسْمَهُ اِسْمی وَ اِسْمَ اَبیهِ اِسْمُ اَبی»؛ یعنی، مهدی هم نام من و پدرش هم نام پدر من است.

محمدبن عبداللّه بن حسن در مدینه دعوت خویش را آشکار کرد و بر مکه و مدینه چیره شد. برادرش ابراهیم بن عبداللّه بصره را گرفت و برادر دیگرش ادریس بن عبداللّه به برخی از شهرهای مغرب دست یافت؛ پس ابوجعفر منصور خلیفه عباسی عیسی بن موسی را با سپاهی انبوه به جنگ او فرستاد. در مدینه نبردی روی داد و محمد در آن جنگ کشته شد. پس از آن منصورعیسی بن موسی را به جنگ ابراهیم بن عبداللّه بن حسن بن حسن گسیل داشت...

گروهی کشته شدن او را راست دانستند و از مغیره بن سعید عجلی روی گردانیده، بیزاری جستند و گفتند: سخن وی - درباره محمدبن عبداللّه بن حسن بن حسن مهدی آینده است و خداوند و پادشاه جهان گردد - دروغ است؛ زیرا که او کشته گردید و پادشاهی روی زمین را نیافت.

گروهی دیگر در دوستی و پیروی از مغیره بن سعید عجلی، استوار مانده، گفتند: محمدبن عبداللّه هرگز کشته نشده و او مهدی آینده است. وی از دیدگان مردمان ناپدید گشته و در کوه حاجر - که در ناحیه نجد است - پنهان زندگی می کند.

روزی که خدا فرمان دهد، از آنجای بیرون می شود و پادشاه روی زمین می گردد. و مردمان در میان رکن و مقام دست بیعت به او می دهند و از مردگان هفده مرده زنده می کند و هر یک از ایشان را حرفی از حروف اسم اعظم می بخشد و آنان لشکرها می کشند. [2] .

پی نوشت ها:

[1] ر.ک: الملل والنحل، ج 1، ص 194.

[2] الفرق بین الفرق، ص 32 - 30 ر.ک: فرهنگ فرق اسلامی، ص 393.

موسویه یا موسائیه
یکی از فرقه های منحرف در باب مهدویّت، «موسویه» یا «موسائیه» هستند طرفدار امامت امام موسی بن جعفرعلیه السلام و منتظر رجعت او بودند.

از دیدگاه این گروه موسی بن جعفرعلیه السلام نمرده و زنده است تا اینکه شرق و غرب عالم از آن او گردد و جهان را پر از عدل و داد کند و او مهدی قائم است. آنان می گفتند: هارون الرشید و یاران او، به دروغ بر مردم وانمود کردندکه آن حضرت مرده است! حال آنکه وی زنده و روی از مردم نهفته است. روایتی از پدرش حضرت جعفربن محمد درباره «مهدویّت» او آورده اند که: «هُوَالقائِمُ المَهْدِیّ فَاِنْ یُدَهْدِه رَأسَهُ عَلَیْکُمْ مِنْ جَبَلٍ فَلا تُصَدِقُوا فَاِنَّهُ القائِمُ»؛ [1] یعنی، او مهدی قائم است و اگر ببینید سر او غلتان غلتان ازکوهی فرود می آید، باور نکنید وبدانید که او زنده و مهدی قائم آل محمدصلی الله علیه وآله است.

گروهی گفتند: او امام قائم است و بمرد و هیچ امامی جز وی نباشد؛ ولی پس از مرگ بازگشته و رجعت می کند و در جایی پنهان می شود. یاران او با وی دیدار می کنند و او به ایشان امر و نهی می کند و در این باره روایتی از پدرش آورده اند که فرمود: «سُمِیَّ القائِمُ قائِماً لِاَنَّهُ یَقُومُ بَعْدَ ما یَمُوتُ» [2] ؛ یعنی بدان جهت قائم را قائم خوانند که پس از مرگ بر می خیزد.

عده ای گفتند: او مرد؛ ولی دیگر باره بر می خیزد و رجعت می کند و همانند عیسی بن مریم است؛ جز اینکه عیسی علیه السلام باز نگشت. اما او به هنگام خود باز گردد و قیام کند و گیتی را پر از داد فرماید؛ زیرا پدرش درباره وی فرمود: او به عیسی ابن مریم علیه السلام همی ماند و به دست بنی عباس کشته شود و چنان که گفته بود به دست ایشان کشته شد.

گروهی دیگر گفتند: وی کشته نشد و خداوند او را به نزد خود به آسمان برد و در هنگام قیامش دیگر باره او را باز می گرداند. همه این فِرَق «واقفه» نامیده شوند.

گروهی دیگر که «بشریه» و پیروان محمدبن بشیر کوفی بودند، گفتند: موسی بنجعفرعلیه السلام نمرد و هرگز به زندان نرفت و مهدی قائم است.

باید دانست که امام موسی بن جعفرعلیه السلام در سال 128 یا 129 ه زاده شد و در سال 179 ه زمانی که هارون الرشید از عمره ماه رمضان باز می گشت، او را از مدینه با خود به حج برد و پس از آن، از راه بصره بازگشت، وی را در نزد عیسی بن جعفر ابی منصور باز داشت کرد. سپس وی را به بغداد طلبید و به زندان سندی بن شاهک افکند.

امام موسی بن جعفرعلیه السلام پنج روز از رجب سال 183 ه باقی مانده در حالی که 54 و یا 55 سال داشت، در همان زندان به شهادت رسید. آن حضرت را به قبرستان قریش بردند و بنا بر وصیت خودش با بند و زنجیر به خاک سپردند. [3] .

پی نوشت ها:

[1] ر.ک: الصراط المستقیم، ج 2، ص 271.

[2] ر.ک: کتاب الغیبه، ص 83 و ص 218 و ص471.

[3] فرق الشیعه نوبختی، ص 85 - 79؛ المقالات والفرق، ص 237 و235 و173 و93؛ المقالات الاسلامیین، ص 28؛ به نقل از: فرهنگ فرق اسلامی، 431 - 430.

مبارکیه
«مبارکیّه» نام فرقه ای از اسماعیلیّه خالصه است. آنان می گویند: «بعد از پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله هفت امام را بیشتر قبول نداریم، امیر المؤمنین که امام و پیغمبر است و حسن علیه السّلام و حسین علیه السّلام و علی بن الحسین علیه السّلام و محمّد بن علی علیه السّلام و جعفر بن محمّد علیه السّلام و محمّد بن اسماعیل بن جعفر (نوه امام صادق علیه السّلام) که امام عالمو امام مهدی (عج) است». آنان معتقدند معنی قائم این است که او به رسالت و شریعت تازه ای مبعوث می شود که به وسیله آن شریعت محمّد صلّی الله علیه و آله را نسخ می کنند. («نجم الثّاقب»، باب چهارم، ص 215)

رجوع شود به واژه: اسماعیلیه خالصه

محمد بن حنفیه
نخستین کسی که در اسلام مهدی موعود (عج) معرّفی شد، «محمّد بن حنفیّه» فرزند امیر المؤمنین علی علیه السّلام بود.

بعد از شهادت حضرت سیّد الشّهداء فرقه ای قائل شدند به این که، «محمّد بن حنفیّه»، حضرت قائم (عج) و وصیّ علی بن ابیطالب علیه السّلام است و اینکه هر کس با ایشان مخالفت کند، کافر و مشرک است، هممچنین معتقد بودند که وی مختار را بر عراقین، کوفه و بصره، بعد از کشته شدن امام حسین علیه السّلام والی نمود و به دستور خونخواهی حسین علیه السّلام و کشتن قاتل او و جستجوی آنها در هر کجا باشند، مذهب وی شناخته شد، «مختاریّه» نامیده و «کیسانیّه» خوانده شد.

عاقبت «محمّد بن حنفیّه» در محرّم سال 81 هجری در مدینه وفات یافت. پس از مرگ او اصحابش سه فرقه شدند و هر کدام ایده ای جداگانه داشتند:

1- فرقه ای می گفتند که وی، مهدی موعود (عج) است و او نمرده و به زودی رجعت می کند.

2- دسته ای دیگر قائل به الوهیّت او شده و اینکه وی زنده و در کوه رضوی مقیم است.

3- فرقه ای دیگر قائل به مرگ او شد و پسرش «ابو هاشم بن محمّد» را مهدی موعود می دانند و با او بیعت کردند که این فرقه از شیعه را»هاشمیّه»نامیده اند. («نجم الثّاقب»، باب چهارم،ص 198،- «فرهنگ فارسی معین»، ج 6، ص 1915»)

محمدیه
«محمّدیّه»، نام فرقه ای است که بعد از حضرت امام علی النّقی علیه السّلام، پسرش «محمّد» را که در حیات آن حضرت وفات یافت، امام می دانند و می گویند او نمرده، بلکه زنده است و مهدی موعود (عج) اوست.

مزار سیّد محمّد در هشت فرسنگی سامرا، نزدیک قریه بلد است. («نجم الثّاقب»، باب چهارم، ص 216)

مغیریه
«مغیریّه» اصحاب «مغیره بن سعید» هستند که بعد از وفات امام محمّد باقر علیه السّلام مذهبی اختراع نمودند و «محمّد بن عبد الله بن حسن بن حسن بن علی بن ابی طالب» را مهدی موعود می دانند.

آنان معتقدند که تو زنده است و در کوهی به نام «علمیّه» که در راه مکّه در حدّ حاجز از طرف چپ که به مکّه می رود، مقیم است و در آنجاست تا هنگامی که در مدینه خروج کند و در همان جا کشته شود. («نجم الثّّاقب»، باب چهارم، ص 214)

ممطوره
«مَمْطوره» نام فرقه ای است که معتقد بودند، امام کاظم علیه السّلام همان مهدی موعود (عج) است و اخبار مربوط به او از زمان رسول اکرم صلّی الله علیه و آله و سلّم به بعد در همه جا شایع بوده است. («آخرین امید»، ص 59)

مجموعه فرمایشات حضرت بقیه اللّه
کتاب مجموعه فرمایشات حضرت بقیهاللّه به وسیله محمد خادمی شیرازی گردآوری شده و همراه با ترجمه ارائه گردیده است. این کتاب مجموعه ای از سخنان و توقیعات صادر شده از حضرت ولی عصرعلیه السلام همراه با دعاهای آن حضرت است.

نگارنده در فصل های کتاب، به نقل سخنان حضرت مهدی علیه السلام از لحظات قبل از ولادت و تا آغاز غیبت صغری، توقیعات صادره از ناحیه مقدسه در غیبت صغری و کبری و گفتارهای ایشان در روزهای اوّل ظهور می پردازد. ارزش این اثر در جمع آوری سخنان امام و ترجمه و شرح آنها در یک مجموعه مستقل است.

معجم احادیث الامام المهدی
کتاب معجم احادیث الامام المهدی علیه السلام از سوی هیئت علمی مؤسسه معارف اسلامی قم - که مرکب از عده ای از افاضل و فرهیختگان است - با اشراف حجهالاسلام علی کورانی و تحت ریاست آیهاللّه سید عباس مهری جمع آوری شده و در سال 1412 ق در پنج جلد انتشار یافته است.

این کتاب، تقریباً دارای دو هزار حدیث در موضوعات مختلف و متنوع مربوط به امام زمان علیه السلام است. با نگاه به چهارصد منبع قدیم و جدید، مطبوع و مخطوط و سنّی و شیعی گردآوری شده است. در مقدمه کوتاه کتاب شش مطلب یادآوری شده است:

1. ضرورت نگارش کتاب و توضیح آن

2. معرفی مجلدات کتاب

3. ضرورت استفاده از رایانه در علوم حدیث

4. میزان ارزش احادیث مهدویّت (که در میان آنها صحیح و ضعیف وجود دارد و این کتاب در مقام قضاوت نیست، بلکه تنها در پی جمع آوری است)

5. بیان تفاوت بین نسخه های کتب حدیث و شکوه از دست بردن نااهلان در کتاب های حدیث

6. روش استفاده از این معجم

در مقدمه کتاب آمده است هزار جلدکتاب را بر چهل تن از پژوهشگران توزیع کردیم تا آنچه مربوط به امام مهدی علیه السلام است، استخراج کنند و حدود چهل هزار فیش تهیه شد. سپس با تنظیم و تبویب فیش ها نگارش کتاب آغاز گردید.

نویسندگان محترم درباره هدف خود از تدوین کتاب گفته اند: «ما می خواهیم کتابی پدید آوریم که هر بحث کننده در موضوع امام مهدی علیه السلام بی نیاز از آن نبوده؛ ولی آن کتاب او را از هر کتاب دیگر بی نیاز کند».

از امتیازات چشم گیر کتاب این است که نشان می دهد: شیعه و اهل سنّت هر دو بر ظهور حضرت مهدی علیه السلام در آخِرُالزّمان توافق دارند و اختلاف این دو مذهب، در دو چیز است:

1. شیعه حضرت مهدی علیه السلام را فرزند امام حسن عسکری علیه السلام و از نسل امام حسین علیه السلام می دانند؛ ولی اهل سنّت حضرت مهدی علیه السلام را از نسل امام حسن مجتبی علیه السلام می پندارند،

2. شیعه معتقد است: حضرت مهدی علیه السلام در سال 255 ق متولد شده و اکنون در حال غیبت به سر می برد؛ ولی اهل سنّت می گویند: آن حضرت هنوز متولد نشده است.

مطالعه معجم احادیث الامام المهدی علیه السلام مستندات اهل سنّت را نشان داده و پاسخ آن و نقاط ضعف استدلال آنها را روشن کرده است.

این کتاب روایات بسیاری در بیان اوصاف و نسب و شمایل حضرت مهدی علیه السلام نقل کرده که دیگر جایی برای شبهات اهل سنّت باقی نمی گذارد.

از دیگر ویژگی های این کتاب، گستردگی و تنوّع موضوعات آن است. علاوه بر احادیث ائمه دوازده گانه علیهم السلام و احادیث لزوم شناخت امام زمان علیه السلام و...، روایات مقدمات و اَشْراطُ السَّاعَه، یأجوج و مأجوج، دابهالارض، رجعت و... نیز به صورت مفصل ذکر شده است.احادیث بیان کننده تاریخ آخِرُالزّمان و پیش از ظهور، شخصیت حضرت مهدی علیه السلام و شمایل آن حضرت، حرکت و کیفیت ظهور و... از مهم ترین موضوعات کتاب است.

شاید مهم ترین امتیاز این کتاب تتبع زیاد و استخراج هر حدیث از مصادر مختلف و متنوع است. [1].

پی نوشتها:

[1] عابدی، احمد، مقاله معرفی انتقادی کتاب معجم احادیث الامام المهدی علیه السلام، مشعل جاوید، صص 351 - 361.

مکیال المکارم فی فواید الدعاء للقائم
علامه متقی مرحوم حاج میرزا محمدتقی موسوی اصفهانی، مشهور به «فقیه احمدآبادی» و «احمدآبادی» در سال 1301 ق در اصفهان تولّد یافت و عمر خود را در تهذیب نفس، فراگیری و نشر علوم آل محمدصلی الله علیه وآله سپری کرد. اگرچه عمر نسبتاً کوتاهی داشت، آثار علمی ارزنده ای از خود به یادگار گذاشت. که از جمله آنها کتاب مکیال المکارم فی فواید الدعاء للقائم است.

موسوی اصفهانی رحمه الله درسال 1348ق وفات یافت و در تخت فولاد اصفهان در جوار پدرش مدفون گردید.

اگرچه عنوان کتاب، نشان می دهد موضوع آن، بررسی فواید دعا برای حضرت مهدی علیه السلام است، اما تنها بخش عمده کتاب به این موضوع اختصاص دارد و نویسنده به بحث های دیگر در مورد حضرت مهدی علیه السلام نیز پرداخته است.

وی درباره انگیزه نگارش این اثر نوشته است: «به نظرم آمد که کتاب مستقلی در این موضوع (فواید دعا برای امام زمان علیه السلام انتظار فرج، ابزار قرب به او و...) بنویسم. اما مشکلات روزگار مرا از این کار بازداشت؛ تا اینکه در خواب حضرت مهدی علیه السلام را دیدم که به من فرمود: این کتاب را بنویس و عربی هم بنویس و نام آن را مکیال المکارم فی فواید الدعاء للقائم بگذار. وقتی از خواببیدار شدم تصمیم به نگارش آن گرفتم که توفیق یارم نشد، تا اینکه در سال 1330 ق به مکه مشرف شدم و وبا در آنجا گسترش یافت.

با خداوند عهد کردم که اگر به سلامت بازگشتم، شروع به تصنیف این کتاب کنم. به لطف خدا با سلامتی بازگشتم و تدوین آن را آغاز کردم».

نویسنده مطالب کتاب را در هشت باب به تعداد درهای بهشت، تنظیم کرده است:

1. وجوب شناخت امام مهدی علیه السلام.

2. امام زمان ما حضرت مهدی علیه السلام است.

3. بخشی ازحقوق امام مهدی علیه السلام برما.

4. ویژگی های حضرت که مستوجب دعای مردم در حق او است.

5. فواید دعا برای فرج صاحب الزّمان علیه السلام.

6. اوقات و حالاتی که در آنها دعا برای حضرت و تعجیل فرج تأکید شده است.

7. چگونگی دعا برای تعجیل فرج و پاره ای از دعاهای مأثور.

8. در بقیه اموری که سبب قرب به حضرت می شود و حضرت را خوشحال می کند و نزد او پر ارزش است.

منتخب الاثر
کتاب منتخب الاثر، نوشته حضرت آیت اللّه شیخ لطف اللّه صافی گلپایگانی یکی از مراجع تقلید حاضر است. وی این کتاب را با ذوق سرشار و حسن سلیقه تحسین برانگیز خود، در ده فصل و یکصد باب به رشته تحریر در آورده و احادیث وارده از رسول اکرم صلی الله علیه وآله و ائمه اطهارعلیهم السلام را با اسلوبی بدیع، تنظیم کرده است. ایشان متن کامل احادیث را بدون تقطیع، به صورت کامل و مستند از کتاب های چاپی و خطی مورد اعتماد و استناد، با دقت هر چه تمام تر نقل کرده است.

امتیاز بزرگ این اثر ماندگار، به اسلوب کاملاً ابتکاری آن مربوط می شود. بدین گونه که به هنگام نقل هر حدیثی، قسمت های مختلف آنرا بررسی کرده، یکی از آنها را - که گویاتر، رساتر و مهم تر تشخیص داده است - برگزیده و متن کامل حدیث را در بابی که رابطه نزدیک تر با محتوای قسمت برگزیده حدیث دارد، درج کرده است. سپس سند و متن و منبع آن را در آنجا ذکر کرده و قسمت های دیگر هر حدیثی را با ابواب صدگانه تطبیق داده است.

در پایان هر بابی نیز تذکر داده که احادیث یاد شده در فلان فصل و فلان باب نیز بر این موضوع دلالت دارد.

این شیوه زیبا از آسیب های تقطیع حدیث محفوظ مانده، حجم کتاب نیز افزایش نیافته و چیزی ناگفته نمانده است.

این اسلوب سودمند و دیگر امتیازات فراوان کتاب، موجب شده که در طول پنجاه سالی که از تألیف آن گذشته، همواره مورد توجه پژوهشگران قرار بگیرد و در کنار آثار ارزشمندی چون: غیبت نعمانی، غیبت طوسی و کمال الدین صدوق از کتاب های پایه و مرجع به شمار آید و به عنوان یک منبع مورد اعتماد و استناد شناخته شود.

دیگر ویژگی های کتاب

1. جامعیت کم نظیر کتاب (در حجم محدود و صفحات معدود، به 6217 عنوان اشاره نموده است).

2. تتبع بسیار گسترده مؤلف (830 حدیث در این اثر ارزشمند گرد آمده است).

3. دسترسی به منابع فراوان (به رغم محدودیت ایام تألیف، از 94 منبع حدیثی شیعه و 63 منبع حدیثی عامّه استفاده شده است).

4. مراجعه مستقیم به منابع و پرهیز از اعتماد به نقل دیگران.

5. مراجعه به منابع مختلف برای درج متقن حدیث (معمولاً به نقل منبع اصلی بسنده نکرده و اختلاف نسخ را تذکر داده است).

6. مراجعه به نسخه های خطی (مانند نسخه های مختلف کفایهالاثر که در آنهنگام به چاپ نرسیده بود).

7. توضیح احادیث مشکل در پاورقی

8. توضیح نکات ادبی، لغوی، تفسیری، کلامی و رجالی فراوان در پاورقی ها.

عناوین فصل های کتاب:

1. اشاره به احادیثی که به صراحت بر تعداد امامان دلالت می کند و تصریح دارد که امامان معصوم علیهم السلام به تعداد نقبای بنی اسرائیل دوازده تن بودند.

2. احادیث مشتمل بر نوید ظهور آخرین مصلح غیبی، از عترت رسول اکرم صلی الله علیه وآله از تبار حضرت زهراعلیها السلام از نسل امام علی علیه السلام از اولاد امام حسین علیه السلام و از صلب امام حسن عسکری علیه السلام.

3. تاریخ ولادت حجّت یزدان، سرگذشت امام گرامی، معجزات حضرت ولی عصرعلیه السلام و داستان نیک بختانی که در عهد امام عسکری علیه السلام توفیق تشرف به محضر قبله موعود را پیدا کردند.

4. معجزات حضرت بقیه اللّه علیه السلام در غیبت صغری، زندگانی نواب خاصّ و داستان باریافتگان به پیشگاه آن حضرت، پس از شهادت امام حسن عسکری علیه السلام.

5. معجزات حضرت ولی عصرعلیه السلام در غیبت کبری و سرگذشت سعادتمندانی که در عصر غیبت کبری به محضر مقدس آن حضرت شرفیاب شده اند.

6. کیفیت ظهور، نشانه ها و فتنه های پیش از ظهور، سال و ماه و محل ظهور، خروج سفیانی و دجّال، صیحه آسمانی، کیفیت بیعت و ممنوعیت تعیین وقت.

7. فتوحات بی نظیر، ظاهر شدن گنج های زیر زمین، فرود آمدن حضرت عیسی علیه السلام؛ کشتن دجّال، پیکار با سفیانی، تکامل عقل ها، آبادانی جهان و پر شدن زمین با عدل و داد.

8. فضایل و مناقب اصحاب خاصّ مهدی علیه السلام (313 نفر) و رشادت و صلابت آنان.

9. مدت حکومت، دعوت، سیرت، خوراک، پوشاک و شیوه زندگی آن حضرت.

10. انتظار فرج، وظایف شیعیان در عهد غیبت، فضیلت درک محضر،پیروی و اعتقاد به آن حضرت، حرمت انکار، کیفیت تسلیم بر آن حضرت و برخی از دعاهای صادره از ناحیه مقدسه.

این کتاب در مدت پنجاه سال گذشته، ده ها بار در تهران، قم و بیروت تجدید چاپ شده و مورد استفاده، استشهاد و استناد پژوهشگران قرار گرفته است.

توجه خاصّ پژوهشگران به این اثر ارزشمند، مؤلف بزرگوار را بر آن داشت که بار دیگر مجامع حدیثی آن را بررسی کند و یافته های جدیدی را در جای جای کتاب قرار دهد و آن را با گسترش و افزایش چشمگیری، به پژوهشگران تقدیم دارد.

این کتاب اینک در سه مجلد با امتیازهای فراوانی منتشر شده است. [1] .

پی نوشتها:

[1] ر.ک: مقاله برگزیده آثار در طول قرون و آثار، مشعل جاوید، علی اکبر مهدی پور، ص 182 - 175.

منتخب الانوار المضیئه
کتاب منتخب الانوار المضیئه اثر سید علی بن عبدالکریم نیلی نجفی، از علمای قرن نهم هجری است. موضوع این کتاب اثبات امامت امام عصرعلیه السلام و بیان ظهور و شرایط آن است.

مؤلف محترم در کتاب خویش، از روش عقلی و نقلی بهره برده است؛ بدین شکل که قیاس های منطقی از انواع مختلف را در لابه لای مطالب کتاب و همراه روایات آورده است تا هیچ اشکالی از طرف غیر شیعیان و حتی غیر مسلمانان بر کتاب وارد نشود.

این کتاب در دوازده فصل مرتب شده است:

1. اثبات امامت و وجود و عصمت آن حضرت از راه عقل

2. اثبات آن حضرت از قرآن

3. اثبات آن از روایات خاصه

4. اثبات آن از روایات اهل سنّت

5. ولادت آن حضرت

6. سبب غیبت آن جناب

7. طول عمر ایشان

8. وکلای آن جناب و راویان از او

9. توقیعات شریف آن حضرت

10.ملاقات کنندگان آن حضرت

11. علامات ظهور

12. وضعیت جهان و اجتماع در ایام حکومت حضرت مهدی علیه السلام

مهدی موعود
این کتاب ارزشمند ترجمه جلد سیزدهم کتاب بحارالانوار اثر گرانسنگ علامه مجلسی رحمه الله است که به وسیله دانشمند محترم علی دوانی به فارسی برگردان شده است. این اثر حاوی گزارش تفصیلی با محتوای تاریخی - حدیثی در زندگانی حضرت مهدی علیه السلام است.

ترجمه فارسی کتاب با مقدمه و پاورقی های مبسوط مترجم همراه است. مقدّمه و اضافات مترجم با افزودن قصائد و قطعاتی چند از آثار ادب فارسی، نگارش یافته است. مترجم در جای جای کتاب در رد شبهات فرقه بهائیه و بابیه، نهایت سعی خویش را به کار برده است. اهم عناوین کتاب از این قرار است:

1. عناوین مقدمه های کتاب: شرح کامل زندگانی علامه مجلسی رحمه الله و آثار و آرای او، مواضع شرق شناسان انگلیسی و صوفیه نسبت به علامه مجلسی رحمه الله، فرقه های صوفیه شیعه و سنی، نکوهش دانشمندان بزرگ شیعه از صوفیه، مهدویّت در اسلام و دیگر ملل و ادیان، بهائی گری و منشأ پیدایش آن و کتاب های این فرقه.

2. پاورقی ها شامل ده ها موضوع متنوع تاریخی، کلامی، حدیثی، ملاحم، اشعار و مدایح است.

3. متن کتاب: تاریخ ولادت، نام و کنیه حضرت مهدی علیه السلام، آیاتی که در روایات اهل بیت علیهم السلام به حضرت مهدی علیه السلام و ظهور آن حضرت تأویل شده است.

روایاتی که از طریق شیعه و سنی از پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله و ائمه معصومین علیهم السلام راجع به حضرت مهدی علیه السلام نقل شده است. همچنین اخباری که به وسیله کاهنان ذکر شده است، طرح بسیاری ازمسائل کلامی به صورت پرسش وپاسخ،ارائه نظریات برخی ازعلمای بزرگ درموضوع مهدویّت، مقایسه شباهت های آن حضرت باپیامبر اسلام صلی اللهعلیه وآله ودیگر پیامبران الهی، اخبار معمرین دنیا و تحلیل غیبت طولانی آن حضرت، کرامات آن حضرت، نواب خاصّ ایشان، مدعیان دروغین نیابت، تشرف یافتگان محضرآن بزرگوار، انتظار فرج،نشانه های ظهور،شیوه حکومت داری حضرت مهدی علیه السلام، رویدادهای زمان آن حضرت، رجعت، جانشینان حضرت و بالاخره وقایع بعد از آن حضرت و پایان تاریخ... تنها برخی از موضوعات مذکور در این اثر ارزشمند است.

متمهدی
در اصطلاح لغت «مُتِمَهْدی» کسی را گویند که ادّعای مهدویّت کند. در دوره غیبت صغری و غیبت کبری کسانی بوده اند که با توجّه به شرائط خاص خود را مهدی موعود (عج) معرّفی کرده و آنها را «مُتِمَهْدی» خوانده اند.

مهدوی
«دکتر محمّد معین در ذیل کلمه مهدوی نوشته است:

«مهدوی» صفت نسبی است 1- منسوب به مهدی (مطلقاً) 2- منسوب به مهدی صاحب الزّمان (عج)، امام دواردهم شیعیان. («فرهنگ فارسی معین»، ج 4، ص 4461)

محدث
محدّث اسم مفعول از ریشه حدَّث، یحدِّثُ به معنای کسی است که حدیث و خبر تازه به او گویند و منظور از آن این است که ائمه علیهم السلام با فرشتگان رابطه دارند و اگرچه مانند پیامبر خود آنها را در سرشت اصلی نمی بینند؛ ولی سخن آنان را می شنوند و از آنها حقایقی را دریافت می کنند. این کنایه از یک مقام معنوی است که یک درجه از مقام نبوّت فروتر است و این لفظ به این معنا، یکی از القاب مخصوص امام علیه السلام محسوب می شود.

امام باقرعلیه السلام در این باره فرمود: «امیرمؤمنان علیه السلام به ابن عباس فرمود: همانا شب قدر در هر سال وجود دارد و همانا در آن، امرِ یک ساله نازل می شود که این امر به ائمه بعد از پیامبر خواهد بود. ابن عباس گفت: آنان کیانند؟ فرمود: من و یازده نفر از نسل من امامانی اند که همگی محدَّث می باشند». [1] .

محمدبن مسلم گوید: «کلمه محدَّث نزد امام صادق علیه السلام ذکر شد، حضرت فرمود: محدَّث کسی است که صدا را بشنود و شخص را نبیند. به حضرت عرض کردم: قربانت گردم! امام از کجا می فهمد که آن کلام فرشته است؟ فرمود: آرامش و وقاری به او عطا می شود که می فهمد آن کلام از فرشته است». [2] .

سماعهبن مهران گوید: «من و ابوبصیر و محمدبن عمران در مکه داخل یک منزل بودیم. محمدبن عمران گفت: من از امام ششم شنیدم کهمی فرمود: ما دوازده محدَّث باشیم. ابوبصیر گفت: تو را به خدا این را از امام ششم شنیده ای؟ او دو بار سوگند خورد که آن را از وی شنیده است». [3] .

پی نوشت ها:

[1] کتاب الغیبه، ص 142، ح 106.

[2] الکافی، باب ان الائمه محدثون مفهمون، ح 4.

[3] کمال الدین و تمام النعمه، ج 2، ص 8.

مرجع تقلید
یکی از اموری که در دوران غیبت کبری اهمیت ویژه ای دارد، تقلید از مجتهد جامع شرایط است.

علمای شیعه امامیّه می گویند: عمل به تقلید به دلایل عقلی و نقلی لازم است. عقل دستور می دهد که فرد نادان، از عالمی دانا راهنمایی بجوید و از او تقلید کند. دانشمندترین علمای هر ناحیه شیعه نشین، عنوان مرجع تقلید دارند و او محل مراجعه مقلدان خود است.

مرجع تقلید، مجتهدی است که قوانین اسلام را بر اساس «قرآن»، «سنت»، «اجماع» و «عقل» استنباط می کند. سلسله مراجع بزرگ تقلید از رحلت چهارمین نایب ویژه (ابوالحسن علی بن محمد سمری) در سال 329 ه به بعد آغاز شد.

در این سلسله نام محمدبن یعقوب کلینی، محمدبن علی بن بابویه قمی و ابوجعفر محمدبن حسن طوسی تا امام خمینی رحمه الله - که همه از مجتهدان شیعه و مراجع تقلید می باشند - قابل ذکر است.

نجف اشرف از زمان شیخ طوسی رحمه الله مرکز علمی شیعه قرار گرفت و مجتهدان بزرگ بیشتر در آنجابه تحصیل علم پرداختند.

به نظر نمی رسد که نهاد مرجع تقلید، تا پیش از زمان شیخ محمدحسن اصفهانی نجفی (م 1266 ه .) جنبه مرکزیت عام یافته باشد.

جانشین بلا فصل او شیخ مرتضی انصاری (م 1281 ه) بزرگ ترین مجتهد زمان خود به شمار می رفت. از آخرین مراجعتقلید که به رحمت ایزدی پیوسته و در زمان خود قبول عام داشتند، سید ابوالحسن اصفهانی، حاج آقا حسین بروجردی (م1340ش) و سید روح ا للَّه موسوی خمینی (م1368 ش) را می توان نام برد. [1] .

پی نوشت ها:

[1] ر.ک: فرهنگ فرق اسلامی، ص 286.

معمرین
«مُعمّرین» جمع معمّر به معنای دراز زی، انسان دراز عمر و کسی است که عمر دراز دارد. در منابع معتبر تاریخی، افراد فراوانی معرفی شده اند که از عمر بسیار طولانی برخوردار بوده اند و روزگاران درازی زیسته اند و از آنان به عنوان «معمرین» یاد می شود. [1] .

امام صادق علیه السلام برخی از این افراد را این گونه بر شمرده است:

یک. حضرت نوح (2500 سال زندگی کرد):

1. پیش از بعثت 850 سال؛

2. پس از بعثت میان قوم خود 950 سال؛

3. پس از نزول از کشتی (که آب طوفان فرو کشید و شهرسازی کرد و اولاد خود را در شهرها جا داد) 700 سال.

سپس ملک الموت آمد و او در آفتاب بود و عرض کرد: السَّلامُ عَلَیْکَ. جواب سلامش را داد و به او گفت: ای ملک الموت! برای چه آمده ای؟

- آمده ام جانت را بستانم.

- به من مهلت می دهی از میان آفتاب زیر سایه بروم؟

- آری این اندازه مهلت داری، نوح نقل مکان کرد و سپس گفت: ای ملک الموت! به درستی که آنچه از عمر من در دنیا گذشته، مثل همین یک لحظه است که از آفتاب به سایه آمدم. اکنون به دستوری که داری عمل کن. و جان او را گرفت.

دو. در روایتی دیگر آن حضرت فرمود: «عمرهای قوم نوح سیصد سال بود».

سه. پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله فرمود: «... سلیمان بن داوود712 سال زندگی کرد». [2] .

چهار. روایت شده است: «دجّال موجود است و در زمان پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله نیز موجود بوده است و تا هنگام ظهور نیز زنده خواهد بود. در این باره روایات اهل سنّت کمتر از شیعه نیست؛ حال چه استعبادی دارد که منکر طول عمر حضرت مهدی علیه السلام شده اند! خدا داند و این در حالی است که دجّال دشمن خدا و مهدی علیه السلام دوست او است. [3] .

پنج. همچنین در روایات است که لقمان بن عاد، دراز عمرترین انسان بوده است. او 3500 سال زندگی کرده است. [4] .

درکتاب های مربوطه ازافراد فراوانی که دارای طول عمر زیاد بوده اند سخن به میان آمده است. بنابراین هیچ گونه استعبادی ندارد که حضرت مهدی علیه السلام نیز دارای طول عمری غیرعادی باشد.

به علاوه روایات فراوانی از معصومین علیهم السلام در دست است که وقتی شباهت حضرت مهدی علیه السلام به پیامبران گفته شده است یکی از این شباهت ها، شباهت آن حضرت به نوح علیه السلام است.

سعید بن جبیر می گوید از امام سجادعلیه السلام شنیدم می فرمود:

«در امام قائم روشی است از نوح که آن طول عمر است» البته این بدان معنا نیست که عمر حضرت مهدی علیه السلام لزوماً به اندازه عمر نوح باشد. [5] .

پی نوشت ها:

[1] ر.ک: کتاب الغیبه، ص 113، روایت 86 به بعد.

[2] کمال الدین، ج 2، ص 202، باب 50.

[3] ر.ک: شیخ طوسی، کتاب الغیبه، ص 113، ح 86.

[4] ر.ک: همان، ص 114، ح 87.

[5] کمال الدین، ج 2، ص 202، باب 50.

محمد بن تومرت
ابوعبداللّه محمدبن عبداللّه تومرت مغربی حسنی در عاشورای 485 ق. متولد شد و در 580 ق. در گذشت.او سلسله «الموحدین» را در آفریقا و اسپانیا بنیان نهاد. ابوعبداللّه از قبیله مصامد مراکش به شمار می آمد و در آغاز کار، مردم را به نزدیک بودن ظهور مهدی علیه السلام بشارت می داد. در سال 514 ق خود را مهدی خواند و گروهی را پیرامون خویش گرد آورد. او را «مهدی هرغی» و نیز «صاحب دعوت عبدالمؤمن» می خوانند، ابوعبداللّه مدتی در عراق درس خواند و مدتی نیز مجنون شمرده شد. محمدبن تومرت در کتاب «الجفر» چنان خواند که: مردی در سوس مغرب ظهور می کند و به وسیله شخصی به نام «عبد مؤمن» تأیید می شود. آن گاه خود را مهدی و قائم به امر خداوند پنداشت و در پی «عبدالمؤمن» گشت تا از تأییدش بهره مند شود.

روزی جوانی دید و نامش را پرسید، جوان پاسخ داد: «عبدالمؤمن» هستم. محمدبن تومرت گفت: اللّه اکبر! آن گاه مقصدش را پرسید. جوان گفت: در پی دانشم. ابن تومرت گفت: آنچه می خواهی به دست من است. سپس هدف نهایی اش را چون رازی سترگ نزد وی به ودیعت نهاد. آن گاه با عبداللّه و نشریسی آشنا شد، عبداللّه بسیار یاری اش کرد و او را به پنهان ساختن ادعایش فرا خواند.

پس از مدتی عبداللّه گفت: اکنون زمان آشکار ساختن دعوت من است؛ بامداد فردا پس از نماز چنان ادعا می کنم که دیشب دو فرشته نازل شدند و از علم و حکمت و قرآن برخوردارم ساختند... عبداللّه چنان کرد. بر اساس نقشه پیشین، محمدبن تومرت از میان مردم برخاست و پرسید: ما را چگونه می بینی؟ عبداللّه پاسخ داد: تو مهدی قائم بامراللّه هستی. هر که پیروت باشد، سعادتمند است و هر کس با تو مخالفتورزد، هلاک می گردد. اصحابت را بیاور تا بگویم کدام بهشتی و کدام دوزخی است.

با این نیرنگ مخالفان محمدبن تومرت را دوزخی معرفی کرد و به هلاکشان فرمان داد. سپس با حدود ده هزارتن لشکری که فراهم آورد، چند جنگ انجام داد و با پیروانش به اسپانیا رفت. [1] .

پی نوشت ها:

[1] وفیات الاعیان، ج 5، ص 44 - 55.

محمد بن علی بن بلال
ابوطاهر محمدبن علی بن بلال در ابتدای کار، نزد امام حسن عسکری علیه السلام فردی مورد اعتماد بود و روایاتی چند از آن حضرت نقل کرده است؛ ولی رفته رفته به جهت پیروی از هوای نفس، راه انحراف در پیش گرفت و مورد مذمت خاندان وحی واقع شد. وی ادعا کرد که وکیل حضرت مهدی علیه السلام است! او نیابت نایب دوم حضرت مهدی علیه السلام را منکر گردید و در اموالی که نزد وی جمع شده بود تا به حضرت مهدی برساند، خیانت کرد. [1] .

نایب دوم، راه ملاقات وی را با حضرت مهدی علیه السلام آسان نمود و امام علیه السلام به وی فرمود: اموال را به نایبشان رد کند؛ اما او در دشمنی و انحراف خود باقی ماند! پایان کارش آن شد که توقیعی از ناحیه مقدسه حضرت مهدی علیه السلام، مبنی بر لعن و نفرین و بیزاری از وی - در ضمن افرادی دیگر از جمله حلاج و شلمغانی - صادر گردید. [2] .

پی نوشت ها:

[1] ر.ک: کتاب الغیبه، ص 400.

[2] الاحتجاج، ح 2، ص 474.

مهدی سودانی
محمد احمد فرزند عبداللّه در سال 1848 م در جزیره «بنت» سودان متولد شد. در کودکی نزد علمای خارطوم دانش اندوخت. سپس به جزیره «آبا» شتافت و پانزده سال در قعر چاهی به ریاضت پرداخت. محمد پیوسته بر فساد مردم می گریست و از شدّت ریاضت و روزه، بسیار نحیف گردید. او شیرین زبان و با عاطفه می نمود و سودانیان استعمار زده را به فتح جهان و گسترش عدالت نوید می داد. اعضای قبیله «بگارا» - که مقتدرترین قبیله آنجا بود - او را تقدیس می کردند. محمد همواره از مردیکه جهان را از عدالت می آکند، سخن می گفت و ستمدیدگان را بشارت می داد. در چهل سالگی روزی کسی به او گفت: ای بزرگوار: شاید تو خود مهدی موعودی؟ محمد نخست انکار کرد؛ ولی به تدریج خود را مهدی خواند. مردمی که از برده فروشی و ستم مصریان و انگلیسیان به، ستوه آمده بودند، ادعایش را پذیرفتند. محمد احمد با دخترانی از قبایل مختلف ازدواج کرد و پیوندهای بسیار پدید آورد. پیروان محمد احمد، وی را تا حدّ پرستش گرامی می داشتند. در سال 1300 ق داعیانی نزد شیوخ قبایل فرستاد و از آنان خواست به او که مهدی منتظر است و رسول خدا آمدنش را بشارت داده ایمان آورند. حاکم خارطوم نماینده ای نزد وی فرستاد. وقتی فرستاده حاکم آمادگی پیروان محمد را مشاهده کرد، به پایتخت بازگشت و با پنجاه جنگاور به نبرد با مهدی روی آورد در این جنگ، نماینده حاکم خارطوم و همراهانش هلاک شدند و کار مهدی سودانی رونق فزون تر یافت.

ژنرال گوردن از سوی دولت بریتانیا سمت محمد احمد شتافت؛ اما او نیز به قتل رسید. بدین ترتیب، خارطوم و تمام سودان به دست مهدی سودانی افتاد. او بارها با محمد سعید پاشا و عبدالقادر پاشا و افسران انگلیسی نبرد کرد. در تمام این جنگ ها پیروز شد و غنیمت بسیار به دست آورد. مهدی سودانی سرانجام در 21 ژانویه 1885 م بر اثر تبی شدید در گذشت. او هنگام مرگ عبداللّه نعاشی را جانشین خود ساخت، اما عبداللّه برای این مقام شایستگی نداشت و به زودی تمام دستاوردهای مهدی را از کف داد. [1] .

پی نوشت ها:

[1] مدعیان مهدویّت، ص 80.محمّد بن علی شلمغانی
از جمله کسانی که به مخالفت با «حسین بن روح» (سوّمین نائب خاص قائم (عج)) برخاست و از راه حسد دست به تأسیس مذهب جدیدی زد، «ابوجعفر، محمّد بن علی شلمغانی» بود. او را «ابن ابی العزاقیر» و پیروانش را به همین مناسبت «عزاقریه» و نیز «شلمغانیّه» می خوانده اند.

«حسین بن روح» هنگامی که به دستور «حامد بن عبّاس» به زندان افتاد، «شلمغانی» را به نیابت خود نصب کرد و او واسطه ای بین وی و سیعیان شده امّا او از حدود سال 304 تا 311 ه_ ق مدّعی نیابت خاصّ و بابیّت از برای حضرت حجّت (عج) شد.

«حسین بن روح» صریحاً در خصوص لعن و تبرّی از او و از کسی که به سخن او راضی شود، مکتوبی نوشت. بدین ترتیب باطنش آشکار شد و شیعیان از او کناره گرفتند و راضی بالله خلیفه ی عباسی دستور قتل وی را صادر کرد و وی را روز سه شنبه 29 ذی القعده سال 322 ه_ ق گردن زدند و جسدش را به دار آویختند و در آخر کار سوزانده و خاکستر آن را به آب دجله دادند. («آخرین امید»، ص 102 و 144)

وی احکام دین خود را در کتاب به نام «الحاسه السادسه» تدوین کرده بود. («لغت نامه دهخدا»، ج 9، (چاپ جدید)، ص 12735)

محمد بن نصیر
از جمله مدّعیان بابیّت، «محمّد بن نصیر نُمَیْری» است. وی در ابتداء از اصحاب امام حسن عسکری علیه السّلام بود. زمانی که آن حضرت وفات یافت، مدّعی مقام و منصب «محمّد بن عثمان» شد و گفت: «من وکیل و نائب امام زمان (عج) می باشم» و سخنان کفر آمیزی کهاز او صادر شد، جهالتش بر همگان روشن گردید. خداوند او را رسوا ساخت و «محمّد بن عثمان» او را لعن کرده و از او بیزاری جست.

وی ادّعا می کرد که پیغمبر است و امام علی النّقی علیه السّلام او را فرستاده است، و عقیده به تناسخ داشت و معتقد به خدائی امام دهم شیعیان بود و نیز ازدواج با محارم را جائز می دانست. و عمل شنیع (لواط) را حلال می شمرد.

محمّد بن نصیر با حمایت «محمّد بن موسی بن فرات» وزیر «المقتدر بالله» خلیفه عبّاسی، قادر شده بود تا ادّعای خود را در میان امامیّه نشر دهد و چون دو نفر از ایشان در این امر شرکت داستند، فرقه ایشان به «نُمَیْریّه الفُراتیّه» معروف شد.

اکثر وسیعی از پیروانشان از مدائن بودند و پس از رهبرشان «اسحاق بن محمّد احمر»، به «اسحاقیّه» معروف شدند. («آخرین امید»، ص 125)

مهدی سودانی

«شیخ محمّد احمد بن سیّد عبدالله» معروف به مهدی سودانی (متمهدی) متولّد سال 1844 میلادی است. وی در حدود سال 1880 میلادی، ادّعای مهدویّت کرد و در سودان علیه مصر و انگلستان قیام نمود و یاران او به زودی در سال 1855 میلادی شهر خارطوم را متصرّف شدند و ویران کردند.

خود وی در سال 1885 در «ام درمان» درگذشت، و پیروانش را «لُرد کیچنر» فرمانده قوای مصر و انگلیس، در سال 1889 شکسست داد. («فرهنگ فارسی معین»، ج 6، ص 2055)

میرزا جانی
«حاج میرزا جانی» از نویسنگان بابی و از پیروان قدیم باب بود. وی تاجری از مردم کاشان بود و پنهانی به نهضت بابیّه گروید. وقتی که باب را از اصفهان به قلعه چهریق درآذر بایجان می بردند، مبلغ هزار تومان زر نقد به رئیس مستحفظین باب داد و باب را یک شب در منزل خویش مهمان کرد. کتاب «نقطه الکاف» در تاریخ بابیّه از تألیفات اوست.

بعد از سوء قصد بابیّه به ناصر الدّین شاه در نیاوران، «حاج میرزا جانی» با 27 تن دیگر از بابیها گرفتار شد و با شکنجه و عقوبت در سال 1268 ه.ق به قتل رسید. («فرهنگ فارسی معین»، ج 6، ص 2070)

رجوع شود به واژه: باب

محمد بن نصیر نمیری
یکی از رقبای محمدبن عثمان بود و نیابت وی را قبول نداشت و خود مدعی نیابت بود. شیخ طوسی در رجال خود، در اصحاب امام جوادعلیه السلام دو بار از او نام برده و هیچ شرحی درباره او نداده است. [1] .

علامه حلی رحمه الله در رجال خود، در دو جا از ایشان نام برده، می نویسد: محمدبن نصیر نمیری کسی است که امام هادی علیه السلام او را لعن کرده است!

در جایی دیگر می گوید: ابن غضائری درباره او گفته است: محمدبن نصیر از نظر علمی، از فضلای بصره بود [و از نظر عقیدتی] ضعیف بود. فرقه «نصیریه» را او تأسیس کرده و به او نسبت داده می شود. [2] .

در رجال کشی نیز شرح حال ایشان مطرح است و به نظر ایشان امام هادی علیه السلام سه نفر را لعن کرده که یکی از آنها محمدبن نصیر نمیری است. [3] و در جای دیگر از «عبیدی» نقل می کند که: «امام حسن عسکری علیه السلام - بدون اینکه من سؤالی از او بکنم - نامه ای به سوی من فرستاد و در آن نامه از محمدبن نصیر نمیری و حسن بن محمدبن باباقمی، اعلان انزجارکرده، فرمود: تو و جمیع دوستداران ما، از آنان دوری جویید و من آنها را لعن می کنم و لعنت خدا نیز بر آنها باد! آنان از نام ما سوء استفاده کرده و اموال مردم را می خورند و فتنه انگیزی می کنند! آنان ما و شیعیان ما را اذیت کردند! خداوند آنها را اذیت می کند و آنان را در فتنه ای که ایجاد کرده اند، مغلوب و نابود سازد!» [4] .

عقاید انحرافی محمد بن نصیر نمیری:

وی عقاید کفرآمیز و الحادی داشت که سعی می نمود آن را در بین عامّه مردم منتشر سازد. محمدبن موسی بن حسن بن فرات نیز اسباب کار او را فراهم و او را تقویت می کرد. [5] .

ابن فرات از خاندان معروف بنوفرات بود. وی در بغداد و کوفه محدثی معروف بود و به نظر می رسد نخستین فرد از خاندان بنوفرات است که مقامی در حکومت عباسی به دست آورد. [6] از اینجا نقش حکومت در حمایت و پشتیبانی از خطوط انحرافی روشن می شود. و عقاید نمیری در کتاب الغیبه، رجال کشی و فرق الشیعه بیان شده است.

سعدبن عبداللّه اشعری گوید: «محمدبن نصیر نمیری مدعی بود که پیغمبر است و امام هادی علیه السلام او را مبعوث کرده است. عقیده به تناسخ داشت و معتقد به خدایی امام هادی علیه السلام بود، نزدیکی با زنان محارم را جایز می دانست و عمل همجنس بازی را حلال کرده بود! نمیری این را موجب تواضع، فروتنی و تذلل مفعول و لذت و کامرانی فاعل می دانست و می گفت: خدا هیچ یک از اینها را بر بندگانش حرام نکرده است!» [7] .

طرفداران او قومی بودند که عبادات و شرعیات را ترک کردند و منهیاتو محرمات را حلال شمرده، گفتند: دین یهود بر حق است و ما از آنها نیستیم و دین نصارا برحق است و ما ازآنها نیستیم!

سعدبن عبداللّه می گوید: نمیری در آخر عمر بیمار شد و در آن حال مرد. در آن بیماری از وی پرسیدند: جانشین تو کیست؟ او با زبان ضعیف و گرفته ای گفت: احمد؛ ولی کسی نفهمید احمد کیست! به همین جهت این حرف موجب انشعاب پیروان او شد. عده ای گفتند: مقصود نمیری، احمد فرزندش بوده است. جمعی گفتند: احمدبن محمدبن موسی بن فرات است و فرقه ای گفتند: منظور وی احمدبن موسی بن فرات است و فرقه ای گفتند: منظور وی احمدبن ابوالحسین بن بشربن یزید است. این انشعاب باعث پراکندگی اتباع او گردید. [8] .

پی نوشت ها:

[1] رجال، ص 405، رقم 7 و ص 407، رقم 23.

[2] رجال، علامه حلی، ص 257 - 254.

[3] اختیار معرفه الرجال، ج 2، ص 805.

[4] اختیار معرفهالرجال، ح 2، ص 805.

[5] کتاب الغیبه، ص 398.

[6] تاریخ سیاسی غیبت امام دوازدهم، ص 169.

[7] کتاب الغیبه، ص 398، ح 371؛ اختیار معرفهالرجال، ج 2، ص 805؛ فرق الشیعه، ص 103؛ معجم الرجال الحدیث، ح 17، ص 299.

[8] ر.ک: کتاب الغیبه، ص 399، ح 373.

مدعیان دروغین نیابت
امام هادی علیه السلام و امام حسن عسکری علیه السلام، به جهت شرایط خاصّ اجتماعی، کمتر در مجامع عمومی حضور می یافتند و در زمان حیات خود، نمایندگانی انتخاب کرده بودند تا مردم بیشتر اوقات به واسطه آنان، با این دو امام بزرگوار ارتباط برقرار کنند و مسائل شرعی و حوایج اجتماعی و مشکلات زندگانی خود را مطرح سازند.

مردم تقریباً در آنزمان به این روش عادت کرده بودند. علت اساسی پیش گرفتن چنین روشی، زمینه سازی برای دوران غیبت صغری بود که باید مردم بدون ارتباط مستقیم با امام خویش، زندگی کنند و مشکلات خود را از طریق نمایندگان مطرح سازند.

بعد از شهادت امام حسن عسکری علیه السلام و آغاز غیبت صغری (260 ه .ق)، ارتباط مستقیم مردم با امام خویش قطع گردید. «نواب خاصّ» به ترتیبی که بیان خواهد شد، (نواب خاصّ) کار و فعالیت خود را آغاز نمودند و به صورت پنهانی، تلاش های خود را برای اثبات وجود امام زمان علیه السلام برای خواص و رفع شک و تردید از قلوب آنان و راهنمایی مردم به سوی امام و اخذ وجوهات شرعی و موقوفات و هبه های شخصی به امام علیه السلام ادامه دادند. از تفرقه شیعیان جلوگیری کرده و رهبری و هدایت عمومی دوستداران اهل بیت علیهم السلام را به دست گرفتند. شیعیان کم کم با این شیوه انس گرفته و کارهای خود را از طریق «نوّاب» انجام دادند و از سراسر سرزمین های اسلامی اشخاص و اموال به سوی آنها سرازیر گردید.

در این میان برخی از افراد ضعیف الایمان و کج اندیش - که زمینه انحراف از قبل در آنان وجود داشت - پیدا شده و مدعی دروغین نیابت صاحب الامرعلیه السلام شدند. سرچشمه ادعای دروغین این افراد در سه چیز خلاصه می شود:

1. ضعف ایمان و زمینه انحراف

2. طمع کردن به اموالی که از سراسر بلاد اسلامی به سوی «نواب» سرازیر می شد؛ آنان می خواستند با ادعای نیابت، این اموال را به سوی خود جلب نموده و بدون مجوز شرعی در آن تصرف کنند و به خوش گذرانی بپردازند.

3. رسیدن به شهرت وریاست در جامعه؛ آنان دوست داشتند بر عموم شیعیان ریاست کنند و امر و نهی از سوی آنان صادر گردد. [1] .

پی نوشت ها:

[1] تاریخ الغیبه الصغری، ص 490.

منتقم
«منتقم»، یعنی انتقام گیرنده و لقب صاحب الزّمان (عج) است. این لقب در احادیث فراوانی آمده است، از جمله در کتاب «اکمال الدّین» روایت شده که آن حضرت در سنّ سه سالگی به «احمد بن اسحاق» فرمود:

«أنا بَقیَّه اللهِ فی أرضِه وَ الْمُنْتَقِمُ مِنْ أعْدائه» («نجم الثّاقب»، باب دوّم، ص 105)

منصور
«منصور» نام امام قائم (عج) در کتاب «دیدبراهمه» که به اعتقاد آنان از کتب آسمانی است، می باشد.

امام باقر علیه السّلام در تفسیر آیه شریفه:

«... وَ مَنْ قُتِلَ مَظْلوماً فَقَدْ جَعَلّنا لِوَلِیّهِ سُلْطاناً فَلا یُسْرِفِ فی الْقَتْلِ إنّهُ کانَ مَنْصوراً (اسرا/33)

: و آن کس که مظلوم کشته شد، برای ولیّش سلطه (و حقّ قصاص قرار دادیم)؛ امّا در قتل اسراف نکند چرا که او مورد حمایت است»،

فرمود: «آن مظلوم کشته شده حسین علیه السّلام است و خداوند مهدی (عج) را منصور نامیده است.»

شاید تعبیر حضرت مهدی (عج) به امام منصور در زیارت عاشورا، آیه مذکور باشد:

«أنْ یَرْزُقَنی طَلَبَ ثارِکَ مَعَ إمامٍ مَنْصورٍ مِنْ أهْلِ بَیْتِ مُحَمَّدٍ...» («نجم الثّاقب»، باب دوّم، ص 94)

منصور بالرعب
در روایات اسلامی آمده است که مهدی موعود (عج)، «منصور بالرّعب» و «مؤیّد بالنَّصْر» است. یعنی به هنگام ظهور، رعب او در دلهای قدرتمندان می افتد، و نیروهای غیبی و غیر مرئی به کمک او و یاران او می شتابند و این نیروها، در جای خود، کار خود را خواهند کرد. یک نمونه آن بنابر احادیث بسیار، نابود شدن سپاه عظیم سفیانی است. («خورشید مغرب»، ص 297)

منعم
«مُنْعِم» یعنی نعمت دهنده و احسان کننده. «منعم» لقب امام دوازدهم (عج) است.

مَنْ لَمْ یَجْعَلِ اللهِ لَهُ شَبیها

لقب «مَنْ لَمْ یَجْعَلِ اللهِ لَهُ شَبیها :کسی که خداوند نظیری برایش قرار نمی دهد»

از القاب امام زمان (عج) است. همانطور که از این نام پیدا است احدی شبیه و نظیر آن حضرت نبوده و به رتبه عزّت و جلال او نرسیده و نخواهد رسید.

موتور
«موتور» در لغت یعنی «کسی که یکی از نزدیکانش کشته شده باشد و خون و انتقام او نگرفته باشد.» («فرهنگ الفبائی الرائد»، ج 2، ص 1688)

در چند خبر شریف، حضرت قائم (عج) به لقب «موتور» ذکر شده است. «موتور» به والد آن است که کسی پدرش کشته شده باشد و خونخواهی او نشده و علّامه مجلسی فرموده که مراد به والد یا حضرت عسکری علیه السّلام یا امام حسین علیه السّلام یا جنس والد که شامل همه أئمه می شود، است.

امام صادق علیه السّلام فرمود: «بدرستیکه قائم (عج) مَوتور خشمناک خروج می کند. در حالیکه پیراهن خونین رسول خدا که در جنگ اُحد بر تن داشت، بر بدن آن حضرت است.» (نجم الثّاقب»، باب دوّم، ص 116)

موعود
«موعود»، (وعده داده شده) لقب صاحب الامر (عج) است. این لقب از آیات قرآن هم استنباط شده (ذاریات/22) و همچنان در زیارت آن حضرت است که:

«وَالْیَوْمِ الْمَعودِ وَ شاهِدٍ وَ مَشْهودٍ»

مهدی
«مَهدی» از مشهورترین اسماء و القاب حضرت ولی عصر (عج) در نزد همه فرق اسلامی است. «مهدی» یعنی «هدایت کننده و هدایت یافته».

شیخ مفید در «ارشاد» از امام صادق علیه السّلام روایت کرده که فرمود: «قائم (عج) را به این دلیل «مهدی» نامیدند که مردم را به سوی امری که از آن گم شده اند (بر آنها پوشیده است) هدایت می کند.» («نجم الثّاقب»، باب دوّم، ص 106)

مرا به غیر تو نبود پناه مه_____دی جان

که من گدایم و هستی تو شاه مهدی جان

در انتظار تو شاها گذشت عمر عزیز

نگشت ح___اصل من غی____ر آه مه_____دی جان

مهر آزمای
اسم حضرت صاحب الامر (عج) در کتاب جاماسب، «مهر آزمای» است.

این نام بر پیامبر اکرم صلّی الله و علیه و آله و سلّم هم اطلاق می شود و می دانیم که مهدی موعود (عج) نیز همنام رسول خدا صلّی الله و علیه و آله است. («ستارگان درخشان»، ج 14، قسمت اوّل ص 33)

مهمید الآخر
در کتاب «انجیل» حضرت قائم (عج) با نام «مهمید الآخر» خوانده شده است.

میزان الحق
در کتاب «ذخیره الالباب»، عنوان شده که «میزان الحق» نام حضرت مهدی موعود (عج) در کتاب «آژی» پیغمبر است. («نجم الثّاقب»، باب دوّم، ص 93)


مسجد سهله
در احادیث فراوانی، به صراحت، اعلام شده که اقامت گاه شخصی حضرت بقیهاللّه علیه السلام در دوران ظهور «مسجد مقدس سهله» است. اینک شماری از این روایات آورده می شود.

1. محدثان عالی مقام شیعه، با اسناد معتبر، در مجامع حدیثی خود، روایت کرده اند: «روزی در محضر مقدس رئیس مذهب، حضرت امام صادق علیه السلام از مسجد سهله گفت و شنود شد، آن حضرت فرمود: آنجا اقامت گاه صاحب ما است، هنگامی که با خانواده اش قیام کند». [1] «أَما اِنَّهُ مَنْزِلُ صاحِبِنا اِذا قامَ بِاَهْلِهِ»

در برخی از منابع، به جای «قام»، «قدم» تعبیر شده است؛ [2] یعنی هنگامی که تشریف بیاورد.

در نقل برخی از محدثان، به جای «اما انَّهُ»، «مسجدُ السهله» آمده است. [3] .

2. امیرمؤمنان علی علیه السلام به هنگام ترسیم خط سیر حضرت ولی عصرعلیه السلام در آستانه ظهور، می فرماید: «گویی او را با چشم خود می بینم که از وادی السلام عبور کرده، بر فراز اسبی که سپیدی پاها و پیشانی اش همی درخشد، به سوی مسجد سهله در حرکت است و زیر لب زمزمه دارد و خدا را این گونه می خواند: لااله الااللّه حقاً حقاً...». [4] .

3. در روایتی آمده است: «امام صادق علیه السلام خطاب به یار با وفایش ابوبصیر فرمود: ای ابا محمد! گویی فرود آمدن قائم علیه السلام را با اهل و عیالش در مسجد سهله، با چشم خود می بینم».

ابوبصیر عرضه داشت: آیا محل اقامت دائمی آن حضرت، در مسجد سهله خواهد بود؟

حضرت فرمود: «آری». سپس فرمود: مسجد سهله، اقامت گاه حضرت ادریس علیهالسلام بود. مسجد سهله اقامت گاه حضرت ابراهیم علیه السلام بود. خداوند، پیامبری را مبعوث نکرده، جز اینکه در مسجد سهله نماز گزارده است. مسجد سهله، پایگاه حضرت خضرعلیه السلام است. کسی که در مسجد سهله اقامت کند، همانند کسی است که در خیمه رسول اکرم صلی الله علیه وآله اقامت کند. مرد و زن با ایمانی یافت نمی شود، جز اینکه دلش به سوی مسجد سهله پر می زند.

در مسجد سهله، تخته سنگی است که تمثال همه پیامبران بر آن نقش بسته است. احدی در مسجد سهله نماز نمی گزارد که با نیّت راستین خدا را بخواند، جز اینکه خداوند او را با حاجت برآورده شده از آنجا بر می گرداند.

احدی نیست که در مسجد سهله به خدا پناهنده شود. جز اینکه خداوند او را از آنچه بیم دارد پناه دهد.

ابوبصیر عرض کرد: فضیلت بسیار بزرگی است!

امام صادق علیه السلام فرمود: آیا برایت بیفزایم؟ عرض کرد: بلی. فرمود: مسجد سهله از آن بقعه هایی است که خداوند دوست دارد او را در آنجا بخوانند. شب و روزی نیست که فرشتگان به زیارت مسجد سهله نشتابند و در آنجا به عبادت حق تعالی نپردازند. اگر من در آن سامان سکونت داشتم، هیچ نمازی را جز در مسجد سهله نمی خواندم.

ای ابا محمد! اگر مسجد سهله هیچ فضیلتی جز فرود آمدن فرشته ها و اقامت پیامبران را نداشت. همین فضیلت بس بود؛ در حالی که این همه فضیلت دارد. آنچه ازفضایل مسجدسهله برای توبازگو نکردم، بیش از فضایلی است که برایت گفتم.

ابوبصیر عرض کرد: آیا مسجد سهله، اقامت گاه دائمی حضرت قائم علیه السلام خواهد بود؟ فرمود: «آری». [5] .

4. «مفضّل در ضمن حدیثی از محضر امام صادق علیه السلام پرسید: «منزل حضرتمهدی علیه السلام و مرکز اجتماع شیعیان کجا خواهد بود؟ امام صادق علیه السلام در پاسخ او فرمود: «مرکز حکومت او، کوفه و مرکز قضاوتش، مسجد اعظم کوفه و مرکز بیت المال و محل تقسیم غنایم مسلمانان، مسجد سهله و محل خلوت و مناجات هایش تپه های سپید و نورانی نجف اشرف است». [6] .

در این احادیث از «مسجد سهله» به عنوان اقامت گاه حضرت مهدی علیه السلام به هنگام ظهور سخن رفته است. در احادیثی چند، به ابعاد دیگری از ویژگی های مسجد سهله اشاره شده که جهت اختصار صرف نظر می شود. [7] .

علاوه بر ویژگی های فوق، آنچه قابل یادآوری است اینکه از آغاز غیبت کبری تا کنون هزاران کس از شیعیان شیفته و منتظران دل سوخته، به قصد دیدار یار، از اقطار و اکناف جهان به سوی مسجد مقدس سهله می شتابند! شب هایی را در آنجا بیتوته می کنند و با کعبه مقصود و قبله موعود مناجات می کنند. [8] .

پی نوشت ها:

[1] الکافی، ج 3، ص 495؛ تهذیب الاحکام، ج 3، ص 252.

[2] الارشاد، ج 2، ص 380؛ کتاب الغیبه، ص 471.

[3] مزار شیخ مفید، ص 25.

[4] دلائل الامامه، ص 243.

[5] المزار الکبیر، ص 134؛ بحارالانوار، ج 100، ص 436.

[6] تهذیب الاحکام، ج 6، ص 37.

[7] ر.ک: شیخ طوسی، الأمالی، ج 1، ص 168؛ الکافی، ج 3، ص 489.

[8] برگرفته از مقاله: اماکن زیارتی منتسب به امام زمان علیه السلام در ایران و جهان (مسجد سهله) نوشته علی اکبر مهدی پور، فصلنامه انتظار، شماره 6، ص 351 - 330.

مسجد صاحب الزمان (مسجد جمکران)
مسجد مقدس صاحب الزّمان علیه السلام (جمکران)، در حدود شش کیلومتری جنوب شرقی قمواقع شده است. برخی بنای این مسجد را به وسیله حسن بن مثله جمکرانی و به دستور مستقیم حضرت ولی عصرعلیه السلام در سال 393 قمری دانسته اند؛ در حالی که عده ای دیگر بنای آن را صدها سال قبل از آن ذکر کرده اند.

به گفته مولف تاریخ قم: مسجد جمکران به دست خطاب بن اسدی نامی از اسدیان کوفه بنا گردید و خطاب به تنهایی در آنجا نماز می گزارد. در 66 ق - که مختار بن ابی عبیده ثقفی در کوفه به خونخواهی حضرت امام حسین علیه السلام قیام کرد - گروهی از اسدیان که در شمار کشندگان امام و یارانش بودند، از کوفه به جمکران گریختند و پیش خطاب اقامت گزیدند. گویند: چون در شب سه شنبه 17 رمضان 393 ق، امام قائم علیه السلام در این مسجد دیده شد، از آن پس مسجد جمکران به مسجد صاحب الزّمان علیه السلام آوازه یافت.

این مسجد در سده های اخیر بارها نوسازی و بازسازی گردید و به تازگی مسجد قدیمی یکسره ویران و مسجد بسیار بزرگی با گنبد و گلدسته بر جای آن ساخته شد. در بیرون مسجد، سردابی کنده اند که به تبعیت از سرداب سامرا (سرداب سامرا) نیازمندان و دردمندان از راه دریچه مشبکی به بیان نیاز خود می پردازند و یا خواسته های خود را در نامه ای نوشته از راه دریچه به درون آن می اندازند.

این مسجد دارای یک کتابخانه ای بسیار غنی از کتاب های «مهدویّت» است که در زمان های خاصی، به محققان و مهدی پژوهان خدمات رسانی می کند.

این مسجد دارای آدابی خاصّ و نمازهای ویژه ای است که عمدتاً زائران بدان عمل می کنند.

مسجد کوفه
از مکان های منسوب به حضرت مهدی علیه السلام، مسجد کوفه است. این مکانبیشتر در روایات مربوط به عصر ظهور و حاکمیت حضرت مهدی علیه السلام وارد شده است.

از روایات استفاده می شود که این مسجد، در عصر ظهور کارکردهای فراوانی خواهد داشت که برخی از آنها از این قرار است:

1. مرکز قضاوت و دادرسی

امام صادق علیه السلام دراین باره فرمود: «دارُ مُلْکِهِ الکُوفَهُ وَمَجْلِسُ حُکْمِهِ جامِعُها...» [1] ؛ «مرکز حکومت مهدی علیه السلام کوفه و مرکز قضاوت و دادرسی او مسجد اعظم کوفه است».

2. مرکز تبلیغ دینی

حضرت صادق علیه السلام می فرماید: «کَاَنِّی اَنْظُرُ اِلَی الْقائِمِ علیه السلام عَلی مِنْبَرِ الکُوفَهِ وَحَولَهُ اَصْحابُهُ ثَلاثُمِائَهٍ وَثَلاثَهُ عَشرَ رَجُلاً عِدَّهُ اَهْلِ بَدْرٍ وَهُمْ اَصْحابُ الأَلْوِیَهِ وَهُمْ حُکّامُ اللَّهِ فی اَرْضِهِ عَلی خَلْقِهِ...» [2] ؛ «گویی به سوی قائم علیه السلام می نگرم که بر فراز منبر مسجد کوفه قرار گرفته، تعداد 313 تن یارانش در اطراف او حلقه زده اند. آنان پرچم داران و فرمان روایان خداوند بر فراز گیتی در میان بندگان خدایند».

امام باقرعلیه السلام نیز در این باره فرمود: «مهدی علیه السلام وارد کوفه می شود سه گروهِ درگیر، در یک صف بر وی گرد آیند. او بر فراز منبر می رود، خطبه می خواند و مردم آن قدر اشک شوق می ریزند که متوجه سخنان او نمی شنوند». [3] .

3. محل اقامه جمعه و جماعت

امام علی علیه السلام در یک خطبه طولانی، ویژگی های مسجد کوفه را چنین برشمرده است: «ای اهل کوفه! خداوند به شما نعمت هایی عطا فرموده که به هیچ کس عطا نکرده است. از برتری محل برگزاری نماز شما این است که اینجا خانه آدم، خانه نوح، خانه ادریس، عبادتگاه حضرت ابراهیم خلیل و عبادتگاه برادرم حضرت خضرعلیه السلام بود و امروز محل عبادت و مناجات من است... برای مسجد کوفه زمانی فرا می رسد که محل برگزارینماز حضرت مهدی علیه السلام از تبار من و محل عبادت هر مؤمن می شود. هیچ مؤمنی در روی زمین نمی ماند، جز اینکه به این مسجد بیاید، یا قلبش برای این مسجد پر بزند». [4] .

4. امام صادق علیه السلام نیز در این باره فرمود: «هنگامی که قائم آل محمدصلی الله علیه وآله قیام کند، در پشت کوفه مسجدی تأسیس می کند که هزار در دارد و خانه های کوفه به دو رود کربلا متصل می شود». [5] .

علاوه بر برگزاری جمعه و جماعت، این مسجد در عصر ظهور محل برگزاری کلاس های آموزش قرآن خواهد بود.

5. امام صادق علیه السلام می فرماید: «کَیْفَ اَنْتُمْ لَوْ ضَرَبَ اَصْحابُ القائِمِ علیه السلام الفَساطیط فِی مَسْجِدِ کُوفانَ» [6] ؛ «چگونه خواهید بود، هنگامی که اصحاب قائم علیه السلام در مسجد کوفه خیمه زده باشند».

6. حضرت علی علیه السلام نیز فرمود: «کَاَنّی اَنْظُرُ اِلی شِیعَتِنا بِمَسْجِدِ الکُوفَهِ، قَدْ ضَرَبُوا الفَساطِیطَ یُعَلِّمُونَ الناسَ القُرآنَ کَما اُنْزِلَ» [7] ؛ «گویی شیعیان خود را می بینم که در مسجد کوفه خیمه زده، به مردم قرآن را آن گونه که نازل شده آموزش می دهند».

از موارد فوق، به راحتی استفاده می شود که مسجد کوفه در عصر ظهور از جایگاه بسیار والایی برخوردار است. به علاوه دارای وسعت بسیار زیادی است که کارکردهای فوق به راحتی در آن قابل تحقّق خواهد بود. (کوفه)

پی نوشت ها:

[1] بحارالانوار، ج 53، ص 11.

[2] کمال الدین و تمام النعمه، ج 2، باب 58، ح 25.

[3] کتاب الغیبه، ص 468.

[4] من لایحضره الفقیه، ج 1، ص 231، ح 696.

[5] الارشاد، ج 2، ص 380.

[6] الغیبه، ص 319، ح 6.

[7] الغیبه، ص 317، ح 3.

مهدیه
باروز افزون شدن اقبال عمومی مردم نسبت به حضرت مهدی علیه السلام، مکان هایی تحت عنوان «مهدیه» فراهم شده است. جایی که عموماً مراسم مربوط به حضرت مهدی علیه السلام - به ویژه دعای ندبه - در آن از جایگاه بیشتری برخوردار است. این مکان با انتسابش به حضرت مهدی علیه السلام، همواره محل تجمع دلدادگان آخرین معصوم علیه السلام و زمزمه های عاشقانه آنان با آن یار سفر کرده است. اکثر شهرها کم و بیش دارای این مکان ارزشمند هستند که در عصر غیبت می تواند محلی ارزشمند در ایجاد ارتباط روحی با حضرت مهدی علیه السلام باشد. یکی از مهدیه های بسیار معتبر در جهان تشیّع، مهدیه تهران است که با زحمات طاقت فرسای مرحوم شیخ احمد کافی امروزه جزو فعالترین مراکز مهدوی به حساب می آید.

مثلث برمودا
«مثلث برمودا» مکانی در غرب اقیانوس اطلس و در شرق فلوریدا و در شمال جزائر آنتیل و در حنوب جزائر برمودا قرار دارد. رأس این مثلث: «برمودا»، «میامی» و «سن خوان» می باشد.

این مثلث به نام رأس آن که «جزائر برمودا» می باشد به نام «مثلث برمودا» شهرت یافته است. این نام را برای نخستین بار، آقای «وینست گادیس» مؤلّف کتاب «افق نامرئی» بر این منطقه اطلاق کرده و سپس به همین نام مشهور شده است.

قسمت اعظم مثلث برمودا، بر دریای «سارگاسو» قرار دارد.

در روایات مربوط به حضرت قائم (عج)، در مورد اقامتگاه آن حضرت به نام «جزیره خضراء» برمی خوریم که برخی از نویسندگان احتمال داده اند، آن جزیره (با توجّه به آب سفید و سایر خصوصیات که در داستان «علی بن فاضل مازندرانی» آمده است) همین مثلث برمودا، که از مرموزترین مکانهای روی زمین است،باشد. (برای آگاهی بیشتر به کتبی که درباره جزیره خضرا و مثلث برمودا است مراجعه کنید.)

(و الله اعلم)

رجوع شود به واژه: علی بن فاضل مازندرانی

محل زندگی قائم در دوران کودکی
امام قائم (عج) از هنگام تولّد تا زمانی که پدر بزرگوارشان امام حسن عسکری علیه السّلام به شهادت رسید (از سال 255 تا سال 260 ه.ق) مخفی بود و تنها خواص از اصحاب او را می دیدند و مسائل خود را از ایشان می پرسیدند آن حضرت هنگام رحلت پدر، پنج سال داشت.

به هر حال در روایات آمده، محلّ زندگی قائم (عج) در دوران کودکی همچون محلّ زندگی حضرت موسی علیه السّلام مخفی بود تا از گزند طاغوتیان محفوظ گردد. («احتجاج»، ج 2، ص 268)

مدینه طیبه
در روایات اسلامی آمده است که «مدینه طیّبه» از اقامتگاههای حضرت مهدی (عج) و از مراکزی است که در رابطه با حکومت ایشان نقش به سزائی دارد.

هنگامی که از امام حسن عسکری علیه السّلام می پرسند، اگر حادثه ای برای شما روی دهد، کجا از فرزند بزرگوار شما سراغ بگیریم؟ فرمود: «در مدینه» («الغیبه»، شیخ طوسی، ص 139)

امام صادق علیه السّلام نیز هنگامی که از غیبت کبری بحث می کند، می فرماید: «مدینه چه جایگاه خوبی است». («بحار الانوار»، ج 52، ص 157)

حضرت مهدی (عج) با یاران خود از مکّه به مدینه آمده و در آنجا جمعیّتهای زیادی ده آن حضرت می پیوندند و عدّه ای از مخالفان سرکوب می شوند.

مسجد الحرام
«مسجد الحرام»، مسجدی محیط به کعبه است. در زمان پیامبر صلّی الله علیه و آله حصار و بارو نداشت. در زمان عمر وسعت یافت و باروی آن را ساختند. پس از زمان عمر چندین بار بنای آن تجدید شد، به خصوص در عهد «سلطان سلیم دوّم» وسعت بیشتری یافت. این مسجد دارای ابواب متعدّد و هفت مناره است و در سالهای اخیر بر وسعت آن بسیار افزوده اند. («فرهنگ فارسی معین»، ج 6، ص 1969)

در احادیث مربوط به امام زمان (عج) آمده است که آن حضرت «مسجد الحرام» را خراب کرده و به اصل خود بر می گرداند. در این مورد امام صادق علیه السّلام فرمود:

«وقتی که قائم (عج) قیام کند، مسجد الحرام را ویران نماید تا به جای اصلی خود برگردد، دستهای کلید داران (خائن...) را قطع کرده و در کعبه آویزان می نماید و بر آنها می نویسد: «اینها دزدان کعبه هستند.»(«اثباه الهداه»، ج 7، ص 118)

مسجد جمکران
مسجد جمکران، در 6 کیلومتری شهر مقدّس قم به طرف جادّه کاشان واقع شده است. این مکانِ با عظمت، تحت توجّهات و عنایات خاصّه حضرت بقیّه الله (عج) قرار دارد و خود آن حضرت از شیعیانشان خواسته اند که به این مکان شریف روی آورند.

درباره تاریخچه مسجد جمکران، شیخ حسن بن مثله جمکرانی می گوید: من شب سه شنبه، هفدهم ماه مبارک رمضان سال 393 ه.ق در خانه خود خوابیده بودم که ناگاه، جماعتی از مردم به در خانه من آمدند و مرا از خواب بیدار کردند و گفتند برخیز و طلب امام مهدی (عج) را اجابت کن که تو را می خواند.

آنها مرا به محلّی که اکنون مسجد (جمکران) است آوردند. چون نیک نگاه کردم، تختی دیدم که فرشی نیکو بر آن تخت گسترده شده و جوانی سی ساله بر آن تخت، تکیه بر بالش کرده و پیری هم پیش او نشسته است، آن پیر حضرت خضر علیه السّلام بود.

پس آن پیر مرا بنشاند.

حضرت مهدی (عج) مرا به نام خودم خواند و فرمود: «برو به حسن مُسلم، که در این زمین کشاورزی می کرد بگو که این زمین شریفی است و حق تعالی آن را از زمینهای دیگر برگزیده است و دیگر نباید در آن کشاورزی کنند.»

گفتم: «لازم است که من دلیل و نشانه ای داشته باشم و الّا مردم حرف مرا قبول نمی کنند» آقا فرمودند: «تو برو و آن رسالت را انجام بده، ما خودمان نشانه هائی برای آن قرار می دهیم و پیش سیّد ابو الحسن برو و به او بگو حسن مُسلم را احضارکند و سود چند ساله را که از زمین به دست آورده است وصول کند و با آن پول مسجد را بنا کند.»

همچنین آقا دستور نماز مسجد را هم دادند و فرمودند: «و به مردم بگو: بدین مکان رغبت کنند و آن را عزیز دارندو چهار رکعت نماز در آن گذارند. دو رکعت اوّل به نیّت نماز تحیّت مسجد است که در هر رکعت آن یک حمد و هفت

«قُلْ هُوَ اللهُ أحَدْ»

خوانده می شود و در حالت رکوع و سجود هم هفت مرتبه ذکر را تکرار کنند. دو رکعت دوّم نیز به نیّت نماز صاحب الزّمان (عج) خوانده می شود، بدین صورت که سوره حمد را شروع می کنیم و چون به آیه

«ایّاکَ نَعْبُدُ وَ ایّاکَ نَسْتَعین»

می رسیم این آیه شریفه را صد مرتبه تکرار می کنیم و بعد از آن بقیّه سوره حمد را می خوانیم، بعد از پایان حمد سوره

«قُلْ هُوَ اللهُ أحَدْ»

را فقط یک بار می خوانیم و به رکوع می رویم و ذکر

«سُبْحانَ رَبّی الْعَظِیمِ وَ بِحَمْدِه»

را هفت مرتبه، پشت سر هم تکرار می کنیم و ذکر هر کدام از سجده ها نیز، هفت مرتبه است. رکعت دوّم نیز به همین گونه است. چون نماز به پایان برسد و سلام داده شود یک بار گفته می شود:

«لا إلهَ الّا الله»

و به دنبال آن تسبیحات حضرت زهرا سلام الله علیها خوانده شود و بعد از آن به سجده رفته و صد بار بگوید:

«الّلهمَّ صلِّ علی محمّد وَ آلِ محمّد».

آنگاه امام مهدی (عج) فرمودند: «هر کس این دو رکعت نماز (نماز صاحب الزّمان (عج)) را در این مکان (مسجد مقدّس جمکران) بخواند، مانندآن است که دو رکعت نماز در کعبه خوانده باشد.»

چون من پاره ای راه آمدم، دوباره مرا باز خواندند و فرمودند: «بزی در گلّه «جعفر کاشانی» است، آن را خریداری کن و بدین موضع آور و آن را بکش و بر بیماران انفاق کن، هر بیمار و مریضی که از گوشت آن بخورد، حق تعالی او را شفا دهد.»

من سپس به خانه باز گشتم و تمام شب را در اندیشه بودم تا اینکه نماز صبح خوانده و سپس به سراغ «علی المنذر» رفتم و ماجرای شب گذسته را برای او نقل کردم و با او به همان موضع شب گذشته رفتم. وقتی که رسیدیم، زنجیرهائی را نزد «سیّد ابو الحسن رضا» رفتیم و چون به در خانه او رسیدیم، خادمان او گفتند که سیّد از سحر در انتظار توست و تو از جمکران هستی؟ به او گفتم: بلی، به درون خانه رفتم و سیّد مرا گرامی داشت و گفت: «ای حسن بن مثله، من در خواب بودم که شخصی به من گفت که حسن بن مثله نام از جمکران پیش تو می آید، هر چه گوید تصدیق کن و بر قول او اعتماد کن که سخن او سخن ماست، و قول او را رد نکن» و از هنگام بیدار شدن از خواب تا این ساعت منتظر تو بودم. آنگاه ماجرای شب گذشته را برای او تعریف کردم.

سیّد بلافاصله فرمود تا اسبها را زین نهادند و بیرون آوردند و سوار شدیم. چون به نزدیک روستای جمکران رسیدیم گلّه گوسفند «جعفر کاشانی» نمایان شد، من به میان گلّه رفتم و آن بز که از پس همه گوسفندانمی آمد پیش من دوید، جعفر سوگند یاد کرد که این بز در گلّه من نبوده و تا کنون آن را ندیده ام. آن بز را به مسجد آوردم و ذبح کردم. هر بیماری که از آن گوشت خورد شفا یافت.

«حسن مسلم» را احضار کردیم و منافع زمین را از او گرفتیم و مسجد جمکران را با چوب و دیوار پشاندیم. سیّد زنجیرها و میخ ها را (که به عنوان نشانه بود) به قم برد و در خانه خود گذاشت. هر بیمار و دردمندی که خود را به آن زنجیر می مالید شفا می یافت.

امّا پس از فوت «سیّد ابو الحسن»، آن زنجیرها پنهان گشته و دیگر کسی آنها را ندید. («مسجد مقدّس جمکران»، تجلّیگاه صاحب الزّمان (عج)»، ص 28-31)

مسجد حلّه رجوع شود به واژه: وادی السّلام

مسجد سهله
«مسجد سهله»، مهمترین مسجد پس از مسجد کوفه است که در حدود سه کیلومتری شمال غربی مسجد کوفه (در کشور عراق) قرار دارد.

در «مسجد سهله» بقعه ای معروف به مقام مهدی (عج) وجود دارد. و زیارت آن حضرت در آن محلّ شریف مناسب است و از بعضی کتب مزاریه نقل شده که شایسته است حضرت ولی عصر (عج) را در این محل در حالیکه ایستاده باشند با این استغاثه زیارت کنند:

«سلامُ اللهِ الْکامِلُ التّامُّ الشّامِلُ العامُّ و...»

امام صادق علیه السّلام فرمود:

«گویا حضرت قائم (عج) را در «مسجد سهله» همراه خانواده خود می بینم» سپس فرمود: «هیچ پیامبری مبعوث نشد، مگر آنکه در این مسجد نماز خواند»

یکی از یاران به نام ابو بصیر عرض کرد: «آیا امام قائم (عج) همواره در این مسجد خواهد بود؟»

فرمود: «آری مسجد سهله خانهامام قائم (عج) است».

عرض کرد: «امامان بعد از قائم (عج) چطور؟»

حضرت پاسخ فرمودند: «آنها نیز تا آخر دنیا در این مکان سکونت خواهند کرد.»

از این حدیث اینگونه استفاده می شود که در دوران رجعت، پس از حضرت قائم (عج) سایر امامان نیز همان مکان را پایگاه مرکزی خود قرار می دهند. (برای آگاهی بیشتر از فضیلت و اعمال مسجد سهله ر.ک. به مفاتیح الجنان، باب 3)

رجوع شود به واژه: مسجد کوفه

مسجد صعصعه
«مسجد صعصعه» («صعصعه بن صوحان»، از اصحاب امیر المؤمنین حضرت علی علیه السّلام بوده است.) از مساجد شریف کوفه است. جماعتی امام زمان (عج) را در ماه رجب در آن مسجد مبارک مشاهده کرده اند که دو رکعت نماز کرده و این دعا را خوانده است:

(الّلهمَّ یا ذَالْمَنِّ السّابِغَهِ وَ الألآء الْوازِعَهِ...»

ظاهر عمل آن است که این دعاء مخصوص این مسجد شریف و از اعمال آن است، نظیر دعاهای مسجد «سهله» و «زید». ولیکن چون در ماه رجب بوده که آن حضرت این دعا را خوانده اند، احتمال داده شده که شاید این دعا از دعاهای ایّام رجب باشد و لهذا در کتب علماء در اعمال ماه رجب نیز ذکر شده است. («مفاتیح الجنان»، انتهای فصل 6)

مسجد کوفه
از فضائل «مسجد کوفه» این سزاوار است که به خاطر درک فیوضات آن، بار و بنه را بست و آماده سفر شد. آنجا از مکانهائی است که مسافر مخیّر در خواندن نماز کامل یا شکسته است. نماز خواندن در مسجد کوفه معادل حجّ و برابر با هزار نمازی است که در جای دیگر خوانده شود. همچنین گفته اند از مسجد الاقصی (در بیت المقدّس) با فضیلت تر است.

درروایات اسلامی وارد شده که مسجد کوفه مکان نماز پیغمبران است و روزی محلّ نماز حضرت مهدی (عج) خواهد شد.

شیوه صالحین از علماء و غیر علماء بر این بوده و هست که تشرّف مه دیدار حضرت قائم (عج) را از قدیم الایّام در خواست می کرده اند، به طوری که بعضی از آنان چهل شب جمعه از «مسجد کوفه» به «مسجد سهله» رفته و یا چهل شب چهار شنبه در «مسجدسهله» بیتوته کرده و تضرّع و زاری و عبادت می نمودند تا به این فیض عظیم نائل شوند. («مفاتیح الجنان»، باب 3- آخرین امید»، ص 391)

رجوع شود به واژه: مسجد سهله

مَسْخ رجوع شود به واژه: خَسْف

مشرق
بارها خوانده ایم و شنیده ایم که حضرت مهدی زمانی ظهور خواهد کرد که دنیا آکنده از ظلم و ستم است. امّا اسن موضوع شامل همه جهان به طور مطلق نیست بلکه در گوشه و کنار جهان بزرگ، به ویژه در آبادیهای اسلامی و شیعی، مردمی (اگر چه در مقایسه بامردم سراسر جهان نفوس کلّ بشر بسیار اندکند) معتقد به حق هستند و چشم به راه ظهور مهدی موعودند. و حتّی پیش از ظهورش، مقدّمات حکومت او را فراهم می سازند.

در روایات مربوط به حضرت قائم (عج) نامی از مشرق به میان آمده است.

روایت شده که امام علی علیه السّلام فرمود:

«شروع کار مهدی (عج) از طرف مشرق است.» («بحار الانوار»، ج 52، ص 320)

مراد از مشرق که در آن احادیث آمده، مشرق کشورهای اسلامی در مقیاس قرنهای اوّلیه اسلام است. بنابراین، این تعبیر با سرزمین خراسان و همچنین قسمتهای شرقی تا نواحی مرکزی ایران منطبق است. مؤیّد قسمت اوّل، این است که در پاره ای از احادیث به صراحت نام «خراسان» آمده است. در این رابطه امام باقر علیه السّلام فرمود:

«... پرچمهائی از جانب «خراسان» روی آور شود و به سرعت طیّ منازل کند و چند نفر از اصحاب قائم (عج) با آنان همراه خواهند بود.» («خورشید مغرب»، ص 320)

امام صادق علیه السّلام فرمود: «نازل می شود پرچمهای سیاهی که از «خراسان الکوفه» خروج کرده اند، پس در اینهنگام مهدی (عج) در مکّه ظاهر میشود و آنان به او پیوسته و با او بیعت می کنند.» («البرهان فی علامات مهدی آخر الزّمان»، ص 150)

مکه
بهترین و مهمترین شهر جهان از نظر فضائل معنوی «مکّه» است. در داخل اسن صدف گوهری درخشنده وجود دارد که میعادگاه همه عاشقان حضرت احدیّت مهدی (عج) است. در روایات می خوانیم: «حضرت قائم (عج)، در مکّه، کنار کعبه ظهور و خروج می کند.» («کشف الغمّه»، ج 3، ص 129)

آن حضرت هنگام ظهور به کعبه تکیه می کند و صدایش را بلند می نماید که:

«هان ای مردم جهان، کسی که می خواهد به آدم علیه السّلام و شیث علیه السّلام بنگرد به من بنگرد، کسی که می خواهد به موسی علیه السّلام و یوشع علیه السّلام بنگرد به من بنگرد، کسی که می خواهد به عیسی علیه السّلام و شمعون علیه السّلام بنگرد به من بنگرد، کسی که می خواهد به محمّدصلّی الله علیه و آله و سلّم و امیر المؤمنین علی علیه السّلام بنگرد به من بنگرد، کسی که می خواهد امامان حسن علیه السّلام و حسین علیه السّلام را مشاهده کند مرا بنگرد، کسی که می خواهد به امامان علیهم السّلام از فرزندان حسین علیه السّلام نظر بیفکند مرا نگاه کند و به ندای من پاسخ دهد، من از آنچه که آنها خبر نداده اند به شما خبر می دهم.» («بحار الانوار»، ج 53، ص 9)

تکیه بر کعبه کن ای قبله امید و بگیر

انت__ق___ام گل پرپر شده ط__اها را

ماریه
«ماریه» از زنانی است که در دودمان امامت خدمت می کرد و در روز ولادت حضرت ولی عصر (عج) او را دیده که با انگشت سبّابه به سوی آسمان اشاره کرده و می گوید:

«الْحَمْدُ لِلّهِ رَبِّ الْعالَمین وَ صَلَّی اللهُ عَلی مُحَمَّدِ وَآلِهِ...». («کشف الغمّه»، ج 2، ص 431)

ملیکه
«ملیکه»، به معنی ملکه و شهبانو و نام بزرگوار امام زمان (عج) است. او از طرف مادر نوه «شمعون بن حمون بن صفا» از حواریون مخصوص حضرت عیسی علیه السّلام و وصیّ او به شمار می رفت.

او نامهای دیگر مانند: نرجس، ریحانه، خمط، صقیل (صقیل)، سوسن، حدیث، حکیمه، و مریم نیز دارد، خواهر امام هادی علیه السّلام (حکیمه) او را به عنوان (سیّده) یعنی خانم می خواند.

هنگامی که ملیکه به خانه امام حسن عسکری علیه السّلام وارد شد. امام هادی علیه السّلام به خواهرش حکیمه فرمود: «او را به خانه ببر و دستورات اسلامی را به او بیاموز، او همسر فرزندم حس علیه السّلام ن و مادر مهدی آل محمّد صلّی الله علیه و آله و سلّّم خواهد بود، آنگاه به ملیکه رو کرد و فرمود: مژده باد تو را به فرزندی که سراسر جهان را با نور حکمتش پر از عدالت و داگری کند، پس از آنکه پر از ظلم و جور باشد.»

او در سال 261 هجری و به روایتی قبل از به شهادت رسیدن امام حسن عسکری علیه السّلام از دنیا رفت و قبر شریفش در سامراء پشت قبر منوّر همسر بزرگوارش قرار گرفته است. برای این خانم بزرگوار، زیارتی نقل شده است. («مفاتیح الجنان»، باب 3، - «آخرین امید»، ص 27)

متقی
«متّقی» بیست و یکمین خلیفه بنی عبّاس و برادر «راضی محمّد بن المقتدر» است که از سال 329 ه.ق پس از مرگ برادرش به خلافت رسید.

وی نخستین خلیفه بنی عبّاس در دوران غیبت کبری محسوب می شود. «متّقی» پس از چهار سال حکومت در سال 333 ه.ق در گذشت.

معتضد
«معتضد، احمد بن موفّق» شانزدهمین خلیفه بنی عبّاس که از سال 279 ه.ق ال سال 289 ه.ق به مدّت ده سال حکومت کرد.

آغاز خلافت وی زمانی واقع شد که 19 سال از خلافت امام عصر (عج) گذشته بود.

وی در زمان غیبت صغری می زیسته و 29 سال از امامت قائم (عج) گذشته بود که معتضد در گذشت. («فرهنگ معین»، ج 5، ص 288- نجم الثّاقب، ص 53)

معتمد
«ابو العبّاس احمد معتمد» پانزدهمین بنی عبّاس است که از سال 256 ه.ق تا سال 279 ه.قبه مدّت 23 سال حکومت کرد. 19 سال از امامت حضرت مهدی (عج) گذشته بود که معتمد درگذشت.

مقتدر
«جعفر مقتدر» برادر «علی مکتفی» هجدهمین بنی عبّاس است که از سال 295 ه.ق تا سال 320 ه.ق به مدّت 25 سال حکومت کرد. هنگام مرگ «مقتدر»، 60 سال از امامت حضرت قائم (عج) گذشته بود و آن حضرت 65 ساله بودند.

مسبحات
«مُسَبّحات»، عنوان دسته ای از سوره های قرآن کریم است که با تسبیح و حمد خداوند تبارک و تعالی و با الفاظی چون «سُبْحانَ»، «سَبِّحِ» و «یُسَبِّحُ» آغاز می شود. این سوره ها عبارتند از: بنی اسرائیل، حشر، صف، جمعه، تغابن و اعلی.

امام باقر علیه السّلام در باره فضیلت این سوره ها فرمود:

«هر کس که همه مسبّحات را پیش از آن که بخوابد، تلاوت نماید، نمیرد تا حضرت قائم (عج) را درک کند و چنانچه مُرد در پناه و همسایگی رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم خواهد بود.» («ثواب الاعمال»، ص 148)

مأمور
«مأمور» از القاب امام دوازدهم شیعیان، مهدی موعود (عج) است. («نجم الثّاقب»، باب دوّم، ص 116)

مأمول

«مأمول» همانند «مؤمل» یعنی آن کسی که آرزو و امید دیدار او را دارند و از القاب حضرت مهدی (عج) است. در زیارت مأثوره آن حضرت است که:

«السّلامُ عَلَیْکَ أیُّهَا الْإمامُ الْمَأمُول...»

رجوع شود به واژه: مؤمَل

ابوصالح

در بعضی از کتاب ها، «ابوصالح» به عنوان یکی از کنیه های حضرت مهدی علیه السلام یاد شده است. شاید این کنیه با استفاده از روایت ذیل باشد:

امام صادق علیه السلام می فرماید: «هرگاه راه خودرا در سفرگم کردی، سپس بانگ برآور: «ای ابا صالح» یا«ای صالح». خداوند رحمتش را بر تو فرود آورد! راه را به ما نشان ده». [1] .

معروف است که برخی از عرب های شهری و بیابان گرد، پیوسته در توسلات و یاری خواستن های خود، آن حضرت را به این اسم می خوانند و شعرا و ادبا نیز در قصیده ها و مدح های خود، از این کنیه استفاده کرده اند. [2] .

از این رو در برخی از ملاقات هایی نیز که رخ داده است، از آنحضرت به عنوان «ابا صالح» یاد شده است. [3] .

پی نوشت ها:

[1] شیخ صدوق، من لایحضره الفقیه، ج 2، ص 298.

[2] طبرسی نوری، نجم الثاقب، ص 60.

[3] ر.ک: بحارالانوار، ج 53، ص 292.

محمد
یکی از نام های حضرت مهدی علیه السلام، «محمد» است که در روایات فراوانی مورد اشاره قرار گرفته است. درباره نام بردن آن حضرت به این نام، اختلاف نظرهایی بین دانشمندان شیعه همواره مطرح بوده که هر کدام برای اثبات نظر خود، به بخشی از روایات استدلال کرده اند.

در یک بررسی اجمالی می توان مجموع روایاتی را که در این باره وارد شده، به چهار دسته تقسیم کرد:

یک. روایاتی که به صورت مطلق و بدون هیچ قیدی، نام بردن حضرت را به این نام نهی می کند.

1. صفوان بن مهران از امام صادق علیه السلام روایت کند: «کسی که به همه امامان اقرار کند، اما مهدی علیه السلام را انکار کند، مانند کسی است که به همه پیامبران اقرار کند؛ امّا نبوّت محمدصلی الله علیه وآله را انکار نماید. گفتند: یابن رسول اللّه! مهدی علیه السلام از فرزندان شما کیست؟ فرمود: پنجمین از فرزندان هفتمین، شخص او از شما نهان می شود و بردن نام وی بر شما روا نیست». [1] .

2. امام هادی علیه السلام در این باره فرمود: «برای شما حلال نیست که او را به اسم یاد کنید». [2] .

3. امام صادق علیه السلام با لحنی شدیدتر از کسی که نام آن حضرت را ببرد، به عنوان کافر یاد کرده می فرماید: «به جز کافر هیچ کس نام آن حضرت را نبرد». [3] .

دو. روایاتی که از نام بردن آن حضرت نهی کرده است؛ ولی با این قید که تنها تاهنگام ظهور، و با ظهور حضرت دیگر منعی ندارد:

عبدالعظیم حسنی از امام هادی علیه السلام نقل کرده است: «به اسم یاد کردن آن حضرت حلال نیست تا زمانی که ظهور کند و زمین را از قسط و عدل آکنده سازد. پس از آنکه پر از ستم و بیداد شده باشد». [4] .

سه. روایاتی که علت نهی از ذکر نام شریف حضرت را بیان کرده است. در این روایات، ترس از کشته شدن آن حضرت، علّت عدم ذکردانسته شده است:

در روایت ابوخالد کابلی آمده است: «هنگامی که علی بن الحسین علیه السلام وفات کرد، خدمت امام باقرعلیه السلام رسیدم و به آن حضرت عرض کردم: فدایت گردم! تو می دانی که من جز پدرت کسی را نداشتم و انس مرا با او و وحشت مرا از مردم می دانی. فرمود: ای ابا خالد! راست می گویی؛ ولی چه می خواهی بگویی؟ عرض کردم: فدایت شوم! پدرت صاحب این امر را به گونه ای برایم تعریف کرده بود که اگر در راهی او را می دیدم، حتماً دستش را می گرفتم».

فرمود: ای ابا خالد! دیگر چه می خواهی بگویی؟ عرض کردم: می خواهم نام او را برایم بگویی تا او را به نامش بشناسم. پس فرمود: به خدا سوگند ای ابا خالد! سؤال سختی از من پرسیدی که مرا به تکلیف و زحمت می اندازد و همانا از امری سؤال کردی که [هرگز آن را به هیچ کس نگفته ام و] اگر آن را به کسی گفته بودم (گفتنی بود)، مسلماً به تو می گفتم، همانا تو از من چیزی را سؤال کردی که اگر بنی فاطمه او را بشناسند، حرص ورزند که او را قطعه قطعه کنند». [5] .

چهار. روایاتی که نهتنها از طرف راوی تصریح به نام حضرت شده؛ بلکه برخی از ائمه معصومین علیهم السلام نیز نام آن حضرت را بر زبان جاری ساخته اند:

1. محمدبن ابراهیم کوفی می گوید: «امام حسن عسکری علیه السلام گوسفند سر بریده ای را برای من فرستاد و فرمود: این عقیقه پسرم «محمد» است». [6] .

2. به امام عسکری عرض شد: «ای پسر رسول خدا! حجّت و امام بعد از شما کیست؟ فرمود: پسرم محمد، او است امام و حجّت بعد از من». [7] .

3. علان رازی گوید: «یکی از اصحاب به من خبر داد که چون جاریه امام عسکری علیه السلام بار دار شد، به او فرمود: تو حامل پسری هستی که نامش محمد است و او قائم پس از من می باشد». [8] .

4. ابوعلی بن همّام گوید: «از محمدبن عثمان عمری - قدس اللّه روحه - شنیدم که می گفت: از پدرم شنیدم که نقل می کرد: «من نزد امام عسکری علیه السلام بودم که از آن حضرت درباره خبری که از پدران بزرگوارش روایت شده است (زمین از حجّت الهی بر خلایق) تا روز قیامت خالی نمی ماند و کسی که بمیرد و امام زمانش را نشناسد به مرگ جاهلیت در گذشته است) پرسش کردند؟

فرمود: این حق است همچنان که روز روشن حق است. گفتند: ای فرزند رسول خدا! حجّت و امام پس از شما کیست؟ فرمود: فرزندم محمد، او امام و حجّت پس از من است کسی که بمیرد و او را نشناسد به مرگ جاهلیت درگذشته است». [9] .

5. ابوغائم خادم گوید: «برای امام حسن عسکری علیه السلام فرزندی به دنیا آمد که نام او را محمد نامید». [10] .

6. جابر بن عبداللّه انصاریبه نقل از لوح حضرت زهراعلیها السلام (لوح حضرت زهرا) در بخش پایانی می گوید: «وَالخَلَفُ مُحَمَّدٌ یَخرُجُ فی آخِرِالزَّمانِ...». [11] .

از آنجایی که روایات دسته نخست با دسته دوم هماهنگ هستند، در مجموع سه دیدگاه درباره حکم نام بردن حضرت مهدی علیه السلام به «محمد» وجود دارد:

1. حرمت ذکر نام شریف آن حضرت تا زمان ظهور؛

2. حرمت ذکر نام شریف آن حضرت به جهت تقیّه و خوف؛

3. حرمت ذکر نام آن حضرت تنها در دوران غیبت صغری.

البته بحث درباره این دیدگاه ها، مفصل است که به محل خود وا می گذاریم.

پی نوشت ها:

[1] کمال الدین و تمام النعمه، ج 2، باب 33، ح 1.

[2] الکافی، ج 1، ص 332، الارشاد، ج 2، ص 320؛ کتاب الغیبه، ص 202.

[3] کمال الدین، ج 2، باب 56، ح 1؛ الکافی، ج 1، ص 333.

[4] کمال الدین ج 2، باب 37، ح 1 و ر.ک: فتال نیشابوری، روضهالواعظین، ص 31؛ الغیبه، ص 58، ح 2؛ کتاب الغیبه، ص 470، ح 487.

[5] الغیبه، ص 288، باب 16، ح 2؛ کتاب الغیبه، ص 333.

[6] کمال الدین، ج 2، باب 42، ح 10.

[7] کمال الدین، ج 2، ص 81، ح 8؛ کشف الغمه، ج 2، ص 528.

[8] کمال الدین، باب 38، ح 4.

[9] همان، باب 38، ح 9؛ کشف الغمه، ج 2، ص 528.

[10] کمال الدین، باب 41، ح 8.

[11] شیخ طوسی، الأمالی، ص 291.

مضطر
«مضطر» در لغت به معنای کسی است که بیماری، فقر و یا سختی های روزگار او را ناگزیر به تضرّع به درگاه خداوند نموده است. [1] .

در برخی روایات از آن به عنوان یکی از القاب حضرت مهدی علیه السلامیاد شده است. در قرآن مجید نیز مورد اشاره قرار گرفته است: «اَمَنْ یُجِیبُ المُضْطَرَّ اِذا دَعاهُ وَیَکْشِفُ السُوءَ...»؛ [2] «یا کسی که دعای مضطر را اجابت می کند و گرفتاری را بر طرف می سازد، و شما را خلفای زمین قرار می دهد».

در برخی از روایات، این آیه تفسیر به حضرت مهدی علیه السلام و قیام ایشان شده است. امام صادق علیه السلام می فرماید: «این آیه درمورد مهدی از آل محمدصلی الله علیه وآله نازل شده است. به خداسوگندمضطراوست؛ هنگامی که در مقام ابراهیم دو رکعت نماز به جا می آورد و دست به درگاه خداوند متعال بر می دارد؛ خداوند دعای او را اجابت می کند، ناراحتی ها را بر طرف می سازد و او را خلیفه روی زمین قرار می دهد». [3] .

بدون شک منظور از این تفسیر - همان گونه که نظایر آن را فراوان دیده ایم - منحصر ساختن مفهوم آیه به وجود مبارک حضرت مهدی علیه السلام نیست؛ بلکه آیه معنای گسترده ای دارد که یکی از مصداق های روشن آن وجود حضرت مهدی علیه السلام است. در آن زمان که همه جا را فساد گرفته، درها بسته می شود، کارد به استخوان می رسد، بشریت در بن بست سختی قرار می گیرد و حالت اضطرار در کل عالم نمایان می شود؛ در این هنگام حضرت مهدی علیه السلام در مقدس ترین نقطه روی زمین دست به دعا بر می دارد و تقاضای کشف سوء می کند و خداوند این دعا را سرآغاز انقلاب مقدس جهانی او قرار می دهد و به مصداق «یَجْعلکم خلفاء الارض» او و یارانش را جانشینان روی زمین می کند». [4] .

پی نوشت ها:

[1] مجمع البحرین، ج 3، ص 373.

[2] نمل (27)، آیه 62.

[3] تفسیر نورالثقلین، ج 4، ص 94؛ ر.ک: الغیبه، ص181، ح 30.

[4] تفسیر نمونه، ج 15، ص 521 و 522.

مقتدای مسیح
از زمان پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله همواره یکی از ویژگی های حضرت مهدی علیه السلام - که در روایات فراوانی نیز به آن تصریح شده - اقتدای حضرت عیسی بن مریم علیه السلام به آن حضرت هنگام ظهور است. برخی از این روایات چنین است:

1. رسول اکرم صلی الله علیه وآله فرمود: «و از جمله ذریه من مهدی است؛ در آن هنگام که ظهور کند، عیسی بن مریم برای یاری او نازل خواهد شد. پس مهدی را مقدم داشته، پشت سر او نماز می گذارد». [1] .

2. همچنین آن حضرت به دختر بزرگوار خود فاطمه زهراعلیها السلام فرمود:

«وَمِنّا وَاللَّهِ الَّذی لا اِلهَ اِلاّ هُوَ مَهْدِیُّ هذِهِ الاُمَّهِ اَلَّذی یُصَلّی خَلْفَهُ عیسَی بْنُ مَرْیَمَ»؛ [2] «ای دخترم! و به خداوندی که جز او پروردگاری نیست سوگند! مهدی این امت از ما است؛ همو که عیسی بن مریم پشت سر او نماز خواهد گذاشت».

این معنا علاوه بر سخنان پیامبرصلی الله علیه وآله در فرمایش امامان معصوم علیهم السلام نیز به چشم می خورد. [3] .

گفتنی است که یکی از حکمت های این اقتدا، متابعت تمامی مسیحیان از آن پیامبر الهی در اقتدا به حضرت مهدی علیه السلام است.

پی نوشت ها:

[1] الأمالی صدوق، ص 181، ح 4.

[2] کتاب الغیبه، ص 191، ح 154.

[3] ر.ک: کمال الدین، ج 1، ص315، ح 2.


منتَظَر
یکی از القاب حضرت مهدی علیه السلام «منتظَر» است؛ که در روایات فراوانی به آن اشاره شده است. حضرت مهدی علیه السلام هر چند خود همانند دیگر انسان ها، منتظر است که روزی فرا رسد و اراده خداوند متعال به برپایی حاکمیت جهانی عدل و قسط تعلق گیرد؛ اما تنها کسی است کهانتظار ظهورش کشیده می شود؛ از آن رو «منتظَر» نیز نامیده شده است.

از امام جوادعلیه السلام سؤال شد: ای فرزند رسول خدا! [مهدی]، به چه دلیلی منتَظَر نامیده شده است؟ فرمود: «لِاَنَّ لَهُ غَیبَهً یَکْثُرُ اَیّامُها وَیَطُولُ اَمَدُها فَیَنتَظِرُ خُرُوجَهُ المُخلِصُونَ وَیُنکِرُهُ المُرْتابُونَ...» [1] ؛ «به این علت که برای حضرت مهدی علیه السلام غیبتی است که روزهایش زیاد می شود، و مدتش بسیار طول می کشد، پس مخلصان انتظار ظهورش را می کشند و شکاکان او را منکر خواهند شد...».

زراره بن اعین نیز می گوید: از امام صادق علیه السلام شنیدم که می فرمود: «اِنَّ لِلْقائِمِ غَیْبَهً قَبْلَ اَنْ یَقُومَ، قُلتُ لَهُ: وَلِمَ؟ قالَ یَخافُ - و اَوْمأَ بِیَدِهِ اِلی بَطْنِهِ - ثُمّ قالَ: یا زُرارَهُ وَهُوَ المُنتَظَرُ الَّذی یَشُکُّ النَّاسُ فِی وِلادَتِهِ...» [2] ؛ «به درستی که برای قائم پیش از آنکه قیام کند غیبتی است، عرض کردم: قربانت شوم! برای چه؟ فرمود: می ترسد - و به شکم و گردن خود اشاره کرد - سپس فرمود: او است منتظری که مردم در تولدش شک کنند...».

پی نوشت ها:

[1] کمال الدین، ج 2، ص 378، ح 3.

[2] کمال الدین، ج 2، ص 342، ح 24.

منتقم
«منتقم»، به معنای انتقام گیرنده و یکی از القاب حضرت مهدی علیه السلام است. آن حضرت می فرماید: «اَنَا بَقِیَّهُ اللَّهِ فِی اَرْضِهِ وَالمُنتَقِمُ مِنْ اَعْدائِهِ»؛ «من باقی مانده خدا در روی زمین و انتقام گیرنده از دشمنان او هستم». [1] .

امام صادق علیه السلام نیز فرمود: «چون حسین بن علی علیه السلام به شهادت رسید، فرشتگان الهی ضجه سردادند و گفتند: پروردگارا! باحسین علیه السلام چنین شد؛ درحالی که او صفیّ تو و فرزند پیامبرت است؟ پس خداوند نور قائم را به آنان

نشان داد و فرمود: به وسیله این انتقام او را خواهم گرفت». [2] البته در پاره ای از روایات نیز گفته شده است: «آن حضرت منتقم خون تمامی ائمه علیهم السلام و مظلومان است». [3] .

پی نوشت ها:

[1] کمال الدین ، ج 2، ص 384، ح 1.

[2] الکافی، ج 1، ص 465، ح 6؛ الأمالی، طوسی، ج 2، ص 33.

[3] ر.ک: الغیبه، ص 140، ح 1؛ الکافی، ج 2، ص 8، ح 1.

منصور بِالرعب
در احادیث فراوانی رسیده است که «مهدی» «مَنْصُورٌ بِالرُّعْبِ وَ مُؤَیَّدٌ بِالنَّصْرِ» است؛ یعنی، به هنگام ظهور، رعب او در دل های قدرتمندان می افتد و نیروهای غیبی و غیر مرئی به کمک او و یاران او می شتابند.

البته آنچه درباره یاری آن حضرت به وسیله نیروهای غیبی گفته شده، منافاتی با لزوم حضور مردم در صحنه ندارد و بایسته است که مردم آن حضرت را تا رسیدن به اهداف متعالیش یاری کنند.

امام صادق علیه السلام فرمود: «انقلاب مهدی را سه سپاه یاری می کنند و در پیروزی آن حضرت شرکت دارند: سپاهی از فرشتگان، سپاهی از مؤمنان و سپاهی از رعب و وحشت». [1] .

محمدبن مسلم ثقفی از امام باقر نقل می کند که فرمود: «اَلْقائِمُ مِنَّا مَنْصُورٌ بِالرُّعْبِ» [2] ؛ «قائم ما به ترس در دل دشمنان یاری شده است».

پی نوشت ها:

[1] الغیبه، ص 198، ح 9، ص 243، ح 43؛ بحارالانوار، ج 52، ص 139.

[2] کمال الدین، ج 1، ص 330، ح 16.

مواریث انبیا
حضرت مهدی علیه السلام هنگام ظهور، بسیاری از میراث های پیامبران گذشته را به همراه خواهد داشت. درباره اینکه این امور دقیقاً به چه منظور نزد حضرت جمع شده، سخن صریحی وجود ندارد؛ ولی با توجه به اینکه نقش حضرت مهدی علیه السلام، همان نقش همه انبیا و اولیا است و آن حضرت آرزوی تمام انبیا را تحقق خواهد بخشید، می توان نتیجه گرفت که تمامی ابزار آنان در اختیار آن حضرت قرار خواهد گرفت. دیگر اینکه آن حضرت وظیفه دارد تا تمامی پیروان تمامی ادیان را به دین مقبول الهی (اسلام) دعوت کند و این مواریث نشانه هایی از حقانیت آن حضرت است. از این رو همان گونهکه در روایات از زنده ماندن حضرت مسیح علیه السلام، به عنوان هدایت مسیحیان و ارجاع ایشان به پیروی از حضرت مهدی علیه السلام یاد شده، می توان میراث های دیگر پیامبران علیهم السلام را به عنوان وسیله ای برای اتمام حجّت بر آنان دانست.

برخی از آنچه در روایات مورد اشاره قرار گرفته - که هنگام ظهور همراه حضرت مهدی علیه السلام خواهد بود - عبارت است از:

1. پیراهن رسول گرامی اسلام صلی الله علیه وآله،

یعقوب بن شعیب از امام صادق علیه السلام روایت کرده که آن حضرت فرمود: «آیا پیراهن قائم را که با [بر تن داشتن] آن قیام می کند، نشانت ندهم؟ عرض کردم: چرا، گوید: سپس جعبه ای را خواست و آن را گشود و از آن پیراهن کرباسی را بیرون آورد. آن را باز کرد که ناگهان دیدم در آستین چپ آن آثار خون مشاهده می شود. سپس فرمود: این پیراهن پیامبر گرامی خداوند است، در روزی که دندان های پیشین آن حضرت ضربه دید. آن خون را بوسیدم و بر صورت خویش نهادم. سپس امام صادق علیه السلام آن را در هم پیچید و برداشت». [1] .

2. عمامه پیامبرصلی الله علیه وآله به نام سحاب، [2] .

3. زره رسول خداصلی الله علیه وآله، [3] .

4. سلاح حضرت رسول اکرم صلی الله علیه وآله، [4] .

5. پرچم پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه وآله، [5] .

6. سنگ حضرت موسی علیه السلام، [6] .

7. عصای حضرت موسی علیه السلام، [7] .

امام صادق علیه السلام فرمود: «عصای موسی علیه السلام چوب آسی از یک نهال بهشتی بود. هنگامی که رو به سوی مدین نمود، جبرئیل آن را برایش آورد و آن عصا همراه با تابوت آدم، در دریاچه طبریه (در شمال فلسطین) استو هرگز آن دو نمی پوسند و تغییر نمی یابند تا اینکه حضرت قائم علیه السلام هنگامی که قیام می کند، آن دو را بیرون می آورد».

8. انگشتری سلیمان علیه السلام، [8] .

9. طشتی که حضرت موسی در آن قربانی می کرد. [9] .

امام علی علیه السلام فرمود: رسول خداصلی الله علیه وآله فرموده است: «المَهْدِیُّ مِنْ وُلْدِی، تَکُونُ لَهُ غَیْبَهٌ وَ حَیْرَهٌ تَضِلُّ فِیها الاُمَمُ، یَأتِی بِذَخِیرَهِ الاَنبِیاءِعلیهم السلام فَیَمْلَؤُها عَدْلاً وَقِسْطاً کَما مُلِئَتْ جَوْراً وَظُلْماً» [10] ؛ «فرزندم مهدی یک غیبت و حیرتی دارد که گمراه شوند امت ها [در آن]. او با ذخیره پیغمبران آید و زمین را پر از عدل و داد کند؛ چنان که پر از جور و ظلم شده باشد».

همانگونه که اشاره شد شاید یکی از حکمت های این میراث دارای این است که پیروان تمامی ادیان، با دیدن میراث پیامبر خود به حضرت مهدی علیه السلام ایمان آورند و شاید دلیل دیگر این باشد که اهداف حضرت مهدی علیه السلام و قیام ایشان در بر گیرنده تمامی اهداف پیامبران بزرگ است. از این رو در آن هنگامه عظیم، حضرتش با در اختیار گرفتن میراث آن پیامبران بزرگ، به هدف خود - که در واقع هدف جمیع انبیا بوده است - تحقق می بخشد.

پی نوشت ها:

[1] الغیبه، ص 350، ج 42.

[2] الکافی، ج 8، ص 224، ح 285.

[3] همان.

[4] الغیبه، ص 349، ح 40؛ الکافی، ج 8، ص 224، ح 285.

[5] الغیبه، 343، ح 28 و 435، ح 1.

[6] الکافی، ج 1، ص 231، ح 3.

[7] الکافی، ج 1، ص 231، ح 1؛ الغیبه، ص 238، ح 28، کمال الدین، ج 2، ص 376، ح 7.

[8]الغیبهص 343، ح 27؛ الکافی، ج 1، ص 231، ح 1.

[9] الکافی، ج 1، ص 232، ح 1.

[10] کمال الدین، ص 287، ح 5.

مهدی
«مهدی» اسم مفعول و به معنای هدایت شده است. مهدویّت نیز از همین ریشه است. مهدی علیه السلام مشهورترین نام آن حضرت نزد شیعه و سنّی است.

البته گاهی نیز در معنای فاعلی به معنای «هدایت کننده» به کار می رود. محمدبن عجلان از امام صادق علیه السلام نقل کرده است: «... و قائم را از آن جهت مهدی گفته اند که مردم را به آیینی که از دست داده اند، هدایت می کند...». [1] .

اما آنچه بیشتر در روایات آمده، همان معنای نخست است. امام باقرعلیه السلام در این باره فرمود: «به درستی که مهدی نامیده شد به جهت اینکه به امر مخفی هدایت می شود. او تورات و سایر کتاب های الهی را از غاری در انطاکیه بیرون خواهد آورد». [2] .

از امام صادق نیز وقتی پرسیده می شود: چرا مهدی نامیده شده است؟ فرمود: «لِاَنَّهُ یُهْدی اِلی کُلِّ اَمْرٍ خَفیٍ»؛ «به جهت اینکه به تمامی امور پنهان هدایت می شود». [3] .

نکته جالب توجه اینکه لقب «مهدی»، بیشتر درباره آن حضرت بعد از ظهور و قیام و لقب قائم بیشتر درباره آن حضرت قبل از ظهور و قیام استفاده می شود.

امام صادق علیه السلام درباره برخی از موارد مربوط به حضرتش پس از ظهور فرمود: «... ثُمَّ یَأمُرُ مُنادِیاً فَیُنادِی: هَذا المَهْدِیُّ...» [4] ؛ «به منادی دستور داده خواهد شد؛ پس ندا در می دهد که این است مهدی».

پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله نیز فرمود: «[پس از ظهور] کسی نزد او آمده می گوید: ای مهدی! به من عطا کن وآن حضرت می فرماید: بگیر» [5] .

لقب مهدی اگرچه اختصاص به آخرین امام ندارد و بقیه ائمه علیهم السلام نیز مهدی هستند؛ ولی تنها از آخرین پیشوا به عنوان «مهدی» یاد شده است.

این لقب از همان ابتدای شکل گیری بحث «مهدویّت» بر زبان معصومین علیهم السلام رایج بوده و در روایات فراوانی از پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله این لقب به چشم می خورد. بنابراین در کتاب های اهل سنّت نیز فراوان این لقب آمده است. [6] .

امام حسین بن علی علیه السلام فرمود: «دوازده مهدی از ما است: اول ایشان امیر مؤمنان علی علیه السلام بود و آخرین ایشان نهمین فرزند از نسل من است...». [7] .

محمدبن عمران گفت: من از امام ششم شنیدم که می فرمود: «ما دوازده مهدی باشیم». [8] .

پی نوشت ها:

[1] الارشاد، ج 2، ص 383، ح 2.

[2] علل الشرایع، ج 1، ص 161، ح 3؛ الغیبه، ص 237، ح 26.

[3] کتاب الغیبه، ص 471؛ الغیبه، ص 237.

[4] الغیبه، ص 313، ح 5.

[5] همان، ص 92.

[6] ر.ک: الصنعانی، المصنف، ج 11، ح 20773؛ سنن ابن ماجه، ج 2، ص 30، ح 4088 و4087 و4086 و4085؛ سنن ابوداوود، ج 4، ص 107، ح 2485.

[7] عیون اخبار الرضاعلیه السلام، ج 1، ص 68، ح 36.

[8] کمال الدین، ج 2، ص 4.

ماء معین
«ماءمَعینْ» یعنی آب ظاهر جاری بر روی زمین، و از القاب مهدی موعود (عج) است.

امام باقر علیه السّلام در تفسیر آیه شریفه:

«قُلْ أرَأیتُمْ إنْ أصْبَحَ مآؤکُمْ غَوْراً فَمَنْ یَأتیکُمْ بِماءٍ مَعین (ملک/30) : بگو به من خبر دهید که اگر آب های سرزمین شما در زمین فرو رود، پس چه کسی میتواند برای شما آب روان بیاورد.»

فرمود: «این آیه درباره قائم (عج) نازل شده است. خداوند می فرماید: اگر امامتان از شما غائب شد، که نمی دانید او در کجاست، پس کیست که برای شما امام ظاهری بیاورد که برای شما اخبار آسمان و زمین و حلال و حرام خداوند عزّ و جل را بیان کند.»

آنگاه فرمود: «تأویل این آیه نیامده است، و به ناچار خواهد آمد» («نجم الثّاقب»، باب دوّم، ص 108)

ماشع
نام امام زمان (عج) در تورات عبریه، «ماشِعْ» است. («نجم الثّاقب»، باب دوّم، ص 93)

مؤمل
«مؤمَل» از نامهای صاحب الزّمان است. «مؤمل» در لغت یعنی کسی که مردم آرزوی دیدن او را دارند و در دعای ندبه اشاره به این مضمون شده است:

«بِنَفْسی أنْتَ مِن أُمْنیَّهُ شائِقٍ یَتَمَنّی مِنْ مُؤمِنٍ وَ مُؤمِنَهٍ ذَکَرَ أفَحَنّا: جانم قربان تو که آرزوی هر زن و مرد مؤمنه هستی که صدایش بزنند و بنالند».

امام حسن عسکری علیه السّلام فرمود: «در آن وقت که حجّت (عج) متولّد شد، ظالمان گمان کردند که ایشان مرا می کشند تا اینکه نسل مرا قطع کنند، پس چگونه قدرت خداوند را دیدند و او را (حضرت مهدی (عج)) را مؤمل نامیدند». («نجم الثّاقب»، باب دوّم، ص 107)

فدای تو ای حجه بن الحسن(ع)

سرا پای من جسم و هم جان من

تو مط_لوب آن ع__اشقی ک___ارزو

ز م___رد و زن__ش دارد ای نیک__خ__و

که یاد تو بنماید و س_ر ده_____د

ز دل نال____ه ه__ا ای ول__یّ اح____د

رجوع شود به واژه: مأمول

مبارکه رجوع شود به واژه: اقامتگاه قائم (عج) در غیبت کبری

مبدئی الآیات
«مُبْدِئی الآیات»، لقب مهدی موعود (عج) است. «مُبْدِئی الآیات» یعنی ظاهر کننده آیات خداوندی یا محلّ بروز و ظهور آیات الهی». («نجم الثّاقب»، باب دوّم، ص 111)

مبلی السرائر
یکی دیگر از اسماء و القاب امام منتظر (عج)، «مُبْلی السّرائر» است. («نجم الثّاقب»، باب دوّم، ص 111)

مجازی بالأعمال
«مجازی بالأعمال» یعنی کسی که با توجّه به اعمال جزای نیک و بد را می دهد و آن لقب امام زمان (عج) است. («نجم الثّاقب»، باب دوّم، ص 112)

المَحَجّه رجوع شود به واژه: قرآن و قائم (عج)


محسن
«محسن» لقب حضرت ولی عصر (عج) است. («نجم الثّاقب»، باب دوّم، ص 110)

محمد
نام اصلی و اسم اولی امام عصر (عج)، «محمّد» است. چنانچه در اخبار متواتره خاص و عام است که رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم فرمود: «مهدی، همنام من است.» («منتهی الآمال»، باب 14)

رجوع شود به واژه: تلفّظ نام مقدّس حضرت قائم (عج)

محمّد بن اسماعیل جعفر علیه السّلام رجوع شود به واژه: مبارکیّه

مخبر بما یعلن
«مُخْبِرُ بِما یُعْلَنْ»: یعنی آگاه کننده به آنچه شکار می شود.

و این لقب قائم (عج) است. («نجم الثّاقب»، باب دوّم، ص 110)

مختاریّه رجوع شود به واژه: محمّد بن حنفیّه

مدبر
«مدبّر»، از القاب حضرت مهدی (عج) است. («نجم الثّاقب»، باب دوّم، ص 116)

مسیح الزمان
«مسیح الزّمان»، اسم امام قائم (عج) در کتاب فرنگیان است. («نجم الثّاقب»، باب دوّم، ص 93)

مضطر
«مُضْطَرّ»، لقب امام غائب (عج) است. امام صادق علیه السّلام در تفسیر آیه شریفه:

«أمَّنْ یُجیبُ الْمُضْطَرَّ إذا دَعاهُ وَ یَکْشِفُ السّوءَ وَ یَجْعَلُکُمْ خُاَفاءَ الأرْضِ... («منتهی الآمال»، باب 14، فصل 2، ویژگی 16): ای کسی که دعای مضطر را اجابت می کند و گرفتاری را برطرف می سازد، و شما را خلفای زمین قرار می دهد»

فرمود: «این آیه در حقّ قائم نازل شده و والله او مضطرّ است.» («نجم الثاقب»، باب دوّم، ص 117)

مظهر الفضایح
در کتاب هدایه، «مظهر الفضایح» (جلوه گاه رسوائی ها) از القاب مهدی موعود (عج) عنوان شده است. («نجم الثاقب»، باب دوّم، ص 111)

معاویه بن حکیم رجوع شود به واژه: محمّد بن ایّوب بن نوح

مفرج أعظم
در کتاب هدایه، «مفرّج اعظم» به عنوان لقب امام عصر (عج) معرّفی شده است.

رجوع شود به واژه: فرج الاعظم

مفضل (مفضل)
اگر «مفضّل» تلفّظ شود، به معنی (برتری داده شده) و (مردی که برتری و فضیلت او بر دیگران محرز باشد) است. و چنانچه «مُفْضِلْ» بخوانیم آن هم به معنی «بخشش کننده» است. در هر دو صورت، این لقب برازنده مهدی موعود (عج) است.

مفیق
«مُفیق» در لغت یعنی بیدار شونده. نام حضرت مهدی موعود (عج) در کتاب زبور «مُفیق» است.

مقتصر
«مقتصر»، به معنی «بسنده کننده» و لقب مهدی موعود (عج) است. شاید منظور از این لقب این باشد که حضرت قائم (عج) بر خلاف جمیع انبیاء و اوصیاء گذشته که به خاطر حفظ و بقای دین با منافقین و فاسقین مدارا می کردند، ایشان تنها از انصار و بندگان صالح اقتصار خواهند فرمود و رشته الفت و مجالست با کفّار و منافقین در آخر الزّمان گسسته خواهد شد.

این احتمال هست که کلمه مذکور، «منتصر» یعنی داد گیرنده بوده و از آیه شریفه

«وَ لَمَنِ انتَصَرَ بَعْدَ ظُلْمِهِ فَاولئکَ ما عَلَیْهم مِنْ سَبیلٍ (شوری/41)

: و کسی که بعد از مظلوم شدنیاری طلبد، ایرادی بر او نیست»،

اخذ شده باشد. («نجم الثّاقب»، باب دوّم، ص 119)

مقدره
«مقدّره» لقب حضرت مهدی (عج) است. «مقدّره» یعنی توانائی. همانطور که از کثرت بروز و ظهور عجائب قدرتهای الهی از آن حضرت به حدّی رسیده که گویا عین قدرت شده است.


منان
«منّان» یعنی بسیار نیکوئی کننده، و لقب حضرت قائم (عج) است. «منّان»، از اسماء الحسنی خداوند عزّ و جل است.

منتصر رجوع شود به واژه: مقتصر


منتظر
«منتظر» از القاب امام زمان (عج) است، به معنی انتظار برده شده که همه خلائق پیوسته منتظر مقدم اویند.

از امام باقر علیه السّلام سؤال شد که چرا امام عصر (عج) را «منتظر» گویند؟

امام علیه السّلام فرمود: «زیرا برای او غیبتی طولانی است که روزهایش بسیار است، افراد مخلص و پاک در انتظارش به سر می برند. ولی افراد شکّاک و مردّد او را انکار می کنند، و منکران نامش را به مسخره می گیرند و تعیین کنندگان وقت بسیارند، عجله کنندگان در او به هلاکت می رسند، مسلمانان در مورد او نجات می یابند.» («بحار الانوار»، ج 51، ص 30)



تبیان-مهدویت-امام زمان - -منجی - ظهور - آخرالزمان- دانشنامه
تاریخ و ساعت انتشار :
۱۰:۵۶:۵۲ ~~~ ۱۴۰۰/۰۳/۰۷
دسته بندی :
دانشنامه مهدویت حرف م
با مهدی

بنر های حاشیه پست

اظهار نظر در مورد دانشنامه مهدویت حرف م .::. پرتال تخصصی تبیان مهدویت

*
*
دانلود مستقیم