0%
جمعه ، ۱۰ فروردین ۱۴۰۳

پرتال تخصصی تبیان مهدویت

تبیان مهدویت ، بزرگترین پایگاه اینترنتی مهدویت

دانشنامه مهدویت حرف ف

دانشنامه مهدویت حرف  ف
فرید«فرید» درلغت به معنای (تک)است. درروایات به عنوان یکی ازالقاب حضرت مهدی علیه السلام به کار رفته است.
اصبغ بن نباته گوید: «ازامیرمؤمنان علیه السلام شنیدم که می فرمود: صاحب این امر شرید (آواره)، طرید (رانده)، فرید (تک) و وحید (تنها) است. [۱] .
پی نوشت ها:
[۱] کمال الدین، ج ۱، باب ۲۶، ح ۱۳.
فتح
«فتح» لقب مهدی موعود (عج) است. در روایات آمده که در آیه شریفه
«إذا جآءَ نَصْرُ اللهِ وَ الْفَتْحُ…
فرید
«فرید» درلغت به معنای (تک)است. درروایات به عنوان یکی ازالقاب حضرت مهدی علیه السلام به کار رفته است.

اصبغ بن نباته گوید: «ازامیرمؤمنان علیه السلام شنیدم که می فرمود: صاحب این امر شرید (آواره)، طرید (رانده)، فرید (تک) و وحید (تنها) است. [1] .

پی نوشت ها:

[1] کمال الدین، ج 1، باب 26، ح 13.

فتح

«فتح» لقب مهدی موعود (عج) است. در روایات آمده که در آیه شریفه

«إذا جآءَ نَصْرُ اللهِ وَ الْفَتْحُ (نصر/1): هنگامی که یاری خدا و پیروزی فرا رسد»،

مراد از فتح، مهدی (عج) است.

در تفسیر علی بن ابراهیم، در تفسیر آیه مبارکه

«نَصْرُ مِنَ اللهِ وَ فَتْحٌ قَریبٌ (صف/13): یاری خداوند و پیروزی نزدیک است»

آمده که به فتح حضرت مهدی (عج) اشاره دارد. («نجم الثاقب»، ص 84)

فجر

«فجر» لقبی برای حضرت صاحب الزّمان (عج) است.

امام صادق علیه السّلام در تفسیر کلام خداوند که می فرماید:

«وَالْفَجْر (فجر/1) :قسم به فجر»

فرمود: «مراد از فجر، قائم (عج) است».

همچنین آن حضرت در تفسیر سوره مبارکه قدر و آیه آخر این سوره: «... حتّی مَطْلَعِ الْفَجْرِ،

... تا هنگام طلوع فجر»

فرمودند:

«تا آنکه قائم ما برخیزد و ظاهر شود» («نجم الثّاقب»، باب دوم، ص 84 و 117)

فرج الاعظم

در کتاب «هدایه»، «فرج الاعظم»، لقب مهدی موعود (عج) عنوان شده است.

امام رضا علیه السّلام فرمود: «هر گاه عالِم شما از میان شما غائب شد پس منتظر «فرج الاعظم» باشید. («نجم الثاقب»، باب دوم، ص 84 و 117)

فرج المؤمنین

«فرج المؤمنین» لقب امام عصر (عج) است. در اخبار ولادت مهدی موعود آمده که،

«حکیمه خاتون» به «نرجس» گفت: خداوند امشب به تو غلامی می بخشد که

در دنیا و آخرت سیّد (آقا) و او «فرج المؤمنین» است. («نجم الثاقب»، باب دوم، ص 84 و 117)

فرخنده

«فرخنده» نام حضرت ولی عصر (عج) در کتاب اشعیای پیامبر علیه السّلام است.

(«نجم الثاقب»، باب دوم، ص 84 و 117)

فردوس الاکبر

در کتاب «ذخیره الالباب» ذکر شده که «فردوس الاکبر» نامی است که در کتاب قبرس

رومیان به امام زمان (عج) اطلاق شده است.


فقیه

«فقیه» لقب امام زمان علیه السّلام است.

فیذموا

«فیذموا» لقب امام قائم (عج) در کتاب «تورات» است.

فیروز

در کتاب «نجم الثاقب» در باره این لقب امام عصر چنین نوشته شده است: «در کتاب «ذخیره الالباب» گفته که فیروزه اسم آن جناب است در نزد آمان، به لغت «ماچار» و در تذکره گفته که در کتاب فرنگان ماچار الامان است». («نجم الثاقب»، باب دوم، ص 83)

فطحیه

«فتحیّه» نام فرقه ای است که اعتقاد به امامت «عبد الله افطح» دارند و او را مهدی موعود (عج) می دانند. («مهدی موعود»، ص 431)

«عبد الله افطح» پسر امام جعفر صادق علیه السّلام بود. چون سر یا دو پای عبد الله پهن بود، از این رو «افطح» و پیروانش را «افطحیّه» یا «فطحیّه» نامیدند. («ادیان و مذاهب جهان»، ج 1، ص 601)

فرقه های اسماعیلیه

پس از شهادت امام صادق علیه السلام (سال 148 ه .ق)، گروهی مرگ اسماعیل را در زمان آن حضرت انکار کردند و او را امام غایب و امام قائم دانستند. اینان مراسم تشییع جنازه اسماعیل از طرف پدر را برای حفظ جان او تفسیر کردند. نوبختی این گروه را «اسماعیلیه خالصه» می نامد. [1] این گروه به زودی منقرض شدند.

گروه دوم بر آن شدند که اسماعیل مرده است؛ اما چون در زمان حیات پدرش به امامت رسیده بود، پس از فوتش، امام صادق علیه السلام فرزند او محمد را به امامت نصب کرد. بنابراین پس از شهادت امام صادق علیه السلام، محمد به امامت رسید. این گروه به «مبارکیه» معروف گشتند؛ زیرا رئیس آنان «مبارک» نام داشت. [2] .

همین گروه اخیر، پس از مدتی به دو فرقه انشعاب یافتند. برخی از آنان مرگ محمد را پذیرفتند و سلسله امامان را در فرزندان او ادامه دادند. برخی دیگر، منکر مرگ محمد بودند و غیبت او را باور داشتند و وی را امام قائم می پنداشتند. اینان «قرامطه» نامیده می شوند؛ زیرا لقب رئیس آنها «قرمطویه» بوده است. [3] .

امروزه اسماعیلیه به دو طایفه «آغاخانیه» و «بهره» تقسیم می شوند که بازماندگان دو فرقه نزاری و مستعلوی هستند.

گروه اوّل (قریب به یک میلیون تن)در ایران، آسیای وسطی، افریقا و هند پراکنده اند و رئیس ایشان کریم آقاخان است.

گروه دوم (قریب به پنجاه هزار تن) در جزیرهالعرب و سواحل خلیج فارس و سوریه به سر می برند. [4] .

پی نوشت ها:

[1] ر.ک: نوبختی، فرق الشیعه، ص 68.

[2] فرق الشیعه، ص 69 و ر.ک: الفرق بین الفرق، ص 34.

[3] فرق الشیعه، ص 72.

[4] مشکور، محمد جواد، فرهنگ فرق اسلامی، ص 53.

فرائد

«فرائد» نام کتاب «میرزا ابوالفضل گلپایگانی» است. به قول خود وی این کتاب را در استدلال به صحّت دعوی باب و بهاء نوشته و مشتمل بر سه فصل: استدلال به آیات قرآنی و استدلال به احادیث و به اخبار و تقریر است.

اساس سایر نوشته های بهائیگری در نقل آیات و روایات و شواهد تاریخی و تأویل هر مطلبی به نفع دعوی باب و بهاء، دو کتاب «فرائد» و «ایقان» است.

رجوع شود به واژه: ایقان

فترت

«فترت» در اصطلاح دینی به مدت زمان بین دو پیامبر گفته می شود. [1] این کلمه تنها یک بار در قرآن کریم آمده و به فاصله زمانی بین حضرت عیسی علیه السلام و رسول گرامی اسلام صلی الله علیه وآله اشاره کرده است.

در سوره «مائده» آیه 19 می خوانیم: «یا اَهْلَ الکِتابِ قَدْ جاءکُم رَسُولُنا یُبَیِّنُ لَکُم عَلی فَتْرَهٍ مِنَ الرُّسُلِ اَنْ تَقُولُوا ما جاءَنا مِنْ بَشیرٍ وَلا نَذیرٍ فَقَد جاءَکُم بَشیرٌ وَنَذیرٌ وَاللَّهُ عَلی کُلِ شَی ءٍ قَدیرٌ» [2] «ای اهل کتاب، پیامبر ما به سوی شما آمده که در دوران فترت رسولان [حقایق را] برای شما بیان می کند، تا مبادا [روز قیامت بگویید: «برای ما بشارتگر و هشدار دهنده ای نیامد پس قطعاً برای شمابشارتگر وهشداردهنده ای آمده است و خدا بر هر چیزی تواناست».

در مباحث مهدویّت، در اغلب روایات به مدت زمان پنهان زیستی حضرت مهدی علیه السلام، غیبت تعبیر شده؛ اما در پاره ای از سخنان معصومین علیهم السلام از این دوران به عنوان «فترت» نیز یاد شده است.

ابو حمزه گوید: «خدمت حضرت صادق علیه السلام رسیدم و عرض کردم: صاحب الامر شمایید؟ فرمود: نه. گفتم: پسر شما است؟ فرمود: نه؛ گفتم: پسر پسر شمااست؟ فرمود: نه؛ گفتم: پسر پسرپسر شمااست؟ فرمود: نه؛ گفتم: پس او کیست؟ فرمود: همان کسی است که زمین را پر از عدالت کند؛ چنان که پر از ستم و جور شده باشد، او در زمان فترت (پیدا نبودن امامان) بیاید، چنان که رسول خداصلی الله علیه وآله در زمان فترت (پیدا نبودن رسولان) مبعوث شد». [3] .

یکی دیگر از روایاتی که اشاره به دوران «فترت» حضرت مهدی علیه السلام نموده، حدیث علی بن حارث بن مغیره است. وی از پدر خویش روایت کرده است: «به امام صادق علیه السلام عرض کردم: آیا فترتی خواهد بود که در آن مسلمانان امام خویش را نشناسند؟ فرمود: چنین گفته می شود. عرض کردم: پس ما چه کنیم؟ فرمود: چون چنین شود، به همان امر نخستین بیاویزید و همان را که برآنید، به دست داشته باشید تا آخر کار بر شما روشن گردد». [4] .

در روایتی دیگر نیز وقتی امام صادق علیه السلام به غیبت صالح پیامبرصلی الله علیه وآله اشاره می کند، چنین می فرماید: «اَللَّهُ اَعْدَلُ مِنْ اَنْ یَتْرُکَ الاَرْضَ بِلا عالِمٍ یَدُلُّ عَلَی اللَّهِ عَزَّوَجَلَّ، وَلَقَدْ مَکَثَ القَوْمُ بَعْدَ خُرُوجِ صالِحٍ سَبْعَهَ اَیَّامٍ عَلی فَتْرَهٍ لایَعرِفُونَ اِماماً، غَیرَ اَنَّهُمْ عَلی ما فی اَیْدیهِمْ مِنْ دینِ اللّهِ عَزَّوَجَلَّ، کَلِمَتُهُمْ واحِدَهٌ، فَلَمَّا ظَهَرَ صالِحٌ علیه السلام اِجْتَمَعُوا عَلَیهِ وَاِنَّما مَثَلُ القائِمِ علیه السلام مَثَلُ صالِحٍ» [5] ؛ «... خدا عادل تر از آن است که زمین را بدون عالم گذارد تا مردم را به خدای تعالی راهبری کند. آن قوم بعد از خروج صالح، تنها هفت روز در حال فترت (بلاتکلیفی) به سر بردند که امامی را نمی شناختند؛ ولی آنها به همان دین خدای تعالی که در دستشان بود عمل می کردند و با هم متحد بودند وچون صالح علیه السلام ظاهر شد، دور او جمع شدند و همانا مثل قائم علیه السلام، مثل صالح علیه السلام است».

پی نوشت ها:

[1] لسان العرب، ج 10، ص 174.

[2] سوره مائده (5)، آیه 19.

[3] الکافی، ج 2، ص 141، ح 21.

[4] الغیبه، ص 228، ح 2.

[5] کمال الدین، ج 1، باب 3، ح 1.

فاضل

«فاضل» نام زره رسول اکرم صلّی الله علیه و آله است که حضرت قائم (عج) هنگام ظهور همراه خود دارند. («نجم الثّاقب»، ص 125)

فایده غیبت طولانی قائم
امام قائم (عج) به خاطر عدم پذیرش جامعه از نظرها پنهان است، اگر او همچون امامان معصوم علیهم السّلام دیگر آشکار بود، مردم همان که با امامان کردند با او می کردند، امّا او غائب است تا مردم آمادگی پذیرش او را در طول زمان پیدا کنند.

از جمله فوائد غیبت امام قائم (عج) می توان به این مورد اشاره کرد:

1- غیبت او به پیروانش امید می بخشد و آنها را دلگرم می کند که دارای چنین رهبری هستند، با توجّه به این که امید، سازنده است.

2- غیبت آن حضرت پیروانش را قدم به قدم آماده می سازد تا آن حضرت را از عزلت بیرون آورند.

3- گفتگو درباره قیام مهدی (عج) در طول زمان با فرصت کافی موجب پرورش نفوس و آمادگی در اندیشه انقلاب جهانی بودن و هدفداری و... می شود و به این ترتیب زمینه سازی ظهور آن حضرت مهیّا می گردد.

4- شناخت موانع یک انقلاب جهانی در تمام ابعاد و بر اندازی آن موانع، نیاز به طول زمان و کمک فکری بسیار در سطح جهان دارد، این نیز یکی از فوائد غیبت امام قائم (عج) می باشد.

5- طول غیبت و دوری مردم از رهبر مصلح و عادل، موجب فساد در تمام زمینه ها شده و همین فساد موجب خستگی و ناراحتی و نارضایتی مردم می شود و در دل این فساد، جرقّه های انقلاب بروز می کند و مردم، تشنه مصلح واقعی و عدالت می شوند، چرا که تاهمه، رنج ظلم و فساد را نبرند، آماده درک لذّت عدالت و اصلاح نخواهند شد.

6- غیبت امتحانی است که خداوند شیعیان را در معرض آزمایش قرار داده تا معلوم شود چه کسی ثابت قدم و استوار در امامت امام دوازدهم باقی خواهد ماند.

7- غیبت دلائلی دارد که به امامان اجازه افشای آن داده نشده است و... («آخرین امید»، ص 172-180)

فتوریسم

«فتوریسم» (fotorism) یعنی اعتقاد به دوره آخر الزّمان، و انتظار ظهور منجی، عقیده ا ی که در کیشهای آسمانی یهودیّت (جودائیسم)، و زردشتی (زوراستریانیسم)، و مسیحیّت (در سه مذهب عمده آن: کاتولیک، پروتستان، و ارتدوکس) و مدّعیان نبوّت عموماً، و دین مقدّس اسلام خصوصاً، به مثابه یک اصل مسلّم قبول شده است. و درباره آن در مباحث تئولوژیک مذاهب آسمانی، رشته تئولوژی بیبلیکال، کاملاً شرح و بسط داده شده است. («خورشید مغرب»، ص 52)

فلسفه غیبت

بدون شک غیبت آخرین حجّت الهی، حضرت مهدی علیه السلام، پدیده ای است که به این صورت هرگز در تاریخ اتفاق نیفتاده و طبیعی است که ذهن جست و جو گر انسان، همواره این پرسش را مطرح کند که چرا چنین رخدادی به وجود آمده است؟!

در پاسخ به این پرسش به برخی از حکمت ها و علت های این رویداد، با استفاده ازکلام معصومین علیه السلام اشاره می شود.

در ابتدا گفتنی است که پنهان زیستی آخرین ذخیره الهی، به طور قطع از اسرار خداوندی است که پرنده اندیشه و فکر را توان پرواز تا آن قله رفیع نیست و اگر در این راه توفیقی رفیق گردد، به یمن انفاس قدسی مقربان درگاه حق ائمه معصومین علیهم السلام است که گاه گوشه ای از آن پرده رازها را به کناری زده، در حد ظرفیت مخاطب و فهم او، حقایقی را آشکار ساخته اند.

رسول گرامی اسلام صلی الله علیه وآله حقیقت سرّ بودن این امر را چنین بیان فرموده است:

«یا جابِرُ! اِنَّ هَذا الاَمْرِ اللَّهِ وَسِرٌّ مِنْ سِرِّ اللَّهِ مَطوِیٌ عَنْ عِبادِاللَّهِ، فَاِیّاکَ وَالشَّکَّ؛ فَاِنَّ الشَّکَّ فِی اللَّهِ کُفْرٌ»؛ «ای جابر! همانا این امر؛ امری است از امر خداوندی و سِرّی است از سِرّ خدا که بر بندگان او پوشیده است.پس بر حذر باش که دچار تردیدنشوی. همانا شک درباره خداکفراست». [1] .

امام صادق علیه السلام این حقیقت را چنین تبیین فرموده اند: «این امر، امری از امر خدا و سرّی از سرّ خدا و غیبی از غیب خدا است و زمانی که می دانیم خداوند بزرگ مرتبه حکیم است، تصدیق می کنیم که همه کارهای او از روی حکمت است؛ گرچه علت آن کارها بر ما روشن نباشد». [2] .

اینک با استفاده از روایات معصومین علیه السلام برخی از دلایل غیبت امام زمان علیه السلام را بیان می کنیم.

حفظ جان امام زمان:

نخستین فلسفه، حفظ جان حضرت مهدی علیه السلام به وسیله زندگانی مخفیانه است و خداوند با پنهان ساختن آن حضرت، ایشان را از شرّ دشمنان حفظ کرد.

امام صادق علیه السلام فرموده است: «اِنَّ لِلْقائِمِ غَیْبَهً قَبْلَ اَنْ یَقُومَ اِنَّهُ یَخافُ (وَاَوْمَأَ اِلی بَطْنِهِ یَعنی القَتْل)»؛ «همانا برای قائم قبل از آنکه قیام فرماید غیبتی است؛ چرا که در هراس است (و حضرت اشاره به شکم خودکرد، یعنی بیم کشته شدن دارد)». [3] .

البته این نه به آن معناست که آن حضرت از شهادت و کشته شدن در راه خدا هراس دارد؛ بلکه آن حضرت چون آخرین ذخیره الهی در زمین است و آن حاکمیت فراگیر و جهانی که در تمامی ادیان وعده داده شده، تنها به دست او تحقق می یابد؛ بنابراین بر خداوند است که به هر وسیله ممکن، او را تا روز موعود حفاظت نماید و حکمت الهی نیز بر پنهان زیستی او تعلق گرفته است.

و این پنهان زیستی با ویژگی های خاصّ خود، در مورد برخی از پیامبران - هنگامی که بر جان خویش بیم داشتند - اتفاق افتاده بود که می توان به مخفیشدن پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله هنگام هجرت در غار اشاره نمود.

امتحان و آزمایش انسان ها:

یکی دیگر از حکمت های الهی در غیبت حضرت مهدی علیه السلام امتحان و آزمایش مردم است. از آنجایی که این نوع آزمایش به دلیل عدم حضور ظاهری امام، بسیار مشکل و طاقت فرسا است، در تکامل انسان ها نقش بسیار مهمی دارد و با این آزمایش سره از ناسره جدا شده، یاران راستین حق مشخص می گردند.

پیشوای هفتم شیعیان امام کاظم علیه السلام فرموده است: «إِذَا فُقِدَ الْخَامِسُ مِنْ وُلْدِ السَّابِعِ فَاللَّهَ اللَّهَ فِی أَدْیَانِکُمْ لا یُزِیلُکُمْ عَنْهَا أَحَدٌ یَا بُنَیَّ إِنَّهُ لابُدَّ لِصَاحِبِ هَذَا الْأَمْرِ مِنْ غَیْبَهٍ حَتَّی یَرْجِعَ عَنْ هَذَا الْأَمْرِ مَنْ کَانَ یَقُولُ بِهِ إِنَّمَا هِیَ مِحْنَهٌ مِنَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ امْتَحَنَ بِهَا خَلْقَهُ»؛ «هنگامی که پنجمین فرزند از امام هفتم ناپدید شود؛ پس خدا را خدا را [مواظب باشید] در دینتان! شما را احدی از آن دور نسازد. فرزندم! صاحب این امر ناگزیر از غیبتی خواهد بود، تا کسی که به این امر قائل است از آن باز گردد. همانا آن آزمایشی از جانب خدا است که خداوند خلق خود را به آن وسیله می آزماید». [4] .

روشن است کسانی در این امتحان بزرگ سربلند خواهند بود که دارای مرتبه والایی از ایمان و عمل صالح باشند و کسانی که دراین امور دچار نقصان باشند، بیشتر در معرض لغزش و سقوط هستند.

امام صادق علیه السلام تبلور این حقیقت را چنین بیان کرده است:

«واین گونه است که غیبت قائم علیه السلام طولانی خواهد بود تا اینکه حق محض آشکار گردد و ایمان از کدورت ها [و پیرایه ها] صاف و زلال گردد. و این [آشکار شدن] با بازگشت افرادیکه دارای طینت ناپاکی هستند از پیروان ظاهری اهل بیت علیهم السلام؛ یعنی، همان ها که ترس نفاق بر آنها می رود صورت می گیرد». [5] .

آزادگی از بیعت دیگران :

مضمون برخی از روایات این است که آن حضرت با غیبت خود ناچار از بیعت با طاغوت های زمان نمی شود.

امیرمؤمنان علیه السلام می فرماید: «اِنَّ القائِمَ مِنَّا اِذا قامَ لَمْ تَکُنْ لِاَحَدٍ فِی عُنُقِهِ بَیعَهُ فَلِذلکَ تُخفی وِلادَتُهُ وَیَغیبُ شَخْصُهُ» [6] ؛ «همانا قائم از ما اهل بیت، هنگامی که قیام می کند، بیعت احدی بر گردن او نیست و به همین علت است که ولادتش مخفی نگه داشته می شود و شخص او غایب است».

همین معنا در کلامی از پیشوای دوم - آن هنگام که به جهت مصالح اسلام و مسلمین تن به مصالحه با معاویه داد و مردم زبان به ملامت حضرتش گشودند - انعکاس یافت:

«آیا ندانستید که هیچ یک از ما ائمه نیست، مگر اینکه بیعت با ستمگری بر گردن او قرار می گیرد؛ به جز قائم که عیسی بن مریم پشت سرش نماز می گزارد پس به درستی که خداوند - تبارک و تعالی - ولادتش را مخفی و شخصش را پنهان می سازد تا هنگامی که قیام می کند، بیعت هیچ کس برگردنش نباشد». [7] .

حضرت مهدی علیه السلام درتوقیعی شریف در پاسخ به برخی پرسش ها می فرماید:

«...وَاَمّا عِلَّهُ الغَیْبَهِ فَاِنَّ اللّهَ یَقُولُ «یا اَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا لا تَسْألُوا عَنْ اَشْیاءَ اِنْ تُبْدَ لَکُمْ تَسُؤکُم» اِنَّهُ لَمْ یَکُنْ اَحَدٌ مِنْ آبائی عَلَیهِمُ السَّلامُ اِلاَّ وَقَدْ وَقَعَتْ فی عُنُقِهِ بَیْعَهٌ لِطاغِیَهِ زَمانِهِ وَاِنّی اَخرُجُ حینَ اَخْرُجُ وَ لا بَیْعَهَ لِاَحَدٍ مِنَ الطَّواغیتِ فی عُنُقی» [8] ؛ «در خصوص علت غیبت [سؤال کرده بودید] خداوند در قرآن کریم می فرماید:«ای اهل ایمان از چیزهایی سؤال نکنید که اگر برای شما روشن شود، ناراحت می شوید» [9] بدانید که هرکدام از پدران من بیعت یکی از طاغوت های زمان خویش را برگردن داشتند؛ ولی من وقتی قیام می کنم، بیعت هیچ یک از گردنکشان و طاغوت های زمان را بر گردن ندارم».

پی نوشت ها:

[1] شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمه، ج 1، ص 287.

[2] شیخ صدوق، علل الشرایع، ج 1 ص 245.

[3] الکافی، ص 340؛ کتاب الغیبه، ص 329؛ کمال الدین و تمام النعمه، ج 2، ص 342.

[4] الکافی، ج 1، ص 336؛ علل الشرایع، ج 1، ص 244؛ کتاب الغیبه، ص 166؛ الغیبه، ص 154، ح 11.

[5] کتاب الغیبه، ص 170، کمال الدین و تمام النعمه، ج 2، ص 355.

[6] کمال الدین و تمام النعمه، ج1، ص 303؛ امین الاسلام طبرسی، اعلام الوری، ص 426.

[7] کمال الدین و تمام النعمه، ج 1، ص 315؛ الاحتجاج، ج 2، ص 289.

[8] کتاب الغیبه، ص 290، کمال الدین و تمام النعمه، ج 2، ص 483، ح 4.

[9] مائده، آیه 101.

فلسفه غیبت صغری

غیبت صغری مرحله اوّل امامت حضرت مهدی علیه السلام بوده است. از ابتدا چنین مقدر بوده که آن حضرت پس از رسیدن به امامت، بایستی بلافاصله از دید عمومی پنهان شود و در ظاهر از آنچه در جامعه رخ می دهد، فاصله بگیرد؛ هر چند در واقع او از نزدیک همه وقایع را احساس و ادراک می کند. باید توجه داشت که اگر آن غیبت، یکباره رخ می نمود ضربه سنگینی به پایگاه های مردمی و طرفداران امامت وارد می شد؛ زیرا مردم قبل از آن باامام خود ارتباط داشتند، در مشکلات به او رجوع می کردند و اگر ناگهان امام غایب می شد و مردم احساس می کردند که دیگر دسترسی به رهبر فکری و معنوی خود ندارند، ممکن بود - همه چیز از دست برود و آن جمع به تفرقه دچار شوند!

بنابراین لازم بود که برای «غیبت تامه» زمینه سازی شود تا مردم به تدریج با آن خو بگیرند و خود را بر اساس آن بسازند. با غیبت صغری در واقع این زمینه سازی صورت گرفت، در این زمان امام مهدی علیه السلام ازدیده ها پنهان بود؛ ولی ایشان از طریق نمایندگان، وکیلان و یاران مورد وثوق با شیعیان خود ارتباط داشتند. [1] .

ولی رفته رفته با به وجود آمدن آمادگی - پس از گذشت مدت 69 سال - به دستور خداوند آن حضرت در پرده پنهان زیستی تمام و کامل قرار گرفتند.

پی نوشت ها:

[1] رهبری بر فراز قرون، ص 101.

فضایل منتظران

اگر شخصی در عصر غیبت به وظایف یاد شده عمل کند، دارای برتری هایی خواهد بود که تعدادی از آنها از نگاهِ روایات چنین است:

1. منتظران راستین، بسان حاضران در خیمه آن حضرت هنگام ظهور خواهندبود؛ چنانکه امام صادق علیه السلام فرمود: «مَنْ مَاتَ مِنْکُمُ عَلی هَذاالْاَمْرِ مُنتَظِراًکانَ کَمَنْ هُوَ فِی الفُسْطَاطِالَّذِی لِلْقائم علیه السلام». [1] .

2. ثواب انتظار همانند پاداش نماز و روزه است.

امام باقرعلیه السلام می فرماید: «وَاعْلَمُوا اَنَّ المُنتَظِرَ لِهذا الاَمْرِ لَهُ مِثْلُ اَجْرِ الصَّائِمِ القائِمِ...» [2] ؛ «آگاه باشید که پاداش منتظر این امر بسان پاداش روزه دار شب زنده دار است».

3. گرامی ترین امت و رفیق پیامبرصلی الله علیه وآله است.

خودآن حضرت علیه السلام فرمود:«...اُولئِکَ رُفَقائی وَاکْرَمُ اُمَّتی عَلَیَّ» [3] ؛ «ایشان همراهان من و گرامی ترین امتمن بر من هستند».

4. بسان مجاهدان در راه خدا در رکاب حضرت رسول صلی الله علیه وآله است. [4] .

5. پاداش او برابر با هزار شهید از شهدای صدر اسلام است.

امام سجادعلیه السلام فرمود: «مَن ثَبَتَ عَلی مُوالاتِنا فِی غَیْبَهِ قائِمِنا اَعْطاهُ اللَّهُ عَزَّوَجَلَّ اَجْرَ اَلْفَ شَهیدٍ مِنْ شُهَداءِ بَدْرٍ وَاُحُدٍ»؛ [5] «کسی که در غیبت قائم ما بر موالات ما پایدار باشد، خدای تعالی اجر هزار شهید از شهدای بدر و احد به وی عطا فرماید».

توجه به این نکته نیز لازم است که تنها انسان ها نیستند که منتظر ظهور و قیام حضرت مهدی علیه السلام هستند؛ بلکه تمامی موجودات و نظام هستی در انتظار برپایی حاکمیت عدل و قسط به سر می برند؛ زیرا تنها در آن جامعه نظام آفرینش دقیقاً طبق خواست الهی و به دور از هر گونه ظلم و تعدی، اداره خواهد شد. گروهی از این منتظران - که در روایات به آنها تصریح شده است - فرشتگانی اند که برای یاری امام حسین علیه السلام در روز عاشورا به زمین آمدند و خداوند به آنان امر فرمود تا هنگام قیام حضرت مهدی علیه السلام بمانند و آن حضرت را یاری کنند. امام صادق علیه السلام این انتظار را این گونه بیان فرموده است: «فَهُمْ عِندَ قَبرِهِ شُعْثٌ غُبْرٌ یَبْکُونَ اِلی یَومِ القِیامَهِ وَهُمْ یَنتَظِرُونَ خُرُوجَ القائِمِ علیه السلام»؛ [6] «و آنان نزد قبر او پریشان و گردآلود تا روز رستاخیز گریانند و ایشان در انتظار خروج قائم به سر می برند».

در برخی روایات نیز گفته شده است: ساکنان زمین و آسمان از قیام و حکومت آن حضرت راضی می شوند و این رضایت بیانگر انتظار ایشان از برپایی آن حکومتاست.

پی نوشت ها:

[1] ر.ک: الکافی، ج 5، ص 22، ح 2؛ کمال الدین، ج 2، ص 357؛ الغیبه، ص 200، ح 15.

[2] الکافی، ج 2، ص 222، ح 4.

[3] کمال الدین، ج 1، ص 286، ح 3.

[4] عیون اخبار الرضاعلیه السلام، ج 1، ص 36 و68؛ کمال الدین، ج 1، ص 317، ح 3؛ ر.ک: الکافی، ج 1، ص 371، ح 2.

[5] کمال الدین، ج 1، ص 323، ح 6.

[6] الغیبه، ص 309، ح 4.


فرق بین یاران خاص و یاوران

بین یاران خاصّ حضرت مهدی علیه السلام و یاوران آن حضرت تفاوتی هست:

اصحاب و یاران خاصّ 313 نفرند. آنان کسانی اند که حضرات امام علی علیه السلام و امام صادق علیه السلام از آنان به «پرچمداران» تعبیر فرموده اند و هر یک از این یاران خاصّ، نقش عظیمی در فرماندهی سپاه و گشودن شهرها و اداره امور و... دارند.

«یاوران» مؤمنان صالحی اند که به حضرت مهدی علیه السلام درمکه وغیرآن ملحق می شوند. زیر پرچمش گرد می آیند و با دشمنان خدا و پیامبر خداصلی الله علیه وآله می جنگند.

از روایات استفاده می شود حضرت مهدی علیه السلام از مکه خارج نخواهد شد؛ مگر آنکه همراهشان ده هزار تن از یاوران خواهند بود. [1] البته این تعداد، جمعی از یاوران ایشانند و نه همه آنان به عنوان نمونه تنها سید هاشمی با دوازده هزار نیرو به حضرت مهدی علیه السلام در عراق ملحق می گردند... این همه غیر از یاورانی است که از فرشتگان اند. آنان نیز یاوران حضرت بوده و اوامر آن بزرگوار و تعالیمش را فرمانبردار خواهند بود.

ویژگی های یاران خاص:

بیشتر یاران خاصّ حضرت در سن جوانی اند و بزرگسالان در میان آنان کم هستند. این یاران دارای افکاری متحدو آرایی یکنواخت بوده و دل های شان به هم پیوسته است. امام علی علیه السلام در این باره فرموده است: «اِنَّ اَصحابَ القائِمِ شَبابٌ لا کُهولَ فیهِم اِلاَّ کَالکُحْلِ فِی العَینِ، اَوْ کَالمِلْحِ فِی الزّادِ، وَاَقَل الزّادِ المِلْحُ؛ [2] «همانا یاران قائم علیه السلام همگی جوانند و پیر در میانشان نیست، مگر به اندازه سرمه در چشم یا به قدر نمک در توشه راه و کمترین چیز در توشه راه نمک است».

در آنان اختلافی در اندیشه و رأی و یا گفتار نتوان یافت. گویی همه ایشان دارای دل واندیشه و زبانی واحدند. از تنهایی هراسی ندارند؛ چرا که انسانی که با خدای عزوجل مرتبط باشد، هرگز هراس ندارد. آرزویشان این است که در راه خدا شهید شوند. [3] .

پی نوشت ها:

[1] بحارالانوار، ج 52، ص 307، ح 81.

[2] الغیبه، ص 315، ح 10.

[3] ر.ک: امام مهدی علیه السلام از ولادت تا ظهور، ص 507 - 506.

فراگیر شدن ظلم و جور

«فراگیر شدن ظلم و جور»، از نشانه های معروف ظهور حضرت مهدی علیه السلام است. این نشانه در روایات بسیار، به چشم می خورد. در بعضی به همین عنوان کلی، مورد اشاره قرار گرفته؛ چنان که در روایت معروفی - با سندهای گوناگون - آمده است: «یَمْلَأُ اللَّهُ بِهِ الاَرضَ قِسْطاً وَ عَدْلاً بَعْدَ ما مُلِئَتْ ظُلْماً وَجَوْراً»؛ [1] «خداوند به وسیله ظهور مهدی علیه السلام زمین را پر از عدل و داد می سازد، پس از آنکه از ظلم و ستم پر شده باشد».

گفتنی است در اینجا سخن از زیاد شدن ظلم و جور و گناه و کم شدن افراد صالح است؛ نه اینکه همه مردم کافر شوند، یاافراد صالح اصلا وجودنداشته باشد! در همان زمان، کههمه جا را تباهی فراگرفته وابرهای تیره گناه سایه افکنده، باید افراد پاکباخته، متعهد وصالح، زمینه قیام آن حضرت راآماده سازند ودرحمایت از آن منجی بزرگ به جهاد برخیزند.

در روایات - در حالی که از زیاد شدن ستم، به عنوان نشانه ظهور یاد شد - به این نکته نیز اشاره شده که جامعه منتظر مهدی علیه السلام، باید در به پا داشتن ارزش ها و مبارزه با ضد ارزش ها، تلاش جدّی کرده، به تهذیب نفس بپردازند و... .

پی نوشت ها:

[1] الکافی، ج 1، ص 338 و...

فضل بن شاذان

«ابو محمّد، فضل بن شاذان أزْدی» از اصحاب امام رضا علیه السّلام بود. وی عمر طولانی و با برکتی داشته است. «فضل بن شاذان»، 180 جلد کتاب در دفاع از حریم تشیّع نوشته، که یکی از آنها کتاب «الغیبه» پیرامون امام قائم (عج) است.

وی در سال 260 هجری قمری در گذشت. («رجال»، شیخ طوسی، ص 420)

فضل بن یحیی

«فضل بن یحیی طیّبی» نویسنده قرن هفتم است. وی اهل کوفه و مقیم «واسط»بود و به شغل کتابت اشتغال داشت. و جزء دوازده نفری است که «کشف الغمّه» را در حضور مؤلّفش (علی بن عیسی اربلی) فرا گرفتند.

او در تاریخ 11 شوّال 669 هجری قمری، مشروح داستان «علی بن فاضل مازندرانی» که در جزیره خضراء به خدمت امام قائم (عج) مشرّف شده است را از زبان خودش (علی بن فاضل) در حلّه شنیده و آن را در کتابی به نام «الجزیره الخضراء» گردآوری کرده است.

این کتاب مورد توجّه علمای شیعه واقع شده و آن را در کتابهای خود درج کرده یا به آن استناد نموده اند. تاریخ وفات «فضل» در دست نیست، فقط مشخّص است که وی تا سال 699 هجری قمری زنده بوده است. («جزیره الخضراء»، ص 53 و 193)

رجوع شود به واژه: علی بن فاضل

قاسم بن العلاء

«قاسم بن علاء» از اهالی آذربایجان و از زمان امام هادی علیه السّلام وکیل این ناحیه بود، ابن طاووس می گوید: «او از نائبان با واسطه حضرت قائم بوده و مکنّی به «ابی محمّد» است. وی 117 سال عمر کرده و 80 سال از سلامتی چشم برخوردار بود، و امام هادی علیه السّلام و امام حسن عسکری علیه السّلام رازیارت کرده است.»

امام قائم (عج) با «قاسم بن علاء» در تماس بود و نامه های آن حضرت به وسیله «محمّد بن عثمان» و بعد از او به وسیله «حسین بن روح» مرتّب به او می رسید. («آخرین امید»، ص 118)

فرق بین یاران خاص و یاوران

بین یاران خاصّ حضرت مهدی علیه السلام و یاوران آن حضرت تفاوتی هست:

اصحاب و یاران خاصّ 313 نفرند. آنان کسانی اند که حضرات امام علی علیه السلام و امام صادق علیه السلام از آنان به «پرچمداران» تعبیر فرموده اند و هر یک از این یاران خاصّ، نقش عظیمی در فرماندهی سپاه و گشودن شهرها و اداره امور و... دارند.

«یاوران» مؤمنان صالحی اند که به حضرت مهدی علیه السلام درمکه وغیرآن ملحق می شوند. زیر پرچمش گرد می آیند و با دشمنان خدا و پیامبر خداصلی الله علیه وآله می جنگند.

از روایات استفاده می شود حضرت مهدی علیه السلام از مکه خارج نخواهد شد؛ مگر آنکه همراهشان ده هزار تن از یاوران خواهند بود. [1] البته این تعداد، جمعی از یاوران ایشانند و نه همه آنان به عنوان نمونه تنها سید هاشمی با دوازده هزار نیرو به حضرت مهدی علیه السلام در عراق ملحق می گردند... این همه غیر از یاورانی است که از فرشتگان اند. آنان نیز یاوران حضرت بوده و اوامر آن بزرگوار و تعالیمش را فرمانبردار خواهند بود.

ویژگی های یاران خاص:

بیشتر یاران خاصّ حضرت در سن جوانی اند و بزرگسالان در میان آنان کم هستند. این یاران دارای افکاری متحد و آرایی یکنواخت بوده و دل های شان به هم پیوسته است. امام علی علیه السلام در این باره فرموده است: «اِنَّ اَصحابَ القائِمِ شَبابٌ لا کُهولَ فیهِم اِلاَّ کَالکُحْلِ فِی العَینِ، اَوْ کَالمِلْحِ فِی الزّادِ، وَاَقَل الزّادِ المِلْحُ؛ [2] «همانایاران قائم علیه السلام همگی جوانند و پیر در میانشان نیست، مگر به اندازه سرمه در چشم یا به قدر نمک در توشه راه و کمترین چیز در توشه راه نمک است».

در آنان اختلافی در اندیشه و رأی و یا گفتار نتوان یافت. گویی همه ایشان دارای دل واندیشه و زبانی واحدند. از تنهایی هراسی ندارند؛ چرا که انسانی که با خدای عزوجل مرتبط باشد، هرگز هراس ندارد. آرزویشان این است که در راه خدا شهید شوند. [3] .

پی نوشت ها:

[1] بحارالانوار، ج 52، ص 307، ح 81.

[2] الغیبه، ص 315، ح 10.

[3] ر.ک: امام مهدی علیه السلام از ولادت تا ظهور، ص 507 - 506.


تبیان-مهدویت-امام زمان -مهدوی -منجی - ظهور - آخرالزمان -رجعت
تاریخ و ساعت انتشار :
۱۰:۲۲:۳۱ ~~~ ۱۴۰۰/۰۳/۰۷
دسته بندی :
دانشنامه مهدویت حرف ف
با مهدی

بنر های حاشیه پست

اظهار نظر در مورد دانشنامه مهدویت حرف ف .::. پرتال تخصصی تبیان مهدویت

*
*
دانلود مستقیم