0%
پنجشنبه ، ۰۹ فروردین ۱۴۰۳

پرتال تخصصی تبیان مهدویت

تبیان مهدویت ، بزرگترین پایگاه اینترنتی مهدویت

دانشنامه مهدویت حرف ا

دانشنامه مهدویت حرف ا
البرهان علی صحه طول عمر الامام صاحب الزمان
یکی از شش (پنج کتاب دیگر عبارتست از: ۱- الغیبه اثر نعمانی ۲- الغیبه اثر شیخ طوسی ۳- اکمال الدین و اتمام النعمه اثر شیخ صدوق ۴- الفصول العشره فی الغیبه اثر شیخ مفید ۵- مسأله وجیزه فی الغیبه اثر سیّد مرتضی) کتابی که می توان آن را اساس عقائد بعدی امامیّه در موضوع غیبت دانست و یکی از مآخذ اصلی غیبت به…
البرهان علی صحه طول عمر الامام صاحب الزمان

یکی از شش (پنج کتاب دیگر عبارتست از: 1- الغیبه اثر نعمانی 2- الغیبه اثر شیخ طوسی 3- اکمال الدین و اتمام النعمه اثر شیخ صدوق 4- الفصول العشره فی الغیبه اثر شیخ مفید 5- مسأله وجیزه فی الغیبه اثر سیّد مرتضی) کتابی که می توان آن را اساس عقائد بعدی امامیّه در موضوع غیبت دانست و یکی از مآخذ اصلی غیبت به شمار میرود، کتاب «البرهان علی صحه طول عمر الامام صاحب الزمان (عج)» تألیف «محمّد بن علی کراجکی»، (متوفّی 449 ه_. ق) یکی از شاگردان بر جسته ی شیخ مفید است.

او در رساله ی خود همان روش استاد خود را دنبال کرده است، و در آن اسامی بسیاری از افراد را ذکر می کند که سنّ آنها بالاتر از طول عمر افراد عادی بوده است، هدف او همچون شیخ مفید و شیخ صدوق این بود که ثابت کند، طول عمر امام دوازدهم در دوران غیبت امر خارق العاده نبوده است.


الغیبه طوسی

کتاب «الغیبه» تألیف «شیخ الطّائفه ابی محمّد بن الحسن طوسی» (متوفّی 460 هجری قمری) است.

«شیخ طوسی» در این کتاب جدیدترین استدلالات، هم از نظر روایتی و هم از لحاظ کلامی را در توجیه غیبت کبرای امام دوازدهم (عج) به کار می برد و با استفاده از احادیث واستدلال عقلی ثابت می کند که امام دوازدهم حضرت مهدی (عج) است که باید در پرده غیبت به سر برد.

«شیخ طوسی» اطّلاعات تاریخر موثّقی را در مورد فعّالیّتهای مخفی چهار نائب خاصّ امام دوازدهم به نقل از کتاب مفقود شده ای تحت عنوان «الاخبار الوکلاء الاربعه» نوشته «احمد بن نوح بصری» ارائه می دهد. («آخرین امید»، ص171)

رجوع شود به واژه: البرهان علی صحّه طول عمر الامام صاحب الزّمان

الغیبه نعمانی

در کتاب «الغیبه» اثر «محمّد بن ابراهیم بن جعفر» معروف به «نعمانی» است. «نعمانی» چون پس از رحلت امام حسن عسکری علیه السّلام دید جوامع شیعه را هاله ای از حیرت و شگفتی فرا گرفته است، کتاب «الغیبه» را نوشت، وی کوشید تا ضرورت غیبت امام دوازدهم را با نقل احادیثی از پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله و سلّم و ائمّه اطهار علیهم السّلام که غیبت آن بزرگوار را پیش بینی کرده اند، اثبات کند. («آخرین امید»، ص 167)

رجوع شود به واژه: البرهان علی صحّه طول عمر الامام صاحب الزّمان.

الفصول العشره فی الغیبه

کتاب «الفصول العشره فی الغیبه» تألیف «محمّد بن نعمان» معروف به «شیخ مفید» (متوفّی 413 هجری قمری) است.

وی مرجع تقلید شیعیان امامیّه بود، در زمان او بود که تعمّق در مباحث کلامی غیبت آ آغاز شد. او در این کتاب می کوشد تا وجود امام غائب را بر اساس دو اصل ضرورت وجود امام در هر دوره از زمان و عصمت آن حضرت، اثبات کند.

رجوع شود به واژه: البرهان علی صحه طول عمر امام صاحب الزّمان (عج)

الفوائد الشمسیه

«الفوائد الشّمسیّه» نام کتابی مشتمل بر بیش از 90 مسأله که «علی بن فاضل مازندرانی» آنچه را که از محضر جناب «سیّد شمس الدّین» در جزیره خضراء استفاده کرده، در این کتاب جمع آوری نموده است

رجوع شود به واژه: سیّد شمس الدّین


اسفار تورات

«اَسفار»، یا «اسفار تورات»، یا «پنج سِفْر موسی علیه السلام»، کتابهای پنجگانه ای را گویند که در اوّل مجلّد عهد عتیق (تورات) واقع است و آن شامل: «سِفْر خلقت» یا تکوین (پیدایش)، «سِفْر خروج»، «سِفْر لاویان»، «سِفْر اعداد»، «سِفْر تثنیّه» یا استثناء است و مجموع کتاب، نظامات و قواعد دین موسی را بیان می کند. («فرهنگ فارسی معین»، ج 5، ص 142)

در روایات اسلامی وارد شده که حضرت قائم (عج) به وسیله ی «اسفار تورات» با یهود، احتجاج و استدلال می کند و بسیاری از یهودیان مسلمان می شوند. («المجالس السنیّه»، ج 5، ص 710)

رجوع شود به واژه: انطاکیه، احتجاج قائم (عج) با پیروان ادیان مختلف

ابدال

«ابدال» جمع «بَدَل» یا «بَدِیل»، عده ای معلوم از صالحان و خاصان خدا [هستند] که گویند: هیچ گاه زمین از آنان خالی نباشد و جهان بدیشان برپاست. آن گاه که یکی از آنان بمیرد، خدای تعالی دیگری را به جای او برانگیزد [1] تا آن شمار - که به قولی هفت و به قولی هفتاد است - همواره کامل بماند. [2] .

برخی نیز گفته اند: «آنان گروهی اند که خداوند به وسیله آنها دین را بر پا نگه می دارد و روزی را نازل می گرداند. چهل نفر از ایشان در شام و سی نفر در سایر بلاد هستند. هر گاه یکی از دنیا برود، کس دیگری هماننداو به جای او قرار می گیرد». [3] .

علت اینکه «ابدال» نامیده شده اند، همین است که چون یکی از دنیا رود، کسی مانند او جایش را می گیرد. [4] .

در روایات اسلامی آمده است: «ایشان گروهی از یاران حضرت مهدی علیه السلام در شام هستند [5] و هنگام ظهور آن حضرت،
خود را به مکه رسانده با ایشان بیعت می کنند».

البته در برخی روایات «ابدال» همان اوصیا معرفی شده اند. از خالد بن هیثم فارسی نقل شده که گفت: «به امام رضاعلیه السلام عرض کردم مردم اعتقاد دارند که بر روی زمین ابدالی هستند؛ ایشان کیانند؟ حضرت فرمود: راست می گویند: ابدال همان اوصیا هستند که خداوند ایشان را بدل پیامبران قرار داد؛ وقتی که دیگر نبوّت با پیامبر اسلام صلی الله علیه وآله به پایان رسید.». [6] .

درباره ویژگی این افراد گفته شده است: «... رُهْبانٌ بِاللَّیْلِ لُیُوثٌ بِالنَّهارِ کانَ قُلُوبُهُم زُبُرَ الحَدِیدِ فَیُبایِعُونَهُ بَیْنَ الرُّکْنِ وَالْمَقامِ...»؛ [7] «آنان راهبان شب و شیران روز هستند. دل های شان چون فولاد سخت است که در میان رکن و مقام، با آخرین ذخیره الهی حضرت مهدی علیه السلام بیعت می کنند.»

پی نوشت ها:

[1] کنزالعمال، ج 11، ص 125.

[2] علی اکبر دهخدا، لغت نامه، ابدال.

[3] خلیل بن احمد، العین، ج 8، ص 45؛ ر.ک: حلیهالاولیاء، ج 3، ص 114؛ کشف الخفاء، ج 1، ص 25.

[4] مجمع البحرین، ج 5، ص 319.

[5] کتاب الغیبه، ص 476؛ شیخ مفید، اختصاص، ص 208 و مسند ابی یعلی، ج 12، ص 270؛ صحیح ابن حبان، ج 15، ص 159.

[6] طبرسی، الاحتجاج، ج 2، ص 437.

[7] شیخ مفید، الاختصاص، ص 208.

اخیار

«اخیار» در لغت به معنای نیکان و انسان های نیک رفتار است. در فرهنگ مهدوی گروهی از یاران خاصّ حضرت مهدی علیه السلام و از جمله 313 تن هستند که از عراق به آن حضرت می پیوندند و بین رکن و مقام با ایشان بیعت می کنند.

امام باقرعلیه السلام در این باره فرمود:

«یُبَایِعُ القائِمَ بَیْنَ الرُّکْنِ وَالمَقَامِ ثَلاثُمِائَهٍ وَ نَیِّفٌ
عِدَّهُ اَهلِ بَدْرٍ فِیهِمُ النُّجَباءُ مِنْ اَهْلِ مِصْرَ وَالاَبْدالُ مِنْ أَهلِ الشّامِ وَالاَخْیارُ مِنْ اَهْلِ الْعِراقِ...»؛ [1] .

«سیصد و چند نفر به تعداد اهل بدر با قائم بین رکن و مقام بیعت می کنند. در بین آنان نجبا از اهل مصر، ابدال از اهل شام و اخیار از اهل عراق می باشند...».

پی نوشت ها:

[1] کتاب الغیبه، ص 476، ح 502.

اخیار

«اَخْیار» جمع کلمه ی «خَیِّر» و به معنی مردمان بسیار نیکوکار و دیندار است.

در برخی از روایات یاران حضرت مهدی (عج) با عنوان «اَخْیار» خوانده شده اند. («اثباه الهداه»، ج 7، ص 38)

ابوبکر بغدادی

«ابوبکر، محمّد بن احمد بن عثمان» معروف به «بغدادی»، برادر زاده ی «محمّد بن عثمان» (نائب دوم امام عصر (عج)) و نواده ی «عثمان بن سعید»، (نائب اوّل) است.

او ادّعای نیابت از سوی امام زمان (عج) نمود و عدّه ای را دور خود جمع کرد. از جمله ی آنه شخصی بنام «ابودِلْف محمّد بن مظفّر کاتب» بود. («الغیبه»، ص 259 - «آخرین امید»، ص 129)

رجوع شود به واژه: ابودِلْف کاتب

ابودلف کاتب

«ابودِلْف، محمّد بن مظفّر کاتب»، از کسانی است که ادّعای نیابت نمود. او قبلاً کارش جمع آوری خمس اموال شیعیان بود، زیرا وی در میان شیعیان کَرخ تربیت شده و شاگردی آنها را کرده بود، مردم کرخ هم خمس مال خود را می پرداختند و هیچ یک از شیعیان در این خصوص تردید نداشت. امّا او بعد ها منحرف شد. («بحار الانوار»، ج 51، ص 379)

وی به «ابوبکر بغدادی» ایمان آورد و ابوبکر به هنگام مرگش به او وصیّت کرده و او را نائب خود دانست. بعد از فوت «علی بن محمّد سِیْمُری»، «ابودِلْف» ادّعای نیابت و سفارت از سوی امام زمان (عج) کرد، با این که از آن حضرت توقیعی صادر شده بود که دیگر بعد از «علی بن محمد سِیْمُری» نائب خاص نخواهد داشت.

او به هر مجلسی که سر می زد مورد سرزنش و توهین قرار می گرفت. شیعیان اندک مدّتی با وی آشنا شدند، سپس از او و همکاران وی دوری جستند. («آخرین امید»، ص 130 - «جامع الرواه»، ج 2، ص 469)

رجوع شود به واژه: ابوبکر بغدادی، توقیع

ابوعبدالله محمد بن تومرت

«ابوعبدالله، محمد بن تومرت»، از مدّعیان مهدویّت است که مؤسّس
سلسله ی موحّدون در مغرب بود. وی در سال 524 درگذشت. («آخرین امید»، ص 212)

احمد بن هلال عبرتائی

احمدبن هلال، اهل روستای بزرگی از منطقه «نهروان» بود که میان واسط و بغداد قرار دارد. گفته شده است: وی از یاران حضرت هادی علیه السلام یا عسکری علیه السلام بود. به غلو مشهور ومورد لعن ونفرین ابدی است.

نخست از افراد مورد اطمینان حضرت عسکری علیه السلام و از اصحاب خاصّ و روایت کننده از امامان معصوم علیهم السلام بود. 54 مرتبه به زیارت خانه خدا رفت که بیست مرتبه آن با پای پیاده بود.

امّا دچار انحراف و ارتجاع شد؛ به گونه ای که حضرت عسکری علیه السلام او را بسیار نکوهش کرد و در موردش فرمود: «از این صوفی ریا کار و بازیگر پروا کنید». [1] .

برخی نیز این جمله را در نکوهش او، از جانب حضرت مهدی علیه السلام دانسته اند که در هر حال نشانگر پلیدی و گمراهی این مرد است.

او تا زمان نیابت جناب محمدبن عثمان زیست و با سماجت بسیار، سفارت آن جناب را انکار کرد. توقیع مبارکی از جانب حضرت مهدی علیه السلام در مورد لعن و نفرین بر او و لزوم اظهار بیزاری از کارهایش صدور یافته است. [2] .

بیشتر کتاب های رجالی، او را ملقب به «عَبَرْتایی» می دانند. [3] شیخ طوسی رحمه الله در «کتاب الغیبه» وی را «کرخی» نامگذاری کرده و «بغدادی» نیز درباره او گفته شده است. [4] .

از تاریخ فهمیده می شود که احمدبن هلال تا آخر سفارت و نیابت نایب نخست منحرف نشده بود؛ لکن به مجرد وفات عثمان بن سعید در نایب دوم شک کرد و نیابت او را نپذیرفت! [5] .

شیعیان هم پس از عزل، او را ملعون دانسته و از وی دوری جستند. پس از مرگ وی توقیعی از طرف ولی عصرعلیه السلام به دست حسین بن روح به شرح ذیل صادر شد:

«خداوند از فرزند هلال نگذرد که بدون اجازه و رضایت ما، در کار ما مداخله و تنها به میل خود عمل می کرد تا آنکه پروردگار، با نفرین ما زندگی اش را به انجام رساند. ما در زمان حیاتش نیز انحرافش را به خواص شیعیان خود اعلام کردیم. این را به هر کس که درباره او می پرسد، برسانید. هیچ یک از شیعیان ما معذور نیست در آنچه افراد مورد اعتماد از ما نقل می کنند، تردید کند؛ زیرا می دانند ما اسرار خود را با آنان می گوییم».

آن حضرت در توقیعی دیگر فرمود: «ابن هلال ایمان خود را پایدار نداشت و با آنکه مدت طولانی خدمت کرد، به دست خود ایمانش را به کفر دگرگون ساخت و خدا نیز او را کیفر داد». [6] .

پی نوشت ها:

[1] محمدبن عمرکشی، رجال کشی، ص 535.

[2] ر.ک: شیخ طوسی، کتاب الغیبه، ص 353.

[3] رجال ابن داوود؛ ص 425؛ رجال طوسی، ص 384؛ رجال علامه، ص 202.

[4] نجاشی، رجال، ح 1، ص 218؛ کتاب الغیبه، ص 399، ح 374.

[5] سید محمدصدر، تاریخ الغیبهالصغری، ص 502.

[6] ر.ک: رجال الکشی، ص535؛ کتاب الغیبه، ص 353.

ابر مخصوص قائم

در روایات اسلامی وارد شده، از خصایص حضرت قائم (عج) این است که، خداوند تبارک و تعالی برای آن حضرت ابری مخصوص ذخیره کرده که در آن رعد و برق است و ایشان بر آن سوار شده و در راههای هفت آسمان و هفت زمین سِیْر می کنند. («منتهی الآمال»،
باب 14، فصل 2، ویژگی 32)

رجوع شود به واژه: سایه انداختن ابر سفید

انگشتری سلیمان

«انگشتری سلیمان علیه السلام» همان انگشتر و مُهر حضرت سلیمان علیه السلام است که گویند اسم اعظم الهی بر آن نقش بسته بود و سلطنت وی بر اِنس و جِن، وابسته آن بود، و دیوی، به شکل حضرت سلیمان علیه السلام، آن انگشتری را به دست آورد و چندی سلطنت کرد تا بار دیگر، انگشتری به دست حضرت سلیمان علیه السلام افتاد و سلطنت خود را باز یافت. نامهای دیگر آن: «خاتم جم»، «خاتم جمشید»، «انگشتری جم» و «انگشتری جمشید» است. («فرهنگ فارسی معین»، ج 5، ص 190)

یکی از خصائص حضرت قائم (عج) در هنگام ظهور، دارا بودن انگشتری سلیمان علیه السلام است. امام رضا علیه السلام در ضمن روایتی فرمود: «قائم (عج) کسی است که هر گاه خروج کند... انگشتری سلیمان علیه السلام و عصای حضرت موسی علیه السلام، همراه اوست». («اعلام الوری»، ص 407، - «کشف الغمه»، ج 3، ص 445)

رجوع شود به واژه: انطاکیه، عصای حضرت موسی علیه السلام

احادیث مهدویت

نصوص مربوط به امام عصر (عج) از طریق شیعه و سنّی بسیار است و در کتابهای مختلف ذکر شده است، در اینجا فهرست برخی از آنها را که مؤلّف محترم «منتخب الاثر» در کتاب خود آورده، نقل می شود:

1- درباره ی این که امامان دوازده نفرند و اوّل آنها علی علیه السلام و آخر آنها مهدی (عج) است. 91 حدیث

2- احادیثی که به ظهور آن حضرت مژده می دهد. 657 حدیث

3- روایاتی که آن حضرت را از دودمان پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلّم می داند. 389 حدیث

4- روایاتی که می گوید: اسم و کنیه او مانند پیامبر صلی الله علیه و آله و سلّم است. 48 حدیث

5- روایاتی که آن حضرت را از فرزندان امیرالمؤمنین علیه السلام می داند. 214 حدیث

6- روایاتی که آن حضرت را از فرزندان حضرت فاطمه سلام الله علیها می داند. 192 حدیث

7- روایاتی که آن حضرت را از فرزندان امام حسن علیه السلام می داند. 185 حدیث

8- روایاتی که آن حضرت را از فرزندان امام حسین علیه السلام می داند. 148 حدیث

9- روایاتی که آن حضرت را از فرزندان امام سجّاد علیه السلام می داند. 185 حدیث

10- روایاتی که آن حضرت را از فرزندان امام باقر علیه السلام می داند. 103 حدیث

11- روایاتی که آن حضرت را از فرزندان امام صادق علیه السلام می داند. 103 حدیث

12- روایاتی که آن حضرت را از فرزندان امام کاظم علیه السلام می داند. 101 حدیث

13- روایاتی که می گوید، او چهارمین فرزند امام رضا علیه السلام است. 95 حدیث

14- روایاتی که می گوید، او سوّمین فرزند امام جواد علیه السلام است. 90 حدیث

15- روایاتی که می گوید، او از فرزندان امام هادی علیه السلام است. 90 حدیث

16- روایاتی که می گوید، او فرزند امام حسن عسکری علیه السلام است. 146 حدیث

17- روایاتی که می گوید، اسم پدرش حسن علیه السلام است. 147 حدیث

18- روایاتی که می گوید، او جهان را از عدالت پر می کند. 123 حدیث

19- روایاتی که غیبت او را طولانی می داند. 91 حدیث

20- روایاتی که در رابطه با طول عمر آن حضرت می باشد. 318 حدیث

21- روایاتی که می گوید او امام دوازدهم و پایان بخش امامان است. 136 حدیث

22- روایاتی که می گوید دین اسلام به وسیله ی او جهانی می شود. 47 حدیث

23- روایاتی که درباره ی ولادت آن حضرت رسیده است. 214 حدیث

با توجّه به ارقام یاد شده و با اضافه ی 2515 روایت دیگر که پیرامون حضرت مهدی (عج) در منابع شیعه وارد شده، آشکار می گردد، روایتهایی که درباره ی آن حضرت رسیده، فوق حدّ تواتر (تواتر از «باب تفاعل»، یعنی: پی در پی آمدن. حدیثی را که به حدّ تواتر رسیده باشد متواتر گویند. حدّ تواتر چیست؟ هر حدیثی که در همه ی طبقات راویان (نسلهای روایتی و حدیثی)، راویانی متعدّد - میان 10 تا 20 راوی - و از جاهای مختلف، داشته باشد، به طوری که نتوان آن راویان را، به تبانی و کذب، منسوب داشت، به «حدّ تواتر» رسیده است و «متواتر» است. حدیث متواتر را می توان «حدیث ثابت و قطعی» خواند. («علم الحدیث؛ ص 144»)) است و در کمتر موضوعی از موضوعات دینی تا این حدّ روایت نقل شده است. (در کتاب منتخب الاثر، جمعاً 6207 حدیث، با ذکر مأخذ، از 154 کتاب معتبر سنّی و شیعه درباره ی مهدی موعود نقل شده است)

احتجاج قائم با پیروان ادیان مختلف

مطابق روایات، امام قائم (عج) با معتقدان به ادیان مختلف، مناظره و احتجاج می کند و با توراتیان به تورات، با انجیلیان به انجیل، با صحفیان به صحف و با قرآنیان به قرآن و...، و همه ی آنها به حقّانیّت امام عصر (عج) پی می برند و سوگند یاد می کنند که تورات و انجیل و صحف و قرآن حقیقی همانست که امام (عج) به آنها نشان می دهد. سر انجام آنها به اسلام حقیقی می گروند. («بحارالانوار»، ج 52،
ص 351)

در عین حال حضرت قائم (عج) با کمال قاطعیّت به کتاب (قرآن) عمل می کند و هر گونه منکرات را نابود می سازد. و برای برقراری حکومت جهانی قیام به شمشیر (نهضت نظامی) می کند، در حدّی که به فرموده ی امام صادق علیه السلام.

«وقتی که امام زمان (عج) قیام به شمشیر می کند (از منحرفان و طاغوتیان و توطئه گران) از هر هزار نفر، 999 نفر آنها را به هلاکت می رساند». («اثباه الهداه»، ج 7، ص 177)

رجوع شود به واژه: شمشیر

اسماء و القاب قائم

اسماء و القاب و کنیه های شریف حضرت مهدی (عج) که در قرآن مجید و سایر کتب آسمانی و اخبار اهلبیت علیه السلام و روایات و ادعیّه ذکر شده، فراوان است.

مرحوم حاج میرزا حسین طبرسی نوری در کتاب «نجم الثاقب»، در باب دوّم، به ثبت 182 اسم از آن بزرگوار، همّت گماشته است.

اسامی مذکور در خلال این کتاب و بر اساس حروف الفباء آمده است.

رجوع شود به واژه: نجم الثّاقب، اوصاف قائم (عج)

اصحاب قائم

یکی از مسائل غیر قابل انکار در پیروزی ها و حرکتهای انقلابی حضور مردم در صحنه است. مردم با رهبری و هدایت پیشوای خود می توانند به سر منزل مقصود برسند. همچنین تا زمانی که این حضور آگاهانه و قاطع و با امید و توکّل به خدا باشد، رهبر انقلاب با خیالی آسوده گامهای پیروزی را سریعتر بر می دارد. در این رهگذر قیام جهانی مهدی موعود (عج) که جهان را به تکاپو واخواهد داشت، مستثنی از این قاعده و قانون کلّی نیست.

البتّه در قیام قائم (عج) هر کسی لیاقت این را ندارد که در زمره ی اصحاب آن حضرت قرار گیرد.

در روایات به وفور نامی از یک گروه 313 نفری به میان آمده است که این افراد از نژاد «عجم» هستند و برخی از آنها بدون وعده ی قبلی در مکّه به حضور امام قائم (عج) شرفیاب می گردند. («اثباه الهداه»، ج 7، ص 92)

در قرآن کریم، این کتاب انسان ساز و حرکت آفرین در رابطه با یاران نمونه ی حضرت مهدی (عج) یک آیه ی بسیار امید بخش و سازنده وجود دارد. در سوره ی مائده آیه ی 54 خداوند به طور مستقیم، مؤمنان را در مورد خطاب قرار داده و می فرماید:

«ای مؤمنان هر کس از شما مرتّد شده و از اسلام بیرون رفت، خداوند در آینده جمعیّتی را می آورد که دارای این پنج امتیاز هستند:

1- هم خداوند آنها را دوست دارد و هم آنها خدا را دوست دارند.

2- در برابر مؤمنان خاضع و مهربانند.

3- در برابر مشرکان و دشمنان، سرسخت و نیرومندند.

4- به طور پی گیری در راه خدا جهاد و تلاش می کنند.

5- در مسیر انجام وظیفه از سرزنش هیچ سرزنش کننده ای نمی هراسند. این فضل خدا است که به هر کس بخواهد (و شایسته ببیند) می دهد، فضل و رحمت خدا وسیع است و او بر همه چیز آگاه است.»

در روایات برای این آیه مصادیق مختلفی بیان شده، از جمله اینکه: این آیه در مورد یاوران حضرت قائم (عج) است که با این ویژگیها با تمام قدرت، در مقابل مرتّدین و کارشکنان می ایستند، و برای بر قراری حکومت عدل امام منتظر (عج) و بر قراری عدالت در کلّ جهان تلاش می کنند. («مجمع البیان»، ج 3، ص 208) و در عبارتی امام صادق علیه السلام فرمود:

«صاحب این امر (حضرت مهدی (عج)) در پرتو این آیه (در حمایت چنین یاران آگاه و دلاور) محفوظ است («تفسیر برهان»، ج 1، ص 497)».

همچنین در وصف اصحاب قائم (عج) به واژه هایی مانند اوتاد، عصائب، ابدال، اعاجم، رفقاء و نجباء بر می خوریم، که با توجّه به معانی این عناوین با ویژگیهای اصحاب صاحب العصر (عج) نیز آشناتر می شویم. («حضرت مهدی، فروغ...»، ص 207)

در این کتاب، درباره هر کدام از عناوین، بهترتیب حروف الفباء، توضیح داده شده است.

رجوع شود به واژه: سیصد و سیزده نفر، ایرانیان و قائم (عج)

یکی از مسائل غیر قابل انکار در پیروزی ها و حرکتهای انقلابی حضور مردم در صحنه است. مردم با رهبری و هدایت پیشوای خود می توانند به سر منزل مقصود برسند. همچنین تا زمانی که این حضور آگاهانه و قاطع و با امید و توکّل به خدا باشد، رهبر انقلاب با خیالی آسوده گامهای پیروزی را سریعتر بر می دارد. در این رهگذر قیام جهانی مهدی موعود (عج) که جهان را به تکاپو واخواهد داشت، مستثنی از این قاعده و قانون کلّی نیست.

البتّه در قیام قائم (عج) هر کسی لیاقت این را ندارد که در زمره ی اصحاب آن حضرت قرار گیرد.

در روایات به وفور نامی از یک گروه 313 نفری به میان آمده است که این افراد از نژاد «عجم» هستند و برخی از آنها بدون وعده ی قبلی در مکّه به حضور امام قائم (عج) شرفیاب می گردند. («اثباه الهداه»، ج 7، ص 92)

در قرآن کریم، این کتاب انسان ساز و حرکت آفرین در رابطه با یاران نمونه ی حضرت مهدی (عج) یک آیه ی بسیار امید بخش و سازنده وجود دارد. در سوره ی مائده آیه ی 54 خداوند به طور مستقیم، مؤمنان را در مورد خطاب قرار داده و می فرماید:

«ای مؤمنان هر کس از شما مرتّد شده و از اسلام بیرون رفت، خداوند در آینده جمعیّتی را می آورد که دارای این پنج امتیاز هستند:

1- هم خداوند آنها را دوست دارد و هم آنها خدا را دوست دارند.

2- در برابر مؤمنان خاضع ومهربانند.

3- در برابر مشرکان و دشمنان، سرسخت و نیرومندند.

4- به طور پی گیری در راه خدا جهاد و تلاش می کنند.

5- در مسیر انجام وظیفه از سرزنش هیچ سرزنش کننده ای نمی هراسند. این فضل خدا است که به هر کس بخواهد (و شایسته ببیند) می دهد، فضل و رحمت خدا وسیع است و او بر همه چیز آگاه است.»

در روایات برای این آیه مصادیق مختلفی بیان شده، از جمله اینکه: این آیه در مورد یاوران حضرت قائم (عج) است که با این ویژگیها با تمام قدرت، در مقابل مرتّدین و کارشکنان می ایستند، و برای بر قراری حکومت عدل امام منتظر (عج) و بر قراری عدالت در کلّ جهان تلاش می کنند. («مجمع البیان»، ج 3، ص 208)

و در عبارتی امام صادق علیه السلام فرمود:

«صاحب این امر (حضرت مهدی (عج)) در پرتو این آیه (در حمایت چنین یاران آگاه و دلاور) محفوظ است («تفسیر برهان»، ج 1، ص 497)».

همچنین در وصف اصحاب قائم (عج) به واژه هایی مانند اوتاد، عصائب، ابدال، اعاجم، رفقاء و نجباء بر می خوریم، که با توجّه به معانی این عناوین با ویژگیهای اصحاب صاحب العصر (عج) نیز آشناتر می شویم. («حضرت مهدی، فروغ...»، ص 207)

در این کتاب، درباره هر کدام از عناوین، به ترتیب حروف الفباء، توضیح داده شده است.

رجوع شود به واژه: سیصد و سیزده نفر، ایرانیان و قائم (عج)

انتظار فرج

انتظار به معنی آینده نگری، و به معنی ناراضی بودن از وضع موجود، و به راضی شدن از آینده ی بهتر، است و انتظار فرج یعنی آماده بودن برای ظهور امام زمان (عج) و تشکیل دولت حقّه یآل محمّد صلی الله علیه و آله و سلّم و حکومت جهانی آخرین سفیر الهی، انتظار فرج یعنی مهیّا ساختن روح و جسم خود، برای روزی که با طلوع پیشوای غائب جهان، گشایش در کلیّه ی شئون زندگی بشریّت پدید می آید، روزی که تمام بدبختیها، ناکامیها، بیدادگریها و ظلمها از میان می رود. و فقر و تنگدستی، بیکاری و بیماری و بالاخره تمام مصائب و ناراحتیها یکباره و برای همیشه رخت از جان بر می بندد و به وسیله ی آن حضرت، حکومت عدل واحد جهانی در سراسر گیتی بر قرار می گردد، و برای چنین روزی باید خیلی انتظار کشید و امیدوار بود.

در همین رابطه امام صادق علیه السلام می فرماید:

«کسی که دوست دارد از یاران قائم (عج) باشد، باید در انتظار ظهور باشد، و حتماً باید کارهایش بر اساس تقوی، پاکی و اخلاق نیک باشد، چنین کسی منتظر امام (عج) است. در این راه بکوشید و آماده باشید، گوارا باد بر شما ای جوانمردان که رحمت خدا با شما است». («بحارالانوار»، ج 52، ص 140)

انتظار فرج امام عصر (عج) از برترین اعمال شمرده می شود. پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم در همین زمینه فرمود:

«اَفْضَلُ اَعْمالِ اُمَّتِی اِنْتِظارُ الْفَرَجِ مِنَ اللهِ عَزَّ وَجَلَ: بهترین و برترین اعمال امّت من انظار فرج (مهدی موعود (عج)) از نزد خدای عزیز و جلیل است». (همان مدرک، ص 128)

همچنین امام صادق علیه السلام فرمود: «هر کس از شما، در حال انتظار ظهور حاکمیّت خدا درگذرد، مانند کسی است که در خدمت قائم (عج) باشد و در خیمه ی او... نه بلکه مانند کسیاست که در رکاب قائم (عج) بجنگد، نه به خدا سوگند، بلکه مانند کسی است که در رکاب پیامبر صلی الله علیه و آله و سلّم شهید شده باشد». («بحارالانوار»، ج 52، ص 126)

و نیز امام علی علیه السلام فرمود:

«اِنتِظارُ الْفَرَج بِالصَّبرِ، عِبادَهٌ: چشم به راه فرج (رسیدن گشایش الهی) داشتن، با صبر و بردباری، عبادت است» (همان مدرک، ص 145)

اوصاف قائم

درباره ی مقام شامخ و اوصاف و ویژگیهای امام عصر علیه السلام در روایات فراوان، نامهای گوناگونی دیده می شود که نوشتن همه ی آنها در یک جا و توضیح و دلیل انتخاب آن اوصاف و القاب جزوه ای جداگانه می طلبد. بیشترین اوصاف در ادعیّه و زیارات وارد شده است. در ذیل برخی اوصاف ذکر می شود:

حاصد فروغ الغی و الشقاق - طامس آثار الزیغ و الاهواء - قاطع حبایل الکذب و الافتراء - طالب بذحول الانبیاء و ابناء الانبیاء - طالب بدم المقتول بکربلاء - منصور علی من اعتدی علیه و افتری - فاتق کل رتق - محقق کل حق - مبطل کل باطل - محیی المؤمنین و مبیر الکافرین - مهدی الامم - سفینه النجاه - التقی - حافظ اسرار رب العالمین - معدن علوم النبویه - حجه الله فی ارضه - الرضی - باب الله و خازن کل علم - شاهد الله علی عباده - سبب المتصل بین الارض و السماء - حجه المعبود و کلمه المحمود - صاحب الصمصام - قاصم الشوکه المعتدین - منیر الحق - مؤمل لاحیاء الکتاب و حدوده - قائم بقسط الله - معز الاولیاء و مذل الاعداء - الزکی - دین المأثور - جامعالکلم - بقیه الله من الصفوه منتجبین - النقی - عین الله فی خلقه - عین الحیوه - قمرالزاهر - السیف الشاهر - صاحب الشرف - وتر الموتور - مؤلف شمل الصلاح و الرضا - عَلَم المنصوب - خلف السلف - وارث الانبیاء - العدل المشتهر - هادم ابنیه الشرک و النفاق - مُدَّخِرُ لتجدید الفرایض و السنن - مفرج الکرب و مزیل الهَمّ - نور الباهر - صدر الخلایق ذوالبَرّ و التَقوی - جامع الکلمه علی التقوی - متخیر لاعاده المله و الشریعه - مبید اهل الفسوق و العصیان و الطغیان - الکتاب المسطور - فائز بامر الله - خالق الهامّ - شمس الظلام و بدر التمام - مستأصل اهل العناد و التضلیل و الالحاد - صاحب یوم الفتح و ناشر رایه الهدی - عین الله الناظره - وجه الله الذی الیه یتوجه الاولیاء - ربیع الانام- نضره الایام - امنیه شایق یتمنّی من مؤمن و مؤمنه.

رجوع شود به واژه: اسماء و القاب قائم (عج)

اهداف قیام قائم

مقصود از «هدف» قیام قائم (عج)، چیزی است که آن حضرت برای دست یافتن به آنها با تحقق آنها حرکتی جدّی را آغاز خواهد کرد. فهرستی از اهداف مقدّس به این صورت است:

1- احیای اسلام که بر اثر کجرویها زنگار گرفته است.

2- تأمین قسط و عدل اجتماعی و اجرای قانون شرع.

3- اصلاح جامعه و به حرکت در آوردن امّت.

4- حاکم ساختن حقّ و نیرو بخشیدن به حق پرستان.

5- احیای سنّت نبوی و سیره ی علوی.

6- از بین بردن بدعتهای جاهلانه.

7- آزاد سازی اراده ی ملّت از محکومیّت سلطه و زور.

8- آگاه ساختن مسلمانان و افشای ماهیّت واقعی جبّاران.

9- ازبین بردن سلطه ی استبدادی خودکامگان بر جهان اسلام.

10- تأسیس یک مکتب عالی تربیتی و شخصیّت بخشیدن به جامعه.

این هدفها، هم در اندیشه و عمل حضرت قائم (عج) جلوه گر خواهد بود و هم در یاران و سربازانش. (اهداف مذکور همان اهداف عاشوراست، زیرا حسین علیه السلام و مهدی (عج) پیروان یک مکتبند. ر.ک به «فرهنگ عاشورا»، ص 62)


اهل سنت و انتظار

انسان مسلمان که به قرآن کریم معتقد است، و آن را، کتاب خدا می داند، و به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم معتقد است و او را پیام آور و وحی می داند، و تعالیم او را تعالیم الهی می شناسد، باید به «مهدی (عج)» و «انتظار» معتقد باشد، و به «آداب انتظار» عمل کند و خویشتن را برای چنان ظهور عظیم، آماده سازد.

توجّه و تأمّل در این همه حدیث نبوی و اقوال صحابه و تابعین و این همه راوی و سند و کتاب و تألیف و قول و تصریح و این همه محتوای غنی و مسلّم قرآن کریم، ایجاب می کند، که سراسر جهان تسنّن، از وجود این ولیّ بزرگ الهی غافل نمانند، و همه ی آنان، از هر مذهب و در همه کشور دارای این جهان بینی اسلامی، یعنی: اعتقاد به ظهور قائم (عج)، برای نابود کردن ظلم جهان، باشند و مانند شیعه، توجّهات و توسّلاتی نیز به ساحت اعلای آن امام، داشته باشند.

علمای بزرگ اهل سنّت، در زمینه ی مهدویّت کتابهای خاصّ نوشته و منتشر کرده اند و برخی در کتابهایشان، بخشی را به این موضوع عظیم اختصاص داده اند، که این خود بیانگر اهمیّت انتظار در بین اهلسنّت است. («خورشید مغرب»، ص 85)

ایرانیان و قائم

در روایتی می خوانیم، هنگامی که از رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلّم در مورد آیه ی 54 سوره مائده سؤال کردند، پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم دست خود را بر شانه ی سلمان فارسی نهاد و فرمود: «منظور از این یاران، هموطنان این شخص هستند».

سپس فرمود:

«لَوْ کانَ الدَّینُ مُعَلَّقاً بِالثُّرَ یّا لِتَناوَلَهُ وِجالٌ مِنْ اَبْناء الْفارْسِ

: اگر دین به ستاره ی ثریا بسته باشد و در آسمانها قرار گیرد، مردانی از فارس آن را در اختیار خواهند گرفت («نورالثقلین»، ج 1، ص 642)

(در بعضی از روایات بجای دین، «علم» آمده است. («حلیه»، ج 6، ص 64))

طبق بعضی از روایات آن 313 نفر از یاران مخصوص حضرت مهدی (عج) از عجم هستند. («اثباه الهداه»، ج 7، ص 92)

شگفت نیست که چشمت به این دیار افتد

که بهترین رقم انتظار، ایرانی است

رجوع شود به واژه: اصحاب قائم (عج)

امامت حضرت مهدی

از نگاه شیعه، خداوند متعال از طریق آخرین پیامبر خود، مقام امامت و ولایت را به جهت قابلیت های ذاتی به افرادی خاصّ عطا فرموده و تنها از طرف ذات او است که امام بر جامعه نصب می گردد. این قابلیت ذاتی ارتباطی به سن و سال ندارد.

آنچه در آغاز امامت حضرت مهدی علیه السلام بیش از همه چیز توجه ها را به خود جلب می کند، رسیدن به این مقام عظیم در سن پنج سالگی است. البته ایشان اوّلین شخصی نبود که در خردسالی به افتخار امامت نایل آمد و نه تنها این گونه پیشوایی در بین ائمه علیهم السلام دارای سابقه بوده؛ بلکه در سلسله نبوّت نیز مواردی از آن وجود داشته است.

الف) نبوت درکودکی

خداوند متعال پیامبرانی را در کودکی به مقام نبوّت مفتخر ساخت:

1) نبوت حضرت عیسی از ابتدای ولادت

خداوند در آیات نورانی خود در بخشی از داستان حضرت مسیح علیه السلام از زبان آن پیامبر الهی در جواب منکران چنین می فرماید: «قَالَ اِنّی عَبْدُاللّه آتَانِیَ الکِتابَ وَجَعَلَنِی نَبیّاً» «[کودک] گفت: من بنده خدا هستم، به من کتاب داده و مرا پیامبر قرار داده است.» [1] .

2) اعطای کتاب و مقام نبوت به حضرت یحیی در کودکی

خداوند در این باره می فرماید: «یا یَحْیی خُذِالکِتابَ بِقُوَهٍ وَآتَیْناهُ الحُکْمَ صَبِیّاً» «ای یحیی! کتاب [خدا] را به جد و جهد بگیر و [ما] از کودکی به وی حکم (نبوّت) دادیم». [2] .

بنابراین همان گونه که خداوند متعال، مقام نبوّت را به کودک خردسالی عطا فرمود؛ مقام امامت را نیز می تواند به انسانی با تمام صفات لازم، در سن کودکی عطا فرماید.

ب) امامت در کودکی

قبل از حضرت مهدی علیه السلام دو امام (امام جوادعلیه السلام و امام هادی علیه السلام) قبل از سن بلوغ به مقام امامت نایل آمدند و این شاید خود به نوعی ایجاد آمادگی برای پذیرش امامت حضرت مهدی علیه السلام، در سن کودکی بوده است.

اولین امامی که در سن کودکی به امامت رسید، نهمین پیشوای شیعیان بود و از آنجا که این مسأله در دوران امامت بی سابقه بود، ابتدا مورد پرسش و تردید عده ای قرار گرفت؛ ولی کم کم با هدایت های امام رضاعلیه السلام و بیاناتی از خود آن حضرت، قلب شیعیان آرام گرفت.

معمربن خلاد گوید: «سَمِعْتُ الرِّضاعلیه السلام وَ ذَکَرَ شَیئاً فَقالَ: ما حاجَتُکُمْ اِلی ذَلِکَ هَذَا اَبُوجَعفَرٍ قَدْ اَجْلَسْتُهُ مَجْلِسی وَصَیَّرْتُهُ مَکانی وَقالَ اِنّا اَهلُ بَیتٍ یَتَوارَثُاَصاغِرُنا عَنْ اَکابِرِنا القُذَّهَ بالقُذَّهِ»؛ «از امام رضاعلیه السلام شنیدم که مطلبی [راجع به امر امامت] بیان کرد و سپس فرمود: شما چه احتیاجی به این موضوع دارید؟ این ابوجعفر است که او را به جای خود نشانیده، و قائم مقام خود ساخته ام و فرمود: ما خاندانی هستیم که خردسالان مان موبه مو از بزرگسالان مان ارث می برند». [3] .

روایت یاد شده بیانگر این حقیقت است که مقام امامت، ربطی به کمی و یا زیادی سن ندارد.

صفوان بن یحیی گوید: «به امام رضاعلیه السلام عرض کردم: پیش از آنکه خدا ابی جعفرعلیه السلام را به شما ببخشد، درباره جانشین تان از شما می پرسیدیم و شما می فرمودید؛ خدا به من پسری عنایت می کند. اکنون او را به شما عنایت کرد و چشم ما را روشن نمود. اگر خدای ناخواسته برای شما پیش آمدی کند، به که بگرویم؟ حضرت با دست اشاره به ابی جعفر فرمود که در برابرش ایستاده بود، عرض کردم: قربانت گردم، این پسر سه ساله است: فرمود: چه مانعی دارد عیسی علیه السلام سه ساله بود که به حجّت قیام کرد». [4] .

علی بن اسباط گوید: «امام محمد تقی علیه السلام را دیدم که به طرف من می آمد، من نگاهم را به او تیز نموده و به سر و پایش نگاه می کردم تا اندازه و قامتش را برای اهل شهر خود (شیعیان) وصف کنم. در آن میان که من او را ورانداز می کردم، حضرت نشست و فرمود: «ای علی! خدا حجّت درباره امامت را به مانند حجّت درباره نبوّت آورده و فرموده است: «حکم نبوّت را در کودکی به او دادیم»، «و چون به رشد، رسید»، «و به چهل سالگی رسید»، پسروا است که به شخصی در کودکی حکم داده شود [چنان که به یحیی علیه السلام داده شد] و روا است که در چهل سالگی داده شود [چنان که به یوسف داده شد]». [5] .

البته کم نبودند انسان های وارسته ای که در برابر فرمایش امام، سر تعظیم و قبول فرود می آوردند و در برابر مشیت الهی، با کمال رضایت آن را می پذیرفتند.

محمدبن حسن عمّار گوید: «من دو سال نزد علی بن جعفر بن محمد (عموی امام رضاعلیه السلام) بودم و هر خبری که او از برادرش موسی بن جعفرعلیه السلام شنیده بود، می نوشتم. روزی در مدینه خدمتش نشسته بودم، ابوجعفر محمدبن علی الرضاعلیه السلام در مسجد رسول خداصلی الله علیه وآله بر او وارد شد. علی بن جعفر برجست و بدون کفش و عبا، نزد او رفت و دستش را بوسید و احترامش کرد؛ ابوجعفر به او فرمود: ای عمو! بنشین خدایت رحمت کند. او گفت: آقای من! چگونه من بنشینم و شما ایستاده باشید؟

چون علی بن جعفر به مسند خود برگشت، اصحابش او را سرزنش کرده و گفتند: شما عموی پدر او هستید و با او این گونه رفتار می کنید؟! او دست به ریش خود گرفت و گفت: خاموش باشید! اگر خدای عزوجلّ این ریش سفید را سزاوار [امامت] ندانست و این کودک را سزاوار دانست و به او چنان مقامی داد، من فضیلت او را انکار کنم؟ پناه به خدا از سخن شما! من بنده او هستم». [6] .

ج) آخرین پیشوا

شیعه با این ذهنیت - که مقام امامت به سن و سال خاصی مربوط نیست - درباره امام هادی علیه السلام چندان تردیدی به خود راه نداد؛به ویژه آنکه حاکمان جور زمان، هر چه تلاش کردند تا مسأله امامت را با مناظرات ساختگی دانشمندان بزرگ با این امامان خردسال خدشه دار کنند، شکست خوردند. اما این وضع درباره آخرین پیشوای شیعیان به کلی متفاوت شد؛ چرا که او هم در سن و سال کمتر از دیگر امامان به امامت رسید و هم به خاطر مصالحی ولادت آن حضرت مخفیانه صورت پذیرفت. این مسأله برخی از شیعیان را دچار تردیدهایی نمود و کار امام حسن عسکری علیه السلام را مشکل ساخت؛ اگرچه امامان پیشین تا حدودی زمینه را مساعد کرده و شیعه را برای درک چنان روزی آماده ساخته بودند.

امام باقرعلیه السلام فرموده است: «صَاحِبُ هَذا الاَمْرِ اَصْغَرُنا سِنّاً وَاَخْمَلُنا شَخْصاً»؛ «صاحب این امر کم سن و سال ترین و گمنام ترین ما است». [7] .

اسماعیل بن بزیع گوید: از حضرت ابی جعفرعلیه السلام راجع به امامت پرسیدم و گفتم: آیا ممکن است امام از هفت سال کمتر داشته باشد؟ فرمود: «نَعَمْ وَاَقَلَّ مِنْ خَمْسِ سِنین»؛ «آری، کمتر از پنج سال هم می شود». [8] .

البته معرفی حضرت مهدی علیه السلام با دیگر امامان، این تفاوت را داشت که خواست الهی بر پنهان زیستن آن حضرت تعلق گرفته بود؛ بنابراین تنها افرادی خاصّ از ولادت او با خبر بودند.

ضوء بن علی از مردی از اهل فارس نقل می کند: به سامرا آمدم و ملازم در خانه امام حسن عسکری علیه السلام شدم. حضرت مرا طلبید، من وارد شدم و سلام کردم، فرمود: برای چه آمده ای؟ عرض کردم: برای اشتیاقی که به خدمت شما داشتم. فرمود: پس دربان ما باش. من همراهِ خادمان در خانه آن حضرت بودم. گاهی می رفتمهر چه احتیاج داشتند از بازار می خریدم و زمانی که مردان در خانه بودند، بدون اجازه وارد می شدم. روزی بر حضرت وارد شدم و او در اتاق مردان بود.

ناگهان در اتاق حرکت و صدایی شنیدم، سپس با فریاد به من فرمود: بایست، حرکت مکن! من جرأت در آمدن و بیرون رفتن را نداشتم. سپس کنیزکی - که چیز سر پوشیده ای همراه داشت - از نزد من گذشت. آن گاه مرا صدا زد که: در آی! من وارد شدم و کنیز را هم صدا زد. کنیز نزد آن حضرت بازگشت، او به کنیز فرمود: روپوش از آنچه همراه داری بردار؛ کنیز از روی کودکی سفید و نیکو روی پرده برداشت و خود حضرت روی شکم کودک را باز کرد. دیدم موی سبزی که به سیاهی آمیخته بود، از زیر گلویش تا نافش روییده است، سپس فرمود: این است صاحب شما و به کنیز امر فرمود که او را ببرد. سپس من آن کودک را ندیدم تا امام حسن علیه السلام وفات کرد». [9] .

با توجه به روایات یاد شده و تولّد آن حضرت در سال 255 ق و شهادت امام عسکری در سال 260 ق، آن حضرت در سن پنج سالگی به امامت رسید.

پی نوشت ها:

[1] مریم 19: 30.

[2] مریم 19: 12.

[3] الکافی، ج 1، ص 320، ح 2.

[4] همان، ج 1، باب الاشاره والنص علی ابن جعفرالثانی.

[5] الکافی، ج 1، ص 384، ح 7 و با اندکی تفاوت، الارشاد، ج 2، ص 292.

[6] الکافی، ج 2، ص 322، ح 12.

[7] الغیبه، ص 184؛ دلائل الامامه، ص 258.

[8] الکافی، ج 1،ص 384، ح 5.

[9] الکافی، ج 1، ص 329 و 120، ح 6.

امدادهای غیبی در عصر ظهور

بدون تردید از برترین آموزه های پیامبران ایمان به «غیب» است. خداوند متعال در ابتدای صحیفه آسمانی خود آن گاه که ویژگی های پرهیزگاران را بر شمرده، ایمان به غیب را در رأس ویژگی ها قرار داده می فرماید: «ذلِکَ الکِتابُ لا رَیْبَ فیهِ هُدَیً لِلمُتَقینَ الذینَ یُؤمِنُونَ بِالغَیبِ وَ...» [1] «این است کتابی که در [حقانیت] آن هیچ تردیدی نیست [و] مایه هدایت تقوا پیشگان است؛ آنان که به غیبت ایمان می آورند و...».

بخشی از این اعتقاد، مربوط به «امدادهای غیبی» خداوند است. این امدادهای الهی، در طول تاریخ به بهترین صورت ممکن به کمک انسان ها آمده و آنان را در برابر زوال و نابودی یاری کرده است.

از آیات قرآن به روشنی استفاده می شود که خداوند در مقابله حق با باطل، جانب جریان حق را نگه می دارد و از آن دفاع می کند. این دفاع، گاهی از طریق نیروهای پنهان و امدادهای غیبی صورت می گیرد و روشن است که در بزرگ ترین و وسیع ترین رویارویی حق با باطل و انقلابی که در راستای اهداف پیامبران در نظام هستی رخ خواهد داد (قیام حضرت مهدی علیه السلام)، این سنّت الهی بیش از پیش جلوه خواهد کرد.

اگر چه اساس قیام حضرت مهدی علیه السلام بر امور طبیعی است؛ ولی به اقتضای عظمت و گستردگی آن قیام جهانی، خداوند برخی از نیروهای پنهان و فوق طبیعی را در اختیار آن حضرت قرار خواهد داد تا موجبات پیروزی ایشان، هر چه بهتر فراهم آید.

نمونه هایی از امدادهای غیبی:

1) نصرت الهی

نصرت الهی یکی از نمونه های بارز جانبداری خداوند از اهل ایمان و جریانحق است. قرآن در این باره می فرماید: « وَ لَیَنْصُرَنَّ اللَّهُ مَنْ یَنْصُرُهُ إِنَّ اللَّهَ لَقَوِیُّ عَزیزٌ» [2] ؛ «و قطعاً خداوند به کسی که [دین] او را یاری می کند، یاری می دهد؛ چرا که خدا سخت نیرومند شکست ناپذیر است».

این نصرت و یاری نه تنها شامل حال پیامبران الهی شده که در روایات فراوانی از آن به عنوان یکی از عوامل پیروزی حضرت مهدی علیه السلام یاد شده است.

پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله در این باره فرمود: «قائِمُ اَهْلِ بَیْتی... یُؤیَّدُ بِنَصرِ اللّهِ»؛ «... قائم اهل بیت من به نصرت الهی تأیید می شود». [3] .

2) فرشتگان

از دیگر نیروهای غیبی خداوند - که به یاری مؤمنان آمده و می آید - فرشتگان الهی هستند. خداوند در قرآن مجید، در مواردی چند یاری فرشتگان را این گونه بر شمرده است:

2-1. فرشتگان یاری دهنده حضرت لوط علیه السلام: «قالَ فَمَا خَطبُکُمْ اَیُّهَا المُرْسَلُونَ، قَالُوا اِنَّا اُرْسِلْنا اِلی قَوْمٍ مُجْرِمِینَ لِنُرْسِلَ عَلَیْهِم حِجارَهً مِنْ طینٍ مُسَوِّمَهً عِنْدَ رَبِکَ لِلْمُسْرِفینَ» [4] ؛ «... پس مأموریت شما چیست ای فرستادگان (خدا)؟ گفتند: ما به سوی قوم مجرمی فرستاده شدیم تا بارانی از «سنگ - گل» بر آنها بفرستیم؛ سنگ هایی که از ناحیه پروردگارت برای اسرافکاران نشان شده است».

2-2. فرشتگان جنگ بدر: «إِذْ تَسْتَغیثُونَ رَبَّکُمْ فَاسْتَجابَ لَکُمْ أَنّی مُمِدُّکُمْ بِأَلْفٍ مِنَ الْمَلائِکَهِ مُرْدِفینَ» [5] ؛ «[به خاطر بیاورید] زمانی را [که از شدت ناراحتی در میدان بدر] از پروردگارتان تقاضای کمک می کردید و او تقاضای شما را پذیرفت [او گفت] من شما را به یک هزار از فرشتگان که پشت سر هم فرود می آیند یاری می کنم».

2-3. فرشتگان در جنگ احزاب:

«یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا اذْکُرُوانِعْمَهَ اللَّهِ عَلَیْکُمْ إِذْ جاءَتْکُمْ جُنُودٌ فَأَرْسَلْنا عَلَیْهِمْ ریحًا وَ جُنُودًا لَمْ تَرَوْها وَ کانَ اللَّهُ بِما تَعْمَلُونَ بَصیرًا» [6] ؛ «ای کسانی که ایمان آورده اید! نعمت خدا را بر خودتان به یاد آورید؛ در آن هنگام که لشکرهای [عظیمی] به سراغ شما آمدند؛ ولی ما باد و طوفان سختی بر آنها فرستادیم و لشکریانی که آنها را نمی دیدید [و به این وسیله آنها را در هم شکستیم] و خداوند به آنچه انجام می دهید بینا است».

پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه وآله در روایتی پس از آنکه نصرالهی را از جمله امدادهای غیبی مربوط به قیام حضرت مهدی علیه السلام ذکر فرموده، چنین می گوید: «... و به وسیله فرشتگان خداوند یاری می شود...». [7] .

از روایات استفاده می شود فرشتگانی که به یاری حضرت مهدی علیه السلام می شتابند، سه گروه هستند:

الف) فرشتگان مقرب

روایات فراوانی درباره نزول فرشته وحی و دیگر ملائکه مقرّب خداوند هنگام ظهور در دست است که حکایت از عظمت و بزرگی قیام حضرت مهدی علیه السلام دارد.

ابوحمزه ثمالی گوید: از امام باقرعلیه السلام شنیدم که فرمود: «لَوْ قَدْ خَرَجَ قائِمُ آلِ مُحمَّدٍ لَنَصَرَهُ اللّهُ بِالْمَلائِکَهِ المُسَوِّمینَ وَالمُرْدِفینَ وَالمُنزَلِینَ وَالکَروُبینَ یَکُونُ جَبْرَئیلُ اَمامَهُ وَمیکائیلُ عَنْ یَمینِهِ وَاِسْرافیلُ عَنْ یَسارِهِ...» [8] ؛ «هرگاه قائم آل محمد خروج کند بدون شک خداوند با ملائکه مسوّمین و مردفین و منزلین و کرّوبین او را یاری خواهد فرمود. جبرئیل پیش روی او، میکائیل در سمت راست او و اسرافیل در سمت چپ او قرار دارند...».

ب) فرشتگان حاضر در جنگ بدر

روایاتی چند، از یاری شدن حضرت مهدی علیه السلام توسط فرشتگان حاضر در جنگ بدر حکایت دارد.

امام باقرعلیه السلام می فرماید: «یا ثابت! کَأَنِّی بِقائِمِ اَهلِبَیتی قَدْ اَشرَفَ عَلی نَجَفِکُمْ هَذا - وَ أَوْمَأ بِیَدِهِ اِلَی نَاحِیَهِ الکُوفَهِ - فَاِذَا هُوَ اَشْرَفَ عَلَی نَجَفِکُم نَشَرَ رَایَهَ رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه وآله فَاِذا هُوَ نَشَرَهَا اِنحَطَّتْ عَلَیهِ مَلائِکَهُ بَدْرٍ...» [9] ؛ «ای ثابت! گویی که من هم اکنون قائم خاندان خویش را می نگرم که به این نجف شما نزدیک می شود - و با دست خود به سمت کوفه اشاره فرمود - و همین که به نجف شما نزدیک شود، پرچم رسول خداصلی الله علیه وآله را بر خواهد افراشت و چون آن را بر افرازد، فرشتگان بدر بر او فرود آیند...».

امام صادق علیه السلام نیز می فرماید: «هنگامی که قائم قیام کند، فرشتگان روز بدر (آنهایی که در جنگ بدر به یاری پیامبر آمدند)، فرود می آیند و آنان پنج هزارند». [10] .

ج) فرشتگان قیام امام حسین

از روایات استفاده می شود که فرشتگانی در روز عاشورا، جهت یاری امام حسین علیه السلام نازل شدند؛ ولی به تقدیر الهی آن گاه رسیدند که کارزار به پایان رسیده بود؛ از این رو خداوند آنها را مأمور ساخت تا هنگام قیام منتقم خون امام حسین علیه السلام، در زمین بمانند و چون آن منتقم ظهور کرد، او را یاری کنند و انتقام خون شهید کربلا را از ستمگران باز ستانند. شعار ایشان «یا لَثاراتِ الحُسَیْن» است. [11] .

3) القای ترس در دل دشمنان

خدای جهان آفرین در قیام جهانی حضرت مهدی علیه السلام، ترس و دلهره را بر قلب کافران و مشرکان و ستمگران حق ستیز خواهد افکند و آنان قدرت تصمیم گیری و مخالفت را از دست خواهند داد. البته این القای ترس قبلاً نیز در زمان پیامبران وجود داشتهاست. قرآن شریف در آیات فراوانی به آن اشاره کرده است؛ از جمله می فرماید: «سَنُلقِی فِی قُلُوبِ الَّذیِنَ کَفَروُا الرُّعْبَ...» [12] ؛ «ما در دل های کسانی که کفر ورزیدند بیم و هراس خواهیم افکند».

بر اساس این باور، هیچ مانعی ندارد که یکی از امدادهای غیبی خداوند برای حضرت مهدی علیه السلام رعب و ترس باشد که خداوند در دل دشمنان می اندازد؛ همان گونه که در روایات بسیاری بدان تصریح شده است. امام باقرعلیه السلام در این باره فرمود: «القائِمُ مِنّا مَنصُورٌ بِالرُّعْبِ» [13]؛ «قائم ما منصور به رعب (یاری شده با القای ترس در دل دشمنان او) است».

4) نیروهای طبیعت

بخشی از امدادهای غیبی در عصر ظهور، همان تسخیر نیروها و امکانات طبیعی است که خداوند پیامبران خود را به آنها مجهز کرده است؛ همانند: بادها، طوفان ها، ابرها و... .

قرآن درباره تسخیر برخی از این عوامل برای حضرت سلیمان علیه السلام چنین فرموده است: «وَ لِسُلَیْمانَ الرِّیحَ عاصِفَهً تَجْری بِأَمْرِهِ إِلی اْلأَرْضِ الَّتی بارَکْنا فیها وَ کُنَّا بِکُلِّ شَیْ ءٍ عالِمینَ» [14] ؛ «و تند باد را مسخر سلیمان ساختیم که به فرمان او به سوی سرزمینی که آن را پر برکت کرده بودیم حرکت می کرد، و ما از همه چیز آگاه بودیم».

همچنین درباره یاری رسول گرامی اسلام صلی الله علیه وآله، در جنگ احزاب به وسیله باد و طوفان می فرماید: «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا اذْکُرُوا نِعْمَهَ اللَّهِ عَلَیْکُمْ إِذْ جاءَتْکُمْ جُنُودٌ فَأَرْسَلْنا عَلَیْهِمْ رِیحًا وَ جُنُودًا لَمْ تَرَوْها وَ کانَ اللَّهُ بِما تَعْمَلُونَ بَصیرًا» [15] «ای کسانی که ایمان آورده اید! نعمت خدا بر خودتان را به یاد آوردید در آن هنگام که لشکرهای [عظیمی] به سراغ شما آمدند؛ ولیما باد و طوفانی سخت بر آنها فرستادیم...».

در روایات فراوانی «عوامل طبیعی» از جمله امدادهای غیبی برای آخرین حجّت الهی ذکر شده است.

رسول گرامی اسلام صلی الله علیه وآله در حدیث «معراج» به نقل از خداوند متعال چنین فرموده است: «... وَلَاُسَخِّرَنَّ لَهُ الرِّیاحَ وَلأُذَلِلَنَّ لَهُ الرِّقابَ الصِّعاب...» [16] ؛ «... و باد را مسخر او می کنم و گردنکشان سخت را رام او می سازم...».

پی نوشت ها:

[1] بقره (2)، آیه 2 و 3.

[2] حج (22)، آیه 40.

[3] کمال الدین و تمام النعمه، ج1، ص257، ح2.

[4] ذاریات (51)، آیه 34 - 31.

[5] انفال (8)، آیه 9.

[6] احزاب (33)، آیه 9.

[7] کمال الدین و تمام النعمه، ج1، ص257، ح2.

[8] الغیبه، ص 234، ح 22.

[9] همان، ص 307، ح 2.

[10] همان، ص 244، ح 44.

[11] شیخ صدوق، عیون اخبار الرضاعلیه السلام، ج 1، ص 399، ح 58.

[12] آل عمران (3)، آیه 151.

[13] کمال الدین و تمام النعمه، ج 1، ص 330، ح 16.

[14] انبیا(21)، آیه 81.

[15] احزاب (33)، آیه 9.

[16] کمال الدین و تمام النعمه، ج 1، ص 254، باب 23، ح 4.

انتظار

«انتظار» در فرهنگ متعالی اسلام - بویژه در مذهب گران سنگ تشیّع - از جایگاه ویژه ای برخوردار است و در مباحث مهدویّت درخشندگی خاصی دارد.

مجموعه روایاتی که سخن از انتظار گفته اند، به دو دسته کلی تقسیم می شود: دسته نخست روایاتی است که به انتظار فرج و گشایش به صورت عام و کلی اشاره کرده است. اگرچه مصداق کامل و تام آن «فرج عمومی» در سطح جهان با ظهور حضرت مهدی علیه السلام نیز هست؛ ولی هر گشایشی رانیز شامل می گردد.

دسته دوم، روایاتی است که در خصوص فرج قائم آل محمدعلیهم السلام و ظهور آخرین مصلح جهانی و موعود است.

یک . در دسته نخست با تعبیرهای متفاوتی مواجه می شویم:

- گاهی از آن به عنوان عبادت یاد شده است: رسول گرامی اسلام صلی الله علیه وآله فرمود: «اِنتِظارُ الفَرَجِ عِبَادَهٌ» [1] .

- گاهی از آن به عنوان برترین عبادات یاد شده است: همان حضرت فرمود: «اَفضَلُ العِبادَهِ اِنتِظارُ الفَرَجِ». [2] .

- گاهی پا از همه آنچه گفته شد، فراتر نهاده می شود و از آن به عنوان برترین کارهای امت پیامبر خاتم صلی الله علیه وآله یاد می شود: «اَفْضَلُ اَعْمالِ اُمَّتِی اِنتظارُ الفَرَجِ مِنَ اللَّهِ عَزَّوَجَلَّ». [3] .

- گاهی هم به آثار وضعی انتظار اشاره شده، خودِ انتظار فرج نوعی فرج و گشایش معرفی گشته است. در این باره امام سجّادعلیه السلام فرمود: «اِنتِظارُ الفَرَجِ مِنْ اَعظَمِ الفَرَجِ». [4] .

- بالاخره رسول گرامی اسلام صلی الله علیه وآله آن را برترین جهاد امت اسلام دانسته است فرمود: «اَفْضَلُ جِهادِ اُمَّتی اِنْتِظارُ الفَرَجِ». [5] .

دو . در دسته دوم نیز با مضامین فراوانی مواجه هستیم که برخی از آنها از این قرار است:

- امام صادق علیه السلام فرمود: «عَلَیْکُمْ بِالتَّسْلیمِ وَالرَّدِّ اِلینا وَاِنْتظارِ اَمْرِنا وَامْرِکُمْ وَفَرَجِنا وَفَرَجِکُم» [6] ؛ «بر شما باد به تسلیم و رد امور به ما و انتظار امر ما و امر خودتان و فرج ما و فرج شما».

- امام باقرعلیه السلام نیز - آن گاه که دین مرضی خداوند را تعریف می کند - پس از شمردن اموری می فرماید: «وَالتَّسْلِیمُ لِاَمْرِنا وَالوَرَعُ وَالتَّواضُعُ وَاِنتِظارُ قائِمِنا...». [7] .

این تعبیرات همگی حاکی از این است که انتظار فرج -چه به معنای عام آن و چه به معنای خاصّ - در فرهنگ دین مقدس اسلام جایگاه والایی دارد.

اما انتظار چیست؟

ماهیت زندگی انسان با انتظار و امید به آینده عجین شده است؛ به گونه ای که بدون «انتظار» زندگی مفهومی ندارد و شور و نشاط لازم برای تداوم آن در کار نیست. حیات حاضر و کنونی، ظرف پویایی، تلاش و حرکت به سوی فردا و فرداها است. این چنین پویایی و حرکتی، بدون عنصر «انتظار» ممکن نیست؛ زیرا احتمال معقول بقا و پایداری و امید به تداوم حیات است که به زندگی کنونی معنا و مفهوم می بخشد و پویایی و نیروی لازم برای ادامه آن را تأمین می کند؛ از این رو است که ماهیت زندگی با انتظار پیوندی ناگسستنی دارد. پدیده انتظار انسان را به حرکت در جهت مناسب با آن بر می انگیزد و از هر حرکت و گرایش به جهت های نامتناسب یا ناسازگار و متضاد با انتظار باز می دارد.

انتظارهای دیگر نیز - که از انتظار اصل حیات فراتر می رود و به انتظار آرمان ها و هدف های برتر حیات و فرازهای زندگی می رسد - اندیشه و عمل آدمی را در راستای تحقق آن آرمان ها و هدف ها، قرار می دهد و او را وا می دارد تا راه ها و شیوه هایی را برگزیند تا به خواسته ها و هدف هایش نزدیک شود و موانع راه را کنار زند. از اینجاست که انسان به آمادگی و آماده سازی خود و محیط خود می پردازد و زمینه آرمان ها و هدف های خویش را فراهم می آورد.

پی نوشت ها:

[1] کشف الغمه، ج 2، ص 101؛ الأمالی طوسی، ص 405.

[2] کمال الدین و تمام النعمه، ج 1، ص 287.همچنین ر.ک: سنن الترمذی، ج 5، ص 565.

[3] عیون اخبارالرضاصلی الله علیه وآله، ج 2، ص 36؛ کمال الدین و تمام النعمه، ج 2، ص 644.

[4] الاحتجاج، ج 2، ص 317؛ کمال الدین، ج 1، ص 319.

[5] تحف العقول، ص 37.

[6] رجال کشی، ص 138.

[7] الکافی، ج 2، ص 23، ح 13.

انواع نشانه های ظهور

نشانه های ظهور گوناگون است و بر شمردن همه این اقسام، نه چندان مفید است و نه لازم؛ چه آنکه بسیاری از آنها، نشانه های قطعی ظهور نمی باشد. افزون بر این، از نظر سند و محتوا نیز دارای اشکال است و درستی و نادرستی آنها، خیلی روشن نیست. از این رو در تقسیم نشانه ها تنها به موارد ذیل بسنده می گردد:

یک . نشانه های حتمی و غیر حتمی

در میان نشانه های ظهور، شماری از آنها به روشنی به عنوان «علایم حتمی ظهور» یاد شده است. منظور از «نشانه های حتمی» - در مقابل نشانه های غیر حتمی - آن است که پدیدار شدن آنها - بدون هیچ قید و شرطی - قطعی و الزامی خواهد بود؛ به گونه ای که تا آنها واقع نگردد، حضرت مهدی علیه السلام ظهور نخواهد کرد. البته باید توجه نمود که حتمی و یا مسلم و قطعی بودن وقوع این نشانه ها، به این معنا نیست که پدید نیامدن آنها، محال است؛ بلکه به حسب فراهم بودن شرایط و مقتضیات و نبودن باز دارنده ها، پدید آمدن آنها - اگر خداوند اراده کند - قطعی خواهد بود.

از روایات فراوانی که در میان آنها روایات صحیح نیز وجود دارد حتمی بودن نشانه های پنج گانه ذیل استفاده می شود: خروج سفیانی، قیام یمانی، صیحه آسمانی، قتل نفس زکیّه وخسف در بیداء.

امام صادق علیه السلام می فرماید: «پنج امر قبل از قیام قائم از نشانه ها است: صیحه و سفیانی و خسف در بیداء و خروج یمانی و قتل نفس زکیّه». [1] .

در پاره ای روایات از حتمی بودن آن نشانه ها، چنین تعبیر شده است: امام صادق علیه السلام فرمود: «امور حتمی که قبل از قیام قائم به ناگزیر خواهد بود [عبارت است از:] خروج سفیانی، خسف در بیداء، قتل نفس زکیّه و منادی که از آسمان ندا سر خواهد داد». [2] .

در برابر نشانه های حتمی، نشانه های غیر حتمی قرار دارد؛ یعنی، مقید و مشروط به اموری است که در صورت تحقق آنها، به عنوان نشانه پدید می آید. به عبارت دیگر نشانه های غیر حتمی شاید پدید آید و شاید پدید نیاید و امام زمان علیه السلام ظهور کند. پاره ای از نشانه هایی که به حتمی بودن آنها تصریح نشده، از این قرار است:

1. مرگ و میرها، زلزله ها و جنگ ها و آشوب های فراگیر

2. خسوف و کسوف نابه هنگام

3. بارش باران های فراوان و...

دو . نشانه های متصل به ظهور و غیر متصل به ظهور

بر اساس روایاتی چند، شماری از نشانه های ظهور، متصل به آن خواهد بود؛ به گونه ای که بین آنها و ظهور حضرت مهدی علیه السلام فاصله زیادی نباشد. البته اینکه فاصله آن نشانه ها تا ظهور چه مدت و یا چند روز است، به طور دقیق روشن نیست؛ ولی قدر مسلم آن است که فاصله زیاد نیست و احتمالاً، مجموعه نشانه های متصل به ظهور، در همان سال ظهور، یا سال پیش ازآن، رخ می دهد. براین اساس تردیدی نیست که شماری از نشانه های ظهور، نزدیک ظهور و متصل به آن واقع می شود. در مقابل نشانه های غیرمتصل است که درطول تاریخ در دوران غیبت کبری، اتفاق افتاده و خواهد افتاد.

سه . نشانه های غیر عادی

تحقق نشانه های ظهور - همچون واقع شدن سایر پدیده ها - به روال طبیعی و عادی است؛ ولی پیشگویی برخی از آنها، به گونه ای در روایات بازتاب یافته که به نظر می رسد، واقع شدن آنها به طور عادی، غیرممکن می نماید و تحقق آنها به صورت غیرطبیعی در چهار چوب معجزه خواهد بود؛ مثلاً طلوع خورشید از مغرب و صیحه آسمانی، اگر همان معنای ظاهری آنها مراد باشد، باید به گونه معجزه رخ دهد؛ زیرا پدیدار شدن چنین اموری، عادتاً ممکن نیست. البته شاید بعضی از این نشانه ها، معنای کنایی و رمزی داشته باشد و به رخدادهایی اشاره کند که پیدایش آنها عادتاً امکان دارد.

در پایان گفتنی است که حدیث های فراوانی در مورد نشانه های ظهور، در منابع روایی وجود دارد. اسناد این روایات، بیشتر ضعیف و غیرقابل اعتماد است. از نظر دلالت نیز، هماهنگی و انسجام لازم بین آنها نیست و پاره ای از آنها مصحف و مخلوط می باشد.

به نظر می رسد، اهمیت بسیار مسأله «مهدویّت» از یک سو و علاقه مندی شدید مسلمانان به آگاهی از چگونگی رخدادهای آینده و پدیدار شدن نشانه های ظهور مهدی علیه السلام، از سوی دیگر، سبب شده که دشمنان و بدخواهان - به ویژه حاکمان ستمگر - وسوسه شوند که در جهت برآوردن منافع سیاسی خویش، تغییراتی در روایات به وجود آورند. [3] .

اینک با انبوهی از روایات صحیح و غیرصحیح در زمینه نشانه های ظهور، روبه رو هستیم که دست کم شماری از آنها از آفت جعل و تحریف مصون نمانده است. متأسفانه کتاب هایی نیز وجود دارد که در آنها از سرجهل و دلسوزی و یا به عمد و از روی غرض، به این امر دامن زده شده است.

البته برخی با گردآوری این روایات، خواسته اند اصل آنها محفوظ بماند و نیز بنمایانند که همگان، در اصل ظهور مهدی علیه السلام اتفاق نظر دارند.

بنابراین التزام به درستی همه این روایات مشکل است و در بررسی نشانه های ظهور، احتمال جعل و تحریف و دسیسه های دست های پنهان سیاست را نباید نادیده گرفت.

البته وجود مواردی از جعل و تحریف، در نشانه های ظهور و یا وجود مدعیان دروغین به عنوان نمونه نشانه ها، هیچ گاه دلیل این نمی شود که همه روایات از اعتبار بیفتد و یا اصل همه نشانه ها زیر سؤال برود؛ زیرا دسته ای از این نشانه ها مسلّم و قطعی است.

همچنین وجود پاره ای اشکالات و ضعف ها در نشانه های ظهور و احتمال تحریف و تغییر در آنها از سوی دشمنان و یا ادعاهای واهی برخی شیّادان درباره اصل مهدویّت، هیچ گاه به اصل مهدویّت و اعتقاد به ظهور قائم علیه السلام آسیبی نمی رساند؛ زیرا اعتقاد به مهدویّت و ظهور حضرت مهدی علیه السلام مورد اتفاق فریقین است و با تواتر ثابت شده است و هرگز خدشه ای در آن وارد نمی گردد. [4] .

پی نوشت ها:

[1] کتاب الغیبه، ص 436، ح 427.

[2] الغیبه، ص 264، ح 26.

[3] نور مهدی، مقاله علی دوانی، ص 70.

[4] چشم به راه مهدی علیه السلام، ص 258.

اشراط الساعه

«اشراط» (جمع «شَرَط») به معنای علامت است. بنابراین «اشراط الساعه» به معنای نشانه های نزدیک شدن قیامت است. [1] این اصطلاح بر مجموع حوادثی اطلاق می شود که پیش از واقعه عظیم قیامت، اتفاق خواهد افتاد.

تعبیر «اَشْراطُ السَّاعَه» تنها یک بار در قرآن کریم بهکار رفته است:

«فَهَلْ یَنْظُرُونَ إِلاَّ السَّاعَهَ أَنْ تَأْتِیَهُمْ بَغْتَهً فَقَدْ جاءَ أَشْراطُها فَأَنَّی لَهُمْ إِذا جاءَتْهُمْ ذِکْراهُمْ»؛ [2] «آیا آنها جز این انتظاری دارند که قیامت ناگهان بر پا شود؛ [آن گاه ایمان آورند] در حالی که هم اکنون نشانه های آن آمده است، اما هنگامی که بیاید تذکر و ایمان آنها سودی نخواهد داشت».

در روایات - به ویژه از طریق اهل سنّت [3] - این انگاره، فراوان مورد اشاره قرار گرفته است.

یکی از حوادث مهمی که در آستانه قیامت رخ خواهد داد و مورد اتفاق شیعه و اهل سنّت است، ظهور مردی از خاندان پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله می باشد.

شیعه معتقد است:

او فرزند امام حسن عسکری علیه السلام است که در سال 255 ق. متولد شده و هم اکنون به قدرت الهی زنده است. هر گاه خداوند اراده کند، او پرچم قیام را بر دوش خواهد گرفت و تا او نیاید و حکومت عدل را در گیتی برپای ندارد، عمر جهان به سر نمی رسد و قیامت بر پا نمی گردد.

به نظر می رسد روایات بیانگر نشانه های ظهور و روایات حکایتگر نشانه های برپایی قیامت، در هم آمیخته شده باشند. (نشانه های ظهور)

پیامبر گرامی اسلام می فرماید:

«عَشرٌ قَبْلَ السَّاعَهِ لابُدَّ مِنْها السُّفیَانِیُّ وَالدَّجّالُ وَالدُّخانُ وَالدّابَّهُ وَخُروُجُ القائِمِ وَطُلُوعُ الشَّمْسِ مِنْ مَغْرِبِهَا وَنُزُولُ عِیسیعلیه السلام وَخَسْفٌ بِالْمَشرِقِ وَخَسْفٌ بِجَزیرَهِ العَرَبِ وَنَارٌ تَخْرُجُ مِنْ عَدَن تَسُوقُ النّاسَ اِلَی المَحْشَرِ»؛ [4] «ده چیز، پیش از برپایی قیامت، به ناگزیر رخ خواهد داد: خروج سفیانی و دجّال، پیدا شدن دود و جنبنده، خروج قائم، طلوع خورشید از مغرب آن، فرود آمدن حضرت عیسی علیه السلام از آسمان، فرو رفتن [در زمین] در ناحیه مشرق و فرو رفتن در منطقه جزیرهالعربو آتشی که از انتهای عدن بر می خیزد و مردمان را به سوی صحرای محشر می کشاند».

بر این اساس، همه نشانه های ظهور، به گونه ای نشانه های قیامت هم هستند؛ ولی همه نشانه های قیامت، نمی توانند نشانه های ظهور باشند؛ زیرا ممکن است، برخی از آنها پس از ظهور حضرت مهدی علیه السلام واقع شوند.

یکی از مشروح ترین و جامع ترین احادیث در این زمینه، حدیثی است که ابن عباس از پیغمبر گرامی اسلام صلی الله علیه وآله در داستان حجهالوداع نقل کرده و حاوی نکات ارزشمند فراوانی است. او می گوید: «ما با پیامبر اسلام صلی الله علیه وآله در «حجهالوداع» بودیم، حضرت حلقه در خانه کعبه را گرفت و رو به ما کرد و فرمود: آیا شما را از «اَشْراطُ السَّاعه» آگاه کنم و سلمان - که در آن روز از همه به پیامبرصلی الله علیه وآله نزدیک تر بود - عرض کرد: آری ای رسول خدا!

فرمود: از نشانه های قیامت تضییع نماز، پیروی از شهوات، تمایل به هواپرستی، گرامی داشتن ثروتمندان و فروختن دین به دنیا است. در این هنگام است که قلب مؤمن در درونش آب می شود - آن چنان که نمک در آب [ذوب می شود] - از این همه زشتی ها که می بیند و توانایی بر تغییر آن ندارد.

سلمان گفت: ای رسول خدا! آیا چنین امری واقع می شود؟

فرمود: آری، سوگند به آن کس که جانم به دست اوست! در آن زمان، زمامدارانی ظالم، وزرایی فاسق، کارشناسانی ستمگر، و امنایی خائن بر مردم حکومت می کنند.

سلمان پرسید: ای رسول خدا! آیا این امر واقع می شود؟

فرمود: آری سوگند به آن کس که جانم در دست اوست! در آن هنگام زشتی ها، زیبا و زیبایی ها، زشت می شود. امانت بهخیانتکار سپرده می شود و امانتدار خیانت می کند. دروغگو را تصدیق و راستگو را تکذیب می کنند.

سلمان پرسید: ای رسول خدا! آیا چنین چیزی واقع می شود؟!

فرمود: آری، سوگند به کسی که جانم در دست اوست! در آن روز حکومت به دست زنان، و مشورت با بردگان خواهد بود، کودکان بر منبرها می نشینند و دروغ، «ظرافت» و زکات «غرامت» و بیت المال «غنیمت» محسوب می شود.

مردم به پدر و مادر [خود] بدی می کنند و به دوستانشان نیکی و ستاره دنباله دار در آسمان ظاهر می شود.

سلمان گفت: ای رسول خدا! آیا این امر واقع می شود؟!

فرمود: آری سوگند به کسی که جانم به دست اوست! در آن زمان زن با شوهرش شریک تجارت می شود (و هر دو تمام تلاش خود را در بیرون خانه و برای ثروت اندوزی به کار می گیرند). باران کم می شود. صاحبان کَرَم خسیس و تهی دستان، حقیر شمرده می شوند. در آن هنگام بازارها به یکدیگر نزدیک می گردد. یکی می گوید چیزی نفروختم و دیگری می گوید سودی نبردم! همه زبان به شکایت و مذمت پروردگار می گشایند!

سلمان گفت: ای رسول خدا! آیا این امر واقع می شود؟!

فرمود: آری سوگند به کسی که جانم در دست اوست! در آن زمان اقوامی به حکومت می رسند که اگر مردم سخن بگویند، آنان را می کشند، و اگر سکوت کنند، همه چیزشان را مباح می شمرند! اموال آنها را غارت می کنند و احترام شان را پایمال و خون های شان را می ریزند! دل ها را پر از عداوت و وحشت می کنند، و همه مردم را ترسان و خائف و مرعوب می بینی!

سلمان عرض کرد: ای رسول خدا! آیا این امر واقع می شود؟!

فرمود: آری، قسم به آن کسی که جانم به دست او است! در آنهنگام چیزی از مشرق و چیزی از مغرب می آورند (قوانینی از شرق و قوانینی از غرب) و امت من متلوّن می گردد! وای در آن روز بر ضعفای امت از آنها و وای بر آنها از عذاب الهی! نه بر صغیر رحم می کنند، نه به کبیر احترام می گذارند و نه گنهکاری را می بخشند! بدن های شان همچون آدمیان است؛ اما قلب های شان قلب های شیطان ها است.

سلمان گفت: ای رسول خدا! آیا این امر واقع می شود؟!

فرمود: آری سوگند به آن کسی که جانم در دست او است! در آن زمان مردان به مردان قناعت می کنند و زنان به زنان و بر سر پسران به رقابت بر می خیزند؛ همان گونه که برای دختران در خانواده های شان! مردان، خود را شبیه زنان و زنان خود را شبیه مردان می کنند! زنان بر زین سوار می شوند (و به خودنمایی می پردازند)؛ لعنت خدا بر آنان باد!

سلمان عرض کرد: ای رسول خدا! آیا این امر واقع می شود؟!

فرمود: آری سوگند به کسی که جانم در دست او است! در آن زمان به تزیین مساجد می پردازند، آن چنان که یهود و نصارا معابد را تزیین می کنند! قرآن ها را می آرایند (بی آنکه به محتوای آن عمل کنند)! مناره های مسجد طولانی و صفوف نماز گزاران فراوان می شود؛ اما دل ها نسبت به یکدیگر دشمن و زبان ها مختلف است!

سلمان گفت: ای رسول خدا! آیا این امر واقع می شود؟!

فرمود: آری سوگند به کسی که جانم در دست او است! در آن هنگام پسران امت من با طلا تزیین می کنند و لباس های ابریشمین حریر و دیباج می پوشند و از پوست های پلنگ برای خود لباس تهیه می کنند!

سلمان عرض کرد: ای رسول خدا! آیا این امر واقع شدنی است؟!

فرمود: آری سوگندبه کسی که جانم به دست او است! در آن هنگام زنا آشکار می گردد. معاملات با غیبت و رشوه انجام می گیرد. دین را فرو می نهند و دنیا را بر می دارند!

سلمان گفت: ای رسول خدا! آیا این امر شدنی است؟!

فرمود: آری، سوگند به کسی که جانم به دست او است! در آن هنگام طلاق فزونی می گیرد، و حدّی برای خدا اجرا نمی شود؛ اما با این حال به خدا ضرر نمی زنند (خودشان زیان می بینند).

سلمان عرض کرد: ای رسول خدا! آیا این شدنی است؟!

فرمود: آری، سوگند به کسی که جانم به دست او است! در آن هنگام زنان خواننده می شوند. آلات لهو و نوازندگی آشکار می شود و اشرار امتم به دنبال آن می روند!

سلمان گفت: ای رسول خدا! آیا این شدنی است؟!

فرمود: آری سوگند به کسی که جانم به دست او است! در آن هنگام، ثروتمندان امتم، برای تفریح به حج می روند و طبقه متوسط برای تجارت، و فقیران آنها برای ریا و تظاهر! در آن زمان اقوامی پیدا می شوند که قرآن را برای غیر خدا فرا می گیرند و با آن همچون آلات لهو، رفتار می کنند! و اقوامی روی کار می آیند که برای غیر خدا علم دین فرا می گیرند! فرزندان نامشروع فراوان می شوند، و قرآن را به صورت غنا می خوانند و برای دنیا بر یکدیگر سبقت می گیرند.

سلمان عرض کرد: ای رسول خدا! آیا این امر واقع می شود؟!

فرمود: آری، سوگند به کسی که جانم به دست او است! این در زمانی است که پرده های حرمت دریده و گناه فراوان می شود. بدان بر نیکان مسلط می گردند. دروغ زیاد و لجاجت آشکار می شود. فقر فزونی می گیرد. مردم با انواع لباس ها بر یکدیگرفخر می فروشند. باران های بی موقع می بارد. قمار و آلات موسیقی را جالب می شمرند، و امر به معروف و نهی از منکر را زشت می دانند؛ به گونه ای که مؤمن در آن زمان از همه امت خوارتر می شود. قاریان قرآن و عبادت کنندگان پیوسته به یکدیگر بدگویی می کنند و آنها را در ملکوت آسمان ها افرادی پلید و آلوده می خوانند.

سلمان عرض کرد: ای رسول خدا! آیا این امر واقع می شود؟!

فرمود: آری، سوگند به کسی که جانم در دست او است! در آن هنگام ثروتمند رحمی بر فقیر نمی کند، تا آنجا که نیازمندی در میان جمعیت به پا می خیزد و اظهار حاجت می کند، و هیچ کس چیزی در دست او نمی نهد!

سلمان گفت: ای رسول خدا! آیا این امر شدنی است؟!

فرمود: آری سوگند به کسی که جانم به دست او است! در آن هنگام «رویبضه» سخن می گوید!

سلمان عرض کرد: پدر ومادرم فدایت باد ای رسول خدا! «رویبضه» چیست؟

فرمود: کسی درباره محروم سخن می گوید که هرگز سخن نمی گفت (و کسی اظهار نظر می کند که مجال اظهار نظر به او نمی دادند).

در این هنگام طولی نمی کشد که فریادی از زمین بر می خیزد، آن چنان که هر گروهی خیال می کند این فریاد در منطقه آنها است.

باز مدتی که خدا می خواهد به همان حال می مانند، سپس در این مدت زمین را می شکافند و زمین پاره های دل خود را بیرون می افکند. فرمود: منظورم طلا و نقره است. سپس به ستون های مسجد با دست مبارکش اشاره کرد و فرمود: همانند اینها! و درآن روز دیگر طلا ونقره به درد نمی خورد.

[و فرمان الهی فرا می رسد]. این است معنای سخن پروردگار:

«فَقَدْ جاءَ اَشْراطُها». [5] . [6] .

پی نوشت ها:

[1] کتاب العین، ج6، ص 235؛ مجمع البحرین، ج 4، ص 257.

[2] محمد (47)، آیه 18.

[3] ر.ک: صنعانی، المصنف، ج 11، ص 274؛ علی بن جعد، مسند، ص 248؛ ابن ابی شیبه، المصنف، ج 8،ص 267؛ ابن ابی عاصم، کتاب الاوائل، ص 114؛ النسائی، السنن الکبری، ج 1، ص 255؛ الطبرانی، المعجم الکبیر، ج 9، ص 296.

[4] کتاب الغیبه، ص 436، ح 426؛ ر.ک: صحیح ابن حبان، ج 15، ص 257.

[5] سوره محمد(47)، آیه 18.

[6] تفسیر نمونه، ج 21، ص 454 - 459؛ به نقل از تفسیر علی بن ابراهیم. همچنین ر.ک: بحارالانوار، ج 6، ص 308، ح 6.

ابقع

«اَصْهَب»، نام یکی از سه گروه دارای پرچم است که در آخر الزّمان، در شام بر علیه امام قائم (عج) خروج می کند. این مطلب در حدیثی از امام باقر علیه السلام نقل شده که فرمود:

«در شام سه گروه دارای پرچم، خروج می کنند: اَصْهَب، اَبْقَع و سفیانی.» («اعلام الوری»، ص 428)

سفیانی ابتدا با «اَبْقَع»، برخورد می کند و می جنگد و پیروان وی را می کشد و سپس «اَصْهَب» را هم می کُشد. («بحارالانوار»، ج 52، ص 237)

اختلاف بنی عباس

در روایاتی که در کتب حدیث ثبت شده، اختلاف بنی عبّاس و انقراض دولت آنها، از علائم حتمیّه ی قبل از ظهور حضرت مهدی (عج) اعلام شده است.

آنان قبل از قیام حضرت قائم (عج) از سمت خراسان منقرض خواهند شد. («منتهی الآمال»، باب 14، فصل 7)

احمد امین مصری

«احمد امین مصری» هم مانند «ابن خلدون» در صدور روایات از پیامبر صلی الله علیه و آله و سلّم پیرامون حضرت قائم علیه السلام تردید کرده است. قرائنی وجود دارد که انگیزه ی آنان در این کار ضعف اخبار نبوده، بلکه فکر می کردند روایات مربوط به مهدی مشتمل بر مسائلی است که به سادگی نمی توان آنها را باور کرد، یا به خاطر این که نتوانسته اند احادیث درست را از نادرست جدا کنند. («آخرین امید»، ص 222)

رجوع شود به واژه: ابن خلدون

احمد کسروی

«سیّد احمد کسروی»، دانشمند و مورّخ و زبانشناس ایرانی، در سال 1269 ه_ ش در تبریز متولّد و در سال 1324 ه_ ش در تهران به دست برادران امامی (از فدائیان اسلام) به ضربت خنجر به قتل رسید. («فرهنگ فارسی معین»، ج 6، ص 1577)

او مردی تند خو و نسبت به روحانیّون سخت دشمن بوده تا جائیکه پارا فراتر نهاد و گستاخی به ساخت مقدّس ائمه اطهار علیهم السلام حتّی شخص پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلّم نمود؛ و جسارتها به مذهب شیعه و اعتقاد به امامت مهدی موعود (عج) و غیبت آن حضرت نمود.

او در یکی از کتابهایش می نویسد: «عثمان بن سعید، محمد بن عثمان، حسین بن روح و ابوالحسن سیمری، که ادّعای نیابت امام ناپیدا کرده اند، افرادی گمنام بوده، و کسی آنها را نمی شناخته و خواسته اند؛ از این راه به ریاست برسند، و نیابت آنها و شخص امام ناپیدا دروغ بوده است». («مهدی موعود»، پاورقی ص 696)

ابوالادیان

«اَبُوالادْیان» یکی از خدمتکاران بیت شریف امام حسن عسکری علیه السلام بود که علاوه بر حضور در بیت آن بزرگوار، متصدی امور نامه های آن حضرت و بردن آنها به شهرهای مختلف نیز بود.

او یکی از کسانی است که روایت شهادت امام عسکری علیه السلام و نماز خواندن حضرت مهدی علیه السلام بر آن حضرت را ذکر کرده است.

شیخ صدوق رحمه الله در «کمال الدین و تمام النعمه» (باب 43)، بدون آن که آن را از کسی شنیده باشد - بلکه در نوشته هایی دیده است - چنین نقل کرده است:

«ابوالادیان گوید: من خدمتکار امام حسن عسکری علیه السلام بودم و نامه های او را به شهرها می بردم.در آن بیماری که منجر به فوت او شد، نامه هایی نوشت و فرمود: آنها را به مداین برسان. چهارده روز اینجا نخواهی بود و روز پانزدهم وارد سامرّا خواهی شد و از آنجا صدای واویلا می شنوی و مرا در مغتسل می یابی. ابوالادیان گوید: ای آقای من! چون این امر واقع شود، امام و جانشین شما که خواهد بود؟ فرمود: هر کس پاسخ نامه های مرا از تو مطالبه کرد، همو قائم پس از من خواهد بود.

گفتم: دیگر چه؟ فرمود: کسی که بر من نماز خواند، همو قائم پس از من خواهد بود. گفتم: دیگر چه؟ فرمود: کسی که خبر دهد در آن همیان چیست، همو قائم پس از من خواهد بود. هیبت او مانع شد که از او بپرسم: در آن همیان چیست؟

نامه ها را به مداین بردم و جواب آنها را گرفتم و همان گونه که فرموده بود، روز پانزدهم به سامرّا رسیدم. به ناگاه صدای واویلا از سرای او شنیدم و او را بر مغتسل یافتم. برادرش جعفر بن علی را بر در سرا و شیعیان را بر در خانه اش دیدم که وی را به مرگ برادر تسلیت و بر امامت تبریک می گویند. با خود گفتم: اگر این امام است که امامت باطل خواهد بود، زیرا می دانستم که او شراب می نوشد و قِمار می کند و تار می زند، پیش رفتم و تبریک و تسلیت گفتم. او از من چیزی نپرسید، آن گاه عقید بیرون آمد و گفت: ای آقای من! برادرت کفن شده است،برخیز وبراونمازبگزار! جعفربن علی داخل شد و برخی از شیعیان مانند سمّان و حسن بن علی - که معتصم او را کشت و بهسلمه معروف بود - در اطراف وی بودند.

چون به سرا در آمدیم، حسن بن علی را کفن شده، بر تابوت دیدم و جعفربن علی پیش رفت تا بر برادرش نماز گزارد. چون خواست تکبیر گوید، کودکی گندم گون با گیسوانی مجعّد و دندان های پیوسته، بیرون آمد و ردای جعفر بن علی را گرفت و گفت: «ای عمو! عقب برو که من به نمازگزاردن بر پدرم سزاوارترم». جعفر با چهره ای رنگ پریده و زرد عقب رفت. آن کودک پیش آمد و بر او نماز گزارد. آن حضرت کنار آرامگاه پدرش به خاک سپرده شد. سپس گفت: ای بصری! جواب نامه هایی را که همراه تو است بیاور و آنها را به او دادم و با خود گفتم: این دو نشانه، باقی می ماند همیان، آن گاه نزد جعفر بن علی رفتم، در حالی که او آه می کشید! حاجز وشّاء به او گفت: ای آقا من! آن کودک کیست تا بر او اقامه حجّت کنیم؟ گفت: به خدا سوگند! هرگز او را ندیده ام و او را نمی شناسم! ما نشسته بودیم که گروهی از اهل قم آمدند و ازحسن بن علی علیهما السلام پرسش کردند و فهمیدند که او در گذشته است وگفتند: به چه کسی تسلیت بگوییم؟ مردم به جعفربن علی اشاره کردند، آنان بر او سلام کردند وبه او تبریک وتسلیت گفتند و پرسیدند: همراه مانامه ها و اموالی است، بگو نامه ها از کیست و اموال چقدر است؟

جعفر در حالی که جامه های خود را تکان می داد، برخاست و گفت: آیا از ما علم غیب می خواهید؟ راوی گوید: خادم از خانه بیرون آمد و گفت: نامه های فلانی و فلانی همراه شماست و همیانی که درون آن هزار دینار است ونقش ده دینار آن محو شده است. آنان نامه ها و اموال را به او دادند و گفتند: آن که تو را برای گرفتن اینها فرستاد، همو امام است.

جعفر بن علی نزد معتمد عباسی رفت و ماجرای آن کودک را گزارش داد، معتمد کارگزاران خود را فرستاد و صقیل جاریه را گرفتند و از وی مطالبه آن کودک کردند، صقیل منکر او شد و مدعی شد که باردار است تا به این وسیله کودک را از نظر آنان مخفی سازد. وی را به ابن الشوارب قاضی سپردند تا اینکه مرگ ناگهان عبیداللّه بن یحیی بن خاقان و شورش صاحب زنج در بصره پیش آمد. از این رو از آن کنیز غافل شدند و او از دست آنها گریخت». [1] .

پی نوشت ها:

[1] کمال الدین و تمام النعمه، ج 2، ص 475؛ باب 43، ح 25. همچنین ر.ک: منتخب الأنوار المضیئه، ص 157؛ الخرائج والجرائح، ج 3، ص 1101.

احمد بن اسحاق قمی

احمدبن اسحاق قمی، بزرگ شیعیان قم و از اصحاب امام جواد، هادی و عسکری علیه السلام بود. او به دیدن حضرت صاحب الزّمان علیه السلام شرفیاب گردید او از وکلای حضرت عسکری علیه السلام و حضرت مهدی علیه السلام بود. [1] در خاندان امامت از شأن و مرتبه والایی نیز برخوردار بود که نمونه ای از آن حدیث در کمال الدین و تمام النعمه نقل شده است.

شیخ صدوق رحمه الله با ذکر سند نوشته است: احمدبن اسحاق گوید: بر امام عسکری علیه السلام وارد شدم و می خواستم از جانشین پس از وی پرسش کنم؛ او آغاز سخن کرد و فرمود: ای احمد بن اسحاق! خدای تعالی از زمان آدم علیه السلام زمین را خالی از حجّت نگذاشته استو تا روز قیامت نیز خالی از حجّت نخواهد گذاشت. به واسطه او بلا را از اهل زمین دفع می کند و به خاطر او باران می فرستد و برکات زمین را بیرون می آورد.

گوید: پرسیدم: ای فرزند رسول خدا امام و جانشین پس از شما کیست؟ حضرت شتابان برخاست و داخل خانه شد و سپس برگشت در حالی که بر شانه اش کودکی سه ساله بود که صورتش مانند ماه شب چهارده می درخشید. پس فرمود: ای احمدبن اسحاق! اگر نزد خدای تعالی و حجّت های او گرامی نبودی، این فرزندم را به تو نمی نمودم. او هم نام و هم کنیه رسول خداصلی الله علیه وآله است، کسی است که زمین را پر از عدل و داد می کند؛ همچنان که پر از ظلم و جور شده باشد.

ای احمدبن اسحاق! مَثَل او در این امّت، مَثَل خضر و ذوالقرنین است، او غیبتی طولانی خواهد داشت که هیچ کس در آن نجات نمی یابد؛ مگر کسی که خدای تعالی او را در اعتقاد به امامت ثابت بدارد و در دعا به تعجیل فَرَج موفّق سازد.

احمد بن اسحاق گوید: پرسیدم: ای مولای من! آیا نشانه ای هست که قلبم بدان مطمئن شود؟ آن کودک به زبان عربی فصیح به سخن در آمد و فرمود: «اَنَا بَقِیَّهُ اللّهِ فی اَرْضِهِ وَالمُنْتَقِمِ مِنْ اَعْدائِهِ». ای احمد بن اسحاق! پس از مشاهده، جست وجوی نشانه مکن!

احمدبن اسحاق گوید: من شاد و خرّم بیرون آمدم و فردای آن روز به نزد امام عسکری علیه السلام بازگشتم و گفتم: ای فرزند رسول خدا! شادی من به واسطه منّتی که بر من نهادید، بسیار است، بفرمایید آن سنّتی که از خضر و ذوالقرنین داردچیست؟ فرمود: ای احمد! غیبت طولانی، گفتم: ای فرزند رسول خدا! آیا غیبت او به طول خواهد انجامید؟ فرمود: به خدا سوگند چنین است تا به غایتی که اکثر معتقدان به او بازگردند و باقی نماند مگر کسی که خدای تعالی عهد و پیمان ولایت ما را از او گرفته و ایمان را در دلش نگاشته و با روحی از جانب خود مؤید کرده باشد.

ای احمدبن اسحاق! این امری از امر الهی و سرّی از سرّ ربوبی و غیبی از غیب پروردگار است، آنچه به تو عطا کردم، بگیر و پنهان کن و از شاکران باش تا فردا با ما در علّیّین باشی». [2] .

احمدبن اسحاق در یکی از سفرها چون به شهر حلوان رسید، بیمار شد و در آنجا وفات یافت. همراهانش او را در کفنی که حضرت امام حسن عسکری علیه السلام یا حسین بن روح - بنا به اختلاف روایات - برایش ارسال داشته بودند، کفن کرده و در همان جا به خاک سپردند.

پی نوشت ها:

[1] ر.ک: کمال الدین و تمام النعمه، ج 2، باب 43، ش 16.

[2] کمال الدین و تمام النعمه، ج2، باب 38، ح1.

ابراهیم بن محمد تبریزی

از جمله کسانی که به ملاقات با امام قائم (عج) نائل شده، «ابراهیم بن محمّد تبریزی» است. وی آن حضرت را، هنگام نماز خواندن بر بدن شریف پدر بزرگوارش، امام حسن عسکری علیه السلام دیده است. («بحارالانوار»، ج 52، ص 6)

ابراهیم نیشابوری

«ابراهیم بن محمّد بن فارس نیشابوری» از ملاقات کنندگان حضرت حجّت (عج) در پنج سال نخست زندگی ایشان، در زمان حیات امام حسن عسکری علیه السلام بوده است. («منتخت الاثر»، ص 354)

ابوغانم

«ابوغانم»، از خادمان امام حسن عسکری علیه السلام بود. او بارها سعادت یافت که امام قائم (عج) را ملاقات کند. از جمله در روز سوّم ولادت با سعادت آن سرور، به دیدار حجّت خدا نائل شده و اوصاف مبارکش را نقل کرده است. «اکمال الدین و...»، ص 431)

ابونصر ظریف

«ابو نصر ظریف»، خادم امام حسن عسکری علیه السلام بود. او از جمله کسانی است که به دیدار حضرت مهدی (عج) نائل شده است. پس از مدّتی که حضرت قائم (عج) متولّد شد، درحالیکه در گهواره آرمیده بود، به ابونصر فرمود: «مرا می شناسی؟... من «خاتم الاوصیاء» هستم. خداوند به وسیله ی من بلاها را از اهل و شیعیانم دفع می کند». («نجم الثاقب»، باب دوّم، ص 59 و 60)

ابو هارون

«ابوهارون» از کسانی است که سعادت زیارت حضرت قائم (عج) در اوان کودکی آن حضرت، نصیبش شده است. او که در روزهای اوّل تولّد، ولی عصر (عج) را دیده است، می گوید:

«من صاحب الزّمان (عج) را دیدم، در حالیکه صورتش چون ماه شب چهارده بود». («بحارالانوار»، ج 52، ص 25)

ابی خلف اشعری

بنا به روایت «شیخ صدوق»، «ابی خلف اشعری»، حضرت مهدی (عج) را هنگام کودکی در منزل پدر بزرگوارش دیده، که گویی مشغول بازی بوده است. («اکمال الدین و...»، ص 251)

احمد بن اسحاق

«احمد بن اسحاق اشعری قمی»، وکیل امام حسن عسکری علیه السلام در قم بود. مسجد امام حسن عسکری علیه السلام در قم (در چهار راه بازار) به دست ایشان و به امر حضرت ساخته شده است.

او از جمله کسانی است که امام قائم (عج) را در طول حیات پدر بزرگوارشان ملاقات کرده است. وی هنگامی که به محضر امام حسن عسکری علیه السلام می رسد، می پرسد: «امام بعد از شما کیست؟».

امام عسکری علیه السلام وارد خانه می شود، حضرت مهدی (عج) را بغل کرده، می آورد. «احمد بن اسحاق» می گوید: «کودک سه ساله ای بود که صورتش چون ماه شب چهارده بود». («بحارالانوار»، ج 52، ص 24 - «کشف الغمه»، ج 2، ص 526)

شیخ طوسی می گوید: «در دوران نیابت نوّاب خاصّه، عدّه ای مورد اعتماد و اطمینان بودند، که از سوی حضرت به وسیله ی نوّاب توقیعاتی برای آنها صادر می شد، یکی از آنها «احمد بن اسحاق» است».


احمد بن عبدالله هاشمی

یکی از 39 نفری که پشت سر حضرت قائم (عج) و به امامت ایشان بر پدر بزرگوارش (امام عسکری علیه السلام) نماز خوانده، و حضرت ولی عصر (عج) را از نزدیک مشاهده کرده است، «احمد بن عبدالله هاشمی» است.

اسماعیل نوبختی

«ابوسهل، اسماعیل بن علی نوبختی»، از دانشمندان بزرگ شیعه بوده که در سالهای 237 تا 311 هجری قمری می زیسته است. وی یکی از متفکّران و متکلّمان برجسته جهان تشیّع، در قرق سوّم، است که او را در شمار «فلاسفه ی شیعه» ثبت کرده اند. از وی بیش از 30 تألیف، در رشته هایی چند از علوم عقلی کلامی و تحقیقی بر جای مانده است. («فلاسفه شیعه»، ص 172)

این عالم فیلسوف و متفکّر بزرگ، از اصحاب حضرت امام حسن عسکری علیه السلام و آخرین کسی است که در عهد آن حضرت، به دیدار حضرت ولی عصر علیه السلام نائل شده است.

«ابوسهل» در واپسین لحظات زندگی حضرت عسکری علیه السلام به دیدار امام رفت و در حالی رسید که امام می خواستند کاسه ای را که در آن مَصْطَکی (چیزی شبیه سَقّز که از ساقه ی درخت مصطکی بیرون می آید) با آن جوشیده بود میل کند و از شدّت بیماری قادر نبودند و از فرزندش حضرت مهدی (عج) خواستند که او را یاری کند.

حضرت قائم (عج) کاسه را به دست مبارک گرفته، پدر بزرگوارش را یاری کرده تا آن را تناول فرموده است. آنگاه فرمود: «مرا آماده ی نماز کنید» حضرت حجّت (عج) ایشان را یاری کرد تا اینکه وضو ساخت و خطاب به فرزند بزرگوارش فرود:

«مژده باد تو را، فرزندم! تو «صاحب الزّمان»، «مهدی» و«حجّت الله» در روی زمین هستی. تو پسر و جانشین من هستی...»

ابو سهل می گوید: «سخنان امام حسن عسکری علیه السلام پایان یافت و همان لحظه جان به جان آفرین تسلیم کرد.» («بحار الانوار»، ج 52، ص 16)

امامیه

امامیّه، نام عمومی فرقه هایی است که به امامت بلافصل علی بن ابیطالب علیه السلام و فرزندان او معتقدند. [1] .

از دیدگاه آنان، جهان از امام تهی نتواند بود و منتظر خروج واپسین امام هستند که در آخِرُالزّمان ظهور می کند و جهان را پس از آنکه پر از ستم و بیداد شده، مالامال از عدل و داد می فرماید.

«امام» (از ریشه امّ) به معنای قصد کردن است و «امام» کسی است که مقتدا و پیشوای دیگران باشد. به قافله سالار نیز امام گویند. [2] .

در قران کریم به معنای راهنما و دلیل و... آمده است. پیش نماز را نیز امام گویند و به این معنا نخستین امام مسلمین حضرت ختمی مرتبت بود و پس از وی پیشوایی و پیش نمازی به جانشینان او رسید. [3] .

«امامت» در شیعه ریاست عامّه مسلمانان در امور دین و دنیا و نیابت از پیامبرصلی الله علیه وآله است. عقلاً واجب است که پیغمبر برای خود جانشینی تعیین کند؛ زیرا امامت «لطف خداوند» بر بشر است و اگر برای مردمان پیشوای عادلی باشد که از او اطاعت کنند تا حق مظلوم را از ظالم بستاند و ستمگران را از بیداد و ستم باز دارد و مردم را به صلاح و سداد آورد؛ موجب خیر دنیا و آخرت ایشان خواهد بود.

در نظر شیعه امامیّه، امام باید دارای اوصاف و شرایطی باشد:

یکم. باید «معصوم» باشد؛ یعنی، باوجود قدرت بر انجام فعل، هیچ انگیزه ای بر ترک طاعت و ارتکاب معصیت عمداً و یا سهواً در او وجود نداشته باشد.

دوم. امام باید «مَنصُوصٌ علیه» باشد؛ زیرا عصمت از امور باطنی است و کسی جز خداوند بر آن آگاه نیست. پس خداوند - که بر عصمت او دانا است - باید به امامت او به نص حکم کند و یا کرامتی از امام صادر شود، که صدق دعوی او را برساند.

سوم. امام باید «اَفْضَل» مردم زمان خود باشد.

چهارم. امام بر حق بعد از پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله، حضرت علی علیه السلام و بعد از آن یازده فرزند او هستند که همه معصوم و در عهد خود افضل خلایق بودند. آنان به نص صریح امام قبلی، به این مقام تعیین شده اند.

همچنین شیعیان امامیّه اثنی عشریه معتقدند: امامان دارای «علم لَدُنّی» هستند و آن علمی است که مفهوم تمام دین و علوم غیبی و همه دانستنی های جهان را در بر می گیرد. این علم لدنی و مخفی، بر حضرت علی علیه السلام مکشوف شد و از آن حضرت پیاپی به دیگر امامان منتقل گردید، بنابراین امام از همه وقایع گذشته و آینده جهان اطلاع دارد. همچنین معتقدند: به جای «وحی» - که بر پیغمبران نازل می گردد - امامان ملهم از غیب هستند و خداوند امور غیبی را به آنان الهام می کند.

و ایشان را از اسرار عالم آگاه می سازد؛ با این فرق که پیغمبرصلی الله علیه وآله جبرئیل را می دید و کلام او را می شنید؛ اما امام کلام جبرئیل را می شنود ولی او را نمی بیند.

از دیدگاه شیعه امامیّه، وجود امام بر روی زمین، دلیل «لطف خداوند» بر خلایق است.حکمت و عدالت اقتضای چنین لطفی را می کند؛ از این جهت خداوند در هر عصری امامی را بر مردم می گمارد، تا هادی و رهبر ایشان باشد و آنان را از خطا و گمراهی نگه دارد.

پی نوشت ها:

[1] شهرستانی، الملل والنحل، ج 1، ص 179.

[2] لسان العرب، ج 12، ص 24؛ مجمع البحرین، ج 6، ص 14.

[3] ر.ک: یس (36)، آیه 12؛ بقره (2)، آیه 124؛ هود (11)، آیه 17؛ فرقان (25)، آیه 74؛ احقاف (46)، آیه 12.

اثنی عشری

«اثنی عشری» یا «دوازده امامی» پر جمعیت ترین فرقه های شیعه هستند. آنان معتقد به دوازده امامند که با حضرت علی علیه السلام آغاز می شود و به محمدبن حسن مهدی آل محمدصلی الله علیه وآله ختم می گردد. [1] .

ایشان دلایل فراوانی از آیات قرآن و احادیث نبوی بر امامت علی علیه السلام اقامه نموده و امامت آن حضرت را به نص صریح از طرف خداوند دانسته اند. همچنین معتقدند: پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله از طرف خداوند، تمامی امامان دوازده گانه را معرفی کرده است. [2] .

آنان، امامان را مانند پیامبر، ملهم از جانب خدا می دانند و می گویند: امام ریاست عامّه دارد و مقام او ما فوق بشر عادی است و از آن روزی که خداوند آدم را آفرید، نور خود را در برگزیدگان خویش - از حضرت نوح، ابراهیم، موسی و عیسی علیهم السلام گرفته تا به حضرت محمدصلی الله علیه وآله، خاتم الانبیا - سرایت داد و از وی آن نور را به اوصیای او، ائمه طاهرین علیهم السلام، سریان داد و همان نور و روح خدایی است که در امام عصرعلیه السلام تجلّی می کند و او را از سطح بشر عادیفراتر می برد وی را قادر می سازد که قرن ها؛ بلکه هزاران سال بی هیچ گزند و آزار و بدون ضعف و پیری، با بدن جسمانی - که در بشر عادی موجب کون و فساد است - زندگی کند و در زمان مناسب به امر خداوند از پس پرده غیب ظهور فرماید.

پی نوشت ها:

[1] ر.ک: شهرستانی، الملل والنحل، ج 1، ص 187.

[2] ر.ک: الکافی، ج 1، ص 527؛ کمال الدین و تمام النعمه، ج 1، ص 261؛ عیون اخبارالرضاعلیه السلام، ج 1، ص 65؛ کتاب الغیبه، ص 150.

احمدیه

فرقه ی «احمدیّه» یا «قادیانی»، یکی از فِرَق مذهبی در جامعه ی مسلمانان هندوستان و پاکستان است. مؤسّس و بانی آن «میرزا غلام احمد قادیانی» بود. او در شهر قادیان پنجاب هندوستان در سال 1879 م. درگذشت. هنوز پیروان او در هندوستان، پاکستان، آفریقا و اندونزی بسیارند.

«احمدیّه»، در مبادی اصولی تابع اسلام می باشند و فقط در سه اصل اختلاف دارند:

1- عقیده به رجعت مسیح 2- اصل جهاد 3- مسأله ظهور مهدی (عج)

در باب مسیح بر آنند که عیسی علیه السلام مقتول نگردید و بر روی صلیب نَمُرد، بلکه ظاهراً به نظر مردم چنین آمد، پس او را در قبری دفن کردند و او بعد از 40 روز برخاست و به هندوستان رفت و در کشمیر اقامت کرد و به نشر دعوت انجیل پرداخت و پس از 120 سال عمر در شهر «سِرینَگَر» در گذشت.

در باب مسأله جهاد معتقدند که جهاد با شمشیر با دشمنان دین اسلام حرام است، بلکه باید این تکلیف شرعی با وسایل مسالمت آمیز اعمال شود، به همین مناسبت «احمدیّه» نسبت به دولت انگلیسوفادار بوده اند.

در باب مهدویّت بر آنند که مهدی (عج)، مظهر «عیسی علیه السلام» و «رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم» و چون بعضی روایات اسلامی ظهور مهدی منتظر (عج) را در اوایل قرن 14 ه_. ق خبر داده بودند؛ «غلام احمد» خود را «مهدی وقت» معرّفی کرد.

«احمدیّه» مرجعی به نام انجمن «احمدیّه» دارند که مرکز آن «لاهور» و رئیس آن مکلّف به رسیدگی امور دینی و ارشاد پیروان است. («فرهنگ فارسی معین»، ج 5، ص 104 - «آخرین امید»، ص 213)

ازلی

«ازلی» منسوب به «صبح ازل» است. آیین ازلی شعبه ای منشعب از بابیّه است، که توسط «یحیی نوری» تأسیس گردید.

رجوع شود به واژه: یحیی نوری


اسماعیلیه خالصه

«اسماعیلیّه خالصه»، نام فرقه ای است که منکر فوت اسماعیل، پسر حضرت امام صادق علیه السلام شدند و او را بعد از آن حضرت، امام حیّ و مهدی قائم (عج) می دانند. («نجم الثاقب»، باب چهارم، ص 215)

اسماعیلیه

«اسماعیلیه» فرقه ای هستند که به امامت شش امام اوّل شیعیان اثنی عشری معتقدند؛ امّا پس از امام صادق علیه السلام بزرگ ترین فرزند او، اسماعیل یا فرزند او، محمد را به امامت پذیرفتند.

اسماعیل بزرگ ترین فرزند امام صادق علیه السلام و مورد علاقه و احترام آن حضرت بود.

اگرچه از برخی روایات خلاف این به دست می آید؛ ولی علمای شیعه او را بزرگ داشته و از وی به نیکی یاد کرده اند. به نظر شیخ طوسی رحمه الله او جزء رجال امام صادق علیه السلام و اصحاب ایشان است. با توجه به علاقه امام صادق علیه السلام به اسماعیل، او مردی جلیل القدر بوده است. از امام صادق علیه السلام درباره امامت او سؤال شد و حضرت نفی کرد. [1] به این ترتیب اسماعیلیه به هفت امام معتقدند و همین مطلب اعتقاد مشترک در میان همه فرقه های اسماعیلیه است. یکی از ادلّه نامیده شدن اسماعیلیه به «سبعه» نیز همین مطلب است. از دیگر ادلّه این نام گذاری، اختلاف آنان با امامیّه در مورد هفتمین امام است.

از دیگر نام های اسماعیلیه، «باطنیه» است. مهم ترین ویژگی این گروه باطنی گری و تأویل آیات و احادیث و معارف و احکام اسلامی است. آنان معتقدند: متون دینی و معارف اسلامی دارای ظاهر و باطن است که باطن آن را امام می داند. فلسفه امامت تعلیم باطن دین و بیان معارف باطنی است. اسماعیلیه در جهت تأویل معارف اسلامی، معمولاً از آرای فیلسوفان یونانی - که درآن زمان سخت رواج یافته بود - سود می جستند. به اعتقاد همه فرقه های اسلامی، اسماعیلیان در تأویل دین افراط کردند. حتی بسیاری از مسلمانان آنان را به عنوان یکی از فرقه ها و مذاهب اسلامی قبول ندارند. [2] .

ریشه پیدایش اسماعیلیه شاید در این نکته نهفته باشد که اسماعیل فرزند ارشد امام صادق علیه السلام مورد احترام آن حضرت بود؛ به همین دلیل برخی پنداشتند که پس از امام صادق علیه السلام او به امامت خواهد رسید. اما اسماعیل در زمان حیات امام صادق علیه السلام، ازدنیارفت وآن حضرت شیعیان را بر مرگ پسر شاهد گرفت و جنازه او را در حضور آنان و به صورت علنی، تشییع و دفن کرد.

پی نوشت ها:

[1] ر.ک: شیخ طوسی، رجال، ص 146.

[2] ر.ک: مطهری، مرتضی، کلام و عرفان، ص 31.

انجمن حجتیه

یکی از گروه هایی که در سال های اخیر در مباحث مهدویت مورد توجه قرار گرفته، گروه موسوم به «انجمن حجتیه» است. این گروه به وسیله شیخ محمود ذاکرزاده تولایی معروف به شیخ محمود حلبی (1376 - 1279 ه .ش) با همکاری سیدرضا آل رسول، سید محمدحسین عصار، سید حسین سجادی، غلامحسین حاج محمدتقی که عمدتاً تاجر بودند، تأسیس شد.

اگرچه اغلب اعضای این گروه ازسطح سواد بالایی برخوردار بودند؛ با این حال حضور روحانیون در این گروه کم رنگ بود. این امر ممکن است به دلیل حساسیت رژیم طاغوت بوده باشد؛ اگرچه برخی بر این باورند که این عدم حضور روحانیون، به جهت مخالفت سرسختانه مؤسس گروه با فلسفه بوده است. [1] .

انگیزه های تأسیس انجمن حجتیه:

- مقابله با فرقه ضاله بهائیت

بدون تردید یکی از شیطنت های دشمنان در مقابل حقیقت تابناک اعتقادات شیعه، ایجاد انحرافات در اذهانمردم - از جمله در مباحث مهدویت - است. یکی از این انحرافات «بابیت» و سپس «بهائیت» است که به نوعی ضربه های سنگینی بر پیکره اعتقادات شیعه وارد ساخت. بنابراین روحانیت شیعه، این سنگربانان اعتقادات راسخ، همواره در مقابله با این کج روی ها از هر تلاش فروگذار نبوده اند.

در دوران رژیم طاغوتی پهلوی، به علت مساعد شدن شرایط، حضور بهائیان در صحنه های اجتماعی و سیاسی، گسترش فراوان و بی سابقه ای یافت.

در این زمان روحانیان با احساس خطر، به طور جدی وارد صحنه مبارزه شدند. از جمله آقای فلسفی با اجازه حضرت آیت الله بروجردی در منابر و برخی رسانه ها، علیه این گروه سخنرانی می کرد. گروهی تحت عنوان انجمن حجتیه نیز در سال 1335 ه .ش وارد این عرصه شدند. [2] .

- خواب آقای حلبی

آقای حلبی رئیس انجمن، بخشی از انگیزه تأسیس آن را خوابی می داند که خود دید، و در آن خواب حضرت مهدی علیه السلام ایشان را امر به تشکیل چنین گروهی نموده است!! [3] .

افکار و عقاید انجمن حجتیه :

بزرگ نمایی و جلوه دادن بهائیت به عنوان دشمن اصلی

شیخ حلبی تأکید می کرد: امروز امام زمان علیه السلام از کسی جز این خدمت را نمی پذیرد و چیزی جز این انتظار ندارد. به خدا قسم! امروز تکلیف شرعی و دینی همه ما آن است که با بهائیت مبارزه کنیم. [4] .

عدم دخالت در امور سیاسی:

در تبصره 2 از ماده دوم اساسنامه انجمن، تصریح شده است: انجمن به هیچ وجه در امور سیاسی مداخله نخواهد کرد و مسؤولیت هر نوع دخالتی را که در زمینه های سیاسی از طرف افراد منتسب به انجمن صورت گیرد، به عهده نخواهد گرفت.

بر این اساس چنانچه فردی از اعضای انجمن به طرف مسائل سیاسی کشیده می شد، بلافاصله عذر او را می خواستند. [5] به زعم آنان اسلام تنها دین عبادت است و دخالت در سیاست، زیبنده پیشوایان دینی نیست.

قیام های قبل از ظهور محکوم به شکست است:

آنان با استفاده از برخی روایات، صاحب پرچم های قیام قبل از ظهور را گمراه می دانستند و تشکیل حکومت و بسط عدل را در جهت انسداد باب مهدویت می شمردند. [6] .

جهاد در دوران غیبت معنا ندارد:

شیخ حلبی در این باره می گوید: [شیعه می گوید:] در عصر غیبت امام زمان علیه السلام جهاد نیست، چرا؟ چون حاکم اسلامی که باید معصوم باشد، مصداق پیدا نکرده است. وظیفه داریم فقط دین خود را حفظ کنیم. تکالیف شرعی مان را انجام دهیم و به شبهادت منکران جواب دهیم و دیگر هیچ. [7] .

فلسفه نوعی بدعت است:

از دیدگاه برخی از آنان، کسی که فلسفه می خواند یا درس می دهد، از عدالت ساقط است.

انجمن حجتیه و انقلاب اسلامی

با توجه به افکار و عقاید انجمن حجتیه، می توان به راحتی نتیجه گرفت که اعضای این گروه، هرگز با انقلاب اسلامی رابطه ای برقرار نکردند؛ چه اینکه این قیام شیعی را بر خلاف نظر خود می دانستند.

«آنان مبارزه را ممنوع کرده بودند و معتقد بودند این مبارزه به جایی نمی رسد مسؤولان انجمن اعلام کردند: هر کس مایل به شرکت در فعالیت های سیاسی و تظاهرات باشد، باید از انجمن کناره گیری کند. در این ایام بسیاری از اعضا - که عمدتاً مقلد امام خمینی رحمه الله بودند - علاوه بر شرکت در فعالیت های ضد رژیم، برخوردهای فکری با انجمن را آغاز کردند و برخی با عنوان سازمان «عبادصالح» انشعاب یافتند». [8] .

از جمله مواردی که به صراحت در مقابل فرمایش بنیان گذار انقلاب ایستادگی کردند، برپایی جشن های نیمه شعبان در سال 1357 بود! [9] این در صورتی بود که امام خمینی رحمه الله در سوگ شهدای نهضت اسلامی، مردم را به عزای عمومی و عدم برگزاری جشن دعوت کرده بود.

در 26 تیرماه 1362 امام خمینی رحمه الله در پی سخنانی مهم، کسانی را که معتقد بودند باید معصیت زیاد شود تا امام زمان ظهورعلیه السلام کند، به شدت مورد مذمت قرار داد. در پی آن بود که رسماً این انجمن طبق بیانیه ای انحلال خود را اعلام کرد. [10] .

پی نوشت ها:

[1] سید مجید پورطباطبایی، در جستجوی قائم، ص 389.

[2] طاهر احمدزاده، مصاحبه با نشریه چشم انداز ایران، ش 2، سال 1378.

[3] بهائیت در ایران، ص 248.

[4] نشریه چشم انداز ایران، سال اول، ش 2.

[5] روزنامه کیهان، سال 1381، ص 102 شهریور.

[6] ر.ک: همان.

[7] پگاه، ش 4 و71 آبان 1381.

[8] از: علی اکبر هاشمی رفسنجانی: روزنامه عروهالوثقی، 22 مهرماه 1361 به نقل از کتاب در شناخت حزب قاعدین.

[9] ر.ک: مجله پگاه، ش 72، سال 81.

[10] تحقیق از: محسن ملکی.

اربع رسالات فی الغیبه

این کتاب ارزنده به وسیله محمدبن نعمان بغدادی مشهور به «شیخ مفیدرحمه الله» نگاشته شده است. وی از علمای برجسته و از چهره های درخشان فقهای شیعه در نیمه نخست قرن پنجم هجری است. موضوع این کتاب، غیبت امام زمان علیه السلام و ویژگی های قیام آن حضرت و پاسخ به شبهاتی درباره امامت ایشان است.

درباره انگیزه نگارش این کتاب می توان گفت: مسأله امامت امام زمان علیه السلام و غیبتآن حضرت، از مهم ترین مباحث شیعه است. در دوران شیخ مفیدرحمه الله - که عصر قدرت گرفتن شیعیان و پیروان اهل بیت رسول خداصلی الله علیه وآله بود - این بحث از پر رونق ترین مباحث جهان اسلام به شمار می رفت.

شیخ مفیدرحمه الله با نگارش این چهار رساله، گامی ارزشمند در معرفی هر چه بیشتر امام زمان علیه السلام و غیبت آن حضرت به جهان اسلام برداشت.

این کتاب به سبک پرسش و پاسخ نگاشته شده است. وی در این کتاب شبهات مخالفان را آورده و به بررسی و پاسخ گویی آنها پرداخته است. او در این کتاب با سبکی استدلالی و شیوه ای قابل قبول برای تمام مذاهب اسلامی، وارد بحث شده، نتیجه گیری می کند.

شبهات ذکر شده در این کتاب، از مهم ترین شبهاتی است که درباره امام زمان علیه السلام و غیبت آن حضرت مطرح شده است. پاسخ به آنها در این زمان نیز بسیار کارساز و جالب توجه است.

شیخ مفیدرحمه الله در این چهار رساله، به سؤالات زیر پاسخ می دهد:

1. دلیل بروجودامام زمان علیه السلام چیست؟

2. به چه دلیل روایاتی که بر وجود آن حضرت دلالت می کند، دروغ نیست؟

3. اگر امام زمان علیه السلام غایب است، پس بودن یا نبودن ایشان چه فرقی دارد؟

4. چرا امام زمان علیه السلام ظهور نمی کند؟

5. علم امام زمان علیه السلام از چه راهی است؟

6. انگیزه غیبت چیست؟

7. چرا دیگر ائمه علیهم السلام غایب نشدند؟

شیخ مفیدرحمه الله در این کتاب با بیانی رسا و دقیق به این شبهات پاسخ می دهد.

الزام الناصب فی اثبات الحجه الغائب
این کتاب کلامی، در شرح احوال حضرت مهدی علیه السلام و اثبات وجود آن حضرت با دلایل عقلی و احادیث متواتر نگاشته شده است.

در این کتاب علاوه بر فضایل ائمه دوازده گانه، به شرح غیبتصغری و کبرای امام زمان علیه السلام و نایبان خاصّ و عام آن حضرت و نشانه های ظهور او و رویدادهای پس از ظهور - مانند گستردن دادگری در سراسر کره زمین و رجعت پیامبران و امامان - پرداخته است.

نویسنده کتاب، شیخ علی بن زین العابدین یزدی حایری (م 1333 ق) است. در سال 1352 ق در ایران به روش سنگی به چاپ رسیده است و به عنوان یکی از آثار مهم استدلالی امامت - به ویژه درباره وجود مقدس صاحب الامر امام زمان علیه السلام - است.

این کتاب در ده «غُصْن» فراهم آمده که موضوعات آنها از این قرار است:

1 . خالی نبودن زمین از حجّت، شناخت امام، حالات و نشانه های امام و...

2 . اخبار قرآن به قیام قائم علیه السلام، بشارت های آسمانی به قیام مهدی علیه السلام...

3 . روایات پیامبر و ائمه علیهم السلام از طریق شیعه وسنی درباره حضرت مهدی علیه السلام و...

4 . امکان غیبت و غیبت انبیا و اولیا و اوصیا

5 . روایات درباره مادر مهدی علیه السلام، ولادت، دیدارکنندگان با مهدی علیه السلام در کودکی، نواب خاصّ و...

6 . مدعیان دیدن حضرت مهدی علیه السلام در غیبت کبری

7 . اخبار اهل سنّت به وجود حجّت علیه السلام

8 . علایم ظهور حضرت مهدی علیه السلام از آیات و روایات و...

9 . در آنچه در زمان ظهور او اتفاق می افتد

10 . در رجعت ائمه علیهم السلام با استفاده از آیات و احادیث... .

توضیح: این کتاب اخیراً از سوی مؤسسه مطبوعاتی «حق بین» در دو جلد به زبان عربی منتشر شده که در بخش پایانی جلد دوم «کتاب البیان فی اخبار صاحب الزّمان» اثر گنجی شافعی به ضمیمه آورده شده است.

امام مهدی از ولادت تا ظهور

این کتاب ترجمه کتاب«الاِمامُ المَهدِی علیه السلام مِنَ المَهْدِ اِلَی الظُّهُورِ» اثر ارزشمندی از علامه فقید «آیت اللّه سید محمد کاظم قزوینی» است.

سید محمد کاظم قزوینی به سال 1348 ه .ق در شهر مقدس کربلا در خانواده علمی و روحانی «قزوینی» - که از خاندان های اصیل و ریشه دار آن خطه به شمار می آمد - دیده به جهان گشود، او در مدت عمر پر برکت خود، علاوه بر اینکه سخنوری توانا بود؛ ده ها کتاب ارزشمند از خود به یادگار نهاد. بالاخره پس از عمری تلاش، جهاد و فداکاری در ابعاد گوناگون علمی، دینی و اجتماعی، در سیزدهم جمادی الثانی به (1415 ه .ق) جهان را بدرود گفت. [1] .

در این کتاب، موضوعاتی که در مورد شخصیت والای حضرت مهدی علیه السلام مورد بحث واقع شده عبارت است از:

1. امام مهدی علیه السلام کیست؟

2. نام و نسب آن حضرت

3. قرآن و نوید از آن حضرت

4. نویدها در سنت پیامبرصلی الله علیه وآله

5. نوید از آن حضرت در روایات امامان نورعلیهم السلام

6. آیا حضرت مهدی علیه السلام جهان را به نور وجودش روشن ساخته است؟

7. چگونه از دیدگان نهان گشت؟

8. غیبت کوتاه آن حضرت

9. سفیران چهارگانه یا چهار نایب خاصّ

10. چه کسانی در دوران غیبت کوتاه او، به دیدارش مفتخر شده اند؟

11. غیبت طولانی او

12. چه کسانی در غیبت طولانی او به دیدارش نایل شده اند؟

13. چگونه تا کنون زیسته است؟

14. چه زمانی ظهور خواهد کرد؟

15. ویژگی های حضرت مهدی علیه السلام و نشانه های او

16. نشانه های ظهور آن حضرت

17. مدعیان دروغین

18. چگونه ظهور می کند و از کجا آغاز می نماید؟

19. پس از ظهور چگونه حکومت خواهد کرد؟

20. چگونه دولت ها و قدرت ها در برابر او سر فرود خواهند آورد؟

21. زندگی جامعهدر عصر طلایی او

22. مدت حکومت عادلانه او

23. چگونه روزگارش به پایان می رسد؟

24. پس از او چه خواهد شد؟

و بحث های دیگری که ضمن این موضوعات مورد بررسی قرار گرفته است.

پی نوشتها:

[1] ر.ک: سید محمدکاظم قزینی مرد علم و اجتهاد.

التحفه المهدیه

التحفه المهدیه، کتابی تاریخی و کلامی به زبان فارسی در شرح حال و اثبات امامت حضرت مهدی علیه السلام تألیف سید حسین بن نصراللّه عرب باغی ارومی (در سال 1330 ق) است. وی کتاب خود را در دوازده باب مرتب کرده است:

1. ذکر نام های چهل تن از دانشمندان اهل تسنن که به وجود حضرت مهدی علیه السلام اعتراف کرده اند؛

2. ذکر چهل حدیث معتبر از کتاب های معروف اهل سنّت در فضایل و کمالات و خوارق عادات وی؛

3. نقل 28 حدیث در امامت دوازده امام و خلافت بلافصل امام علی علیه السلام از کتاب های معتبر اهل سنّت؛

4. ذکر چهل حدیث از احادیث معتبر شیعیان در فضایل و مناقب و معجزات امام عصرعلیه السلام؛

5. ذکر چهل نام از نامهای امام زمان علیه السلام که از کتاب های پیامبران پیشین و آثار دانشمندان اهل سنّت گرفته شده است؛

6. ذکر چهل لقب از لقب های حضرت مهدی علیه السلام از کتاب های معتبر اهل اسلام؛

7. ذکر چهل امتیاز ویژه امام زمان علیه السلام که در پیامبران و اوصیا و حتی در اجداد وی نبوده است؛

8. ذکر چهل معجزه از امام زمان علیه السلام که هر کدام دلیل امامت او است؛

9. ذکر چهل آیه قرآن که درباره حضرت مهدی علیه السلام نازل شده است؛

10. ذکر چهل حکایت از کسانی که در زمان غیبت کبری به حضور حضرت مهدی شرفیاب شده اند؛

11. ذکر چهل حدیث معتبر در بیان علائم ظهور حضرت ولی عصرعلیهالسلام؛

12. ذکر چهل حدیث معتبر به اعتقاد مؤلف در بیان شرح زندگی حضرت و آنچه پیش از ظهور ایشان روی خواهد داد.

این کتاب در سال 1355 و 1354 ق در تبریز چاپ شده است. [1] .

پی نوشتها:

[1] دائرهالمعارف تشیّع، ج 4، ص 168؛ به نقل از: الذریعه، ج 3، ص 475؛ فهرست کتب چاپی فارسی، ج 1، ص 1219.

العبقری الحسان فی احوال مولانا صاحب الزمان

یکی از کتاب های مفصّل درباره حضرت مهدی علیه السلام، عبقری الحسان است که به وسیله علی اکبر نهاوندی در دو مجلد بزرگ به رشته تحریر در آمده است این مجموعه درباره زندگی ظاهری، غیبت و ظهور حضرت ولی عصرعلیه السلام و حکایات ملاقات کنندگان و رفع شبهات وارد شده درباره مهدویّت است. نگارنده، کتاب را در پنج بخش عظیم تنظیم کرده و برای هر کدام نام خاصی گذاشته است.

نخست آیات قرآن و بشارت های کتاب های آسمانی درباره ظهور آخرین حجّت خداوند و تشکیل حکومت واحد جهانی را مطرح و به بعضی از سخنان کاهنان و ساحران پیشین و نیز سخنان ارزنده معصومین علیهم السلام استناد کرده است. سپس ولادت حضرت مهدی علیه السلام و کرامات وی و همچنین گواهی 45 تن از بزرگان دانشمندان اهل سنّت را - که به ولادت آن حضرت و حضور بالفعل ایشان معتقدند - ذکر کرده است.

در فصل بعد به پرسش ها و شبهات وارده درباره آن حضرت؛ همانند راز طول عمر، فلسفه و علل غیبت پاسخ داده و به ذکر تاریخ غیبت های بسیاری از پیامبران پیشین پرداخته است.

در ادامه نام و یاد و خاطره جمع کثیری از کسانی را که مشرَّف به حضور آن حضرت شده اند - به استناد برخی منابع - متذکرشده است. در پایان نشانه های ظهور و قیام امام علیه السلام و مباحث کلامی مربوط به رجعت امامان را به استناد به احادیث و آیات قرآنی بیان کرده است.

الغیبه

اگرچه برخی از این کتاب به عنوان کتاب الغیبه یاد کرده اند ولی ما برای پرهیز از اشتباه با کتاب الغیبه طوسی طبق قول مشهور فقط از آن با عنوان «الغیبه» یاد می کنیم.

کتاب ارزشمند «الغیبه» به وسیله ابوعبداللّه، محمد بن ابراهیم بن جعفر کاتب نعمانی، مشهور به ابن ابی زینب (از راویان بزرگ شیعه در اوایل قرن چهام هجری) نگاشته شده است. موضوع کتاب، روایات غیبت امام زمان علیه السلام است که از ائمه معصومین علیهم السلام وارد شده است. همچنین خصوصیات آن حضرت و عصر ظهور و ویژگیهای آن دوران بیان شده است.

مؤلف محترم در آغاز کتاب، درباره انگیزه نگارش آن می نویسد: من در جامعه می دیدم شیعیان و علاقه مندان به محمد و آل محمدصلی الله علیه وآله به گروه های مختلفی تقسیم شده و نسبت به امام زمان علیه السلام و ولی امر و حجّت پروردگار، سرگردان گشته اند.

پس از بررسی، دلیل آن را غیبت آن حضرت یافتم، چنان که رسول خدا و حضرت علی و ائمه معصومین علیهم السلام نیز به آن اشاره کرده اند. لذا به یاری خداوند، بر آن شدم تا روایاتی که مشایخ بزرگ روایی از امیر مؤمنان و ائمه معصومین علیهم السلام درباره غیبت امام عصرعلیه السلام روایت کرده اند، جمع آوری نمایم.

بسیاری از روایاتی که هم اکنون در اختیار من است، علمای اهل تسنن نیز آنها را روایت کرده اند. البته روایات آنان در این باره، بسیار گسترده تر از روایاتی است که هم اکنون در اختیار من است».

مؤلف این کتاب، درسال 342 ه، در اوایل غیبت کبری، در شهر حلب، این اثر ارزنده را به نگارش در آورده است.

این کتاب به وسیله ابوالحسین محمد بن علی شجاعی کاتب از آغاز تا پایان بر مؤلف آن، محمد بن ابراهیم قرائت شده و مؤلف نیز اجازه روایت آن را به وی داده است.

دیگر راویان نیز در نزد شجاعی قرائت می کردند، پس فرزند او، حسین بن محمد شجاعی نسخه قرائت شده در نزد مؤلف و دیگر کتاب های پدرش را در اختیار نجاشی (از مشایخ بزرگ) قرار داد و از این طریق کتاب به دست ما رسیده است.

کتاب مزبور شامل 478 روایت در 26 باب است. از جمله موضوعات کتاب «الغیبه» می توان به موارد ذیل اشاره کرد:

وجوب حفظ اسرار آل محمدعلیهم السلام، الهی بودن مسأله امامت، تعداد ائمه علیهم السلام، کسی که به دروغ ادعای امامت کند، روایات درباره غیبت امام زمان علیه السلام، درباره صبر و انتظار فرج، درباره امتحان، صفات امام منتظرعلیه السلام، صفات لشکر آن حضرت و...

این کتاب تاکنون ده ها بار به زیور طبع آراسته شده و ترجمه های متعددی از آن صورت گرفته است.


المحجه فیما نزل فی القائم الحجه

کتاب المحجّه فیما نزل فی القائم الحجّه نوشته سید هاشم بحرانی است. بحرانی، فقیه، مفسر، محدث و صاحب نظر در علم رجال بوده است. [1] .

وی گذشته از مرتبه علمی، امر حسبیه را نیز بر عهده داشته است. در انجام فریضه امر به معروف و نهی از منکر و مبارزه با ستمگران و حاکمان ستم پیشه، هیچ گونه بیم و هراسی به خود راه نداده و عمر پر برکت خویش را در راه نشر علوم اهل بیت و خدمت به بندگان خدا به پایانبرده است.

وی، در سال 1108 - 1107 در قریه «نعیم» درگذشت و در قریه «توبلی»، به خاک سپرده شد. بحرانی از بزرگانی چون: سید عبدالعظیم بن سید عباس استرآبادی و شیخ فخرالدین بن طریحی النجفی (صاحب مجمع البحرین) بهره جسته است. [2] .

از وی نوشته های بسیاری - از جمله کتاب المحجه فیما نزل فی القائم الحجه - به جا مانده است.

موضوع مورد بحث این اثر، آیات قرآنی است که در روایات، به حضرت مهدی علیه السلام تفسیر و تأویل شده است. این آیات، به 120 عدد می رسد که از سوره «بقره» آغاز و به سوره مبارکه «عصر» پایان می پذیرد. مطالب کتاب به ترتیب سوره های قرآنی تنظیم شده است.

نویسنده در مقدمه کتاب می نویسد:

«در این کتاب، آیاتی گرد آمده که در روایات معصومین علیهم السلام به مهدی علیه السلام تفسیر شده است و روایات مربوط به دیگر ائمه علیهم السلام را باید در تفسیر برهان جست.

روایات مورد استناد در تفسیر و تأویل آیات قرآن، از مصادر آنها نقل شده است. این کتاب توسط محمد منیر میلانی تحقیق و تعلیق شده است.

محقق محترم، افزون بر آیاتی که مؤلف گردآوری کرده، با پژوهش بسیار، به دوازده آیه از قرآن دست یافته که به گونه ای با امام عصرعلیه السلام ارتباط دارد و آنها را به صورت استدراک در پایان کتاب، تحت عنوان «مستدرک المحجه» آورده است.

وی برای تصحیح کتاب به نسخه های خطی موجود در کتابخانه آیت اللّه مرعشی نجفی مراجعه و کتاب را، اصلاح کرده است.

از جمله کارهای ارزشمند محقق، تطبیق احادیث با مصادر اصلی آن و نمایاندن موارد اختلاف از نظر زیادی و نقص است. بعضی از روایات - که سند مشخصی نداشته - باجست و جو و تحقیق در منابع گوناگون، از مصادر دیگری آدرس داده است.

گفتنی است که این کتاب به زبان فارسی نیز ترجمه شده و با عنوان سیمای حضرت مهدی علیه السلام در قرآن برای عموم قابل استفاده است.

پی نوشتها:

[1] ریحانه الادب، میرزا محمدعلی مدرس، ج 1، ص 233.

[2] ریحانه الادب، میرزا محمدعلی مدرس، ج 1، ص 233.


اسفار تورات

«اَسفار»، یا «اسفار تورات»، یا «پنج سِفْر موسی علیه السلام»، کتابهای پنجگانه ای را گویند که در اوّل مجلّد عهد عتیق (تورات) واقع است و آن شامل: «سِفْر خلقت» یا تکوین (پیدایش)، «سِفْر خروج»، «سِفْر لاویان»، «سِفْر اعداد»، «سِفْر تثنیّه» یا استثناء است و مجموع کتاب، نظامات و قواعد دین موسی را بیان می کند. («فرهنگ فارسی معین»، ج 5، ص 142)

در روایات اسلامی وارد شده که حضرت قائم (عج) به وسیله ی «اسفار تورات» با یهود، احتجاج و استدلال می کند و بسیاری از یهودیان مسلمان می شوند. («المجالس السنیّه»، ج 5، ص 710)

رجوع شود به واژه: انطاکیه، احتجاج قائم (عج) با پیروان ادیان مختلف

اسماعیل بن جعفر صادق علیه السلام رجوع شود به واژه: اسماعیلیّه خالصه

اقدس

«اقدس» نام کتاب «حسینعلی نوری» ملقّب به «بهاء الله» است که درباره ی احکام دین خود و به زبان عربی نگاشته است.

او در این کتاب بیشتر احکام دین «باب» را که سر به افتضاح برداشته، و باعث مسخره ی خرد و کلان بود، نسخ کرد، و چیز بهتری که به عقلش می رسید جای آن گذاشت.

بهاءالله درباره ی کتاب «اقدس» خود، معتقد بود که آن را مانند قرآن نوشته است.

رجوع شود به واژه: بهاء الله، باب

اکمال الدین و اتمام النعمه

کتاب «اکمال الدّین و اتمام النّعمه»، تألیف «محمد بن علی بن بابویه» معروف به «شیخ صدوق» (متوفّی 381 ه_ ق) است.

محتوای کتاب ارزشمند «اکمال الدین...» بر مأخذ اصلی شیعه «الاصول الاربعمأه» که قبل از سال 260 ه_ ق، توسط امام صادق علیه السلام و دیگر امامان گرد آوری شده، تکیه دارد. شیخ صدوق به خاطر این که پدرش «ابن بابویه» از فقهای عالیقدر و وکیل امام علیه السلام در قم بوده، توانست اطّلاعات موثّقی را درباره ی ارتباطات پنهانی بین وکلاء و امام قائم (عج) به وسیله ی چهار سفیر ارائه دهد. وی همچنین فصلی را درباره ی معمّرینی که بیش از صد سال عمر کرده اند، اختصاص داده، تا طول عمر امام دوازدهم (عج) را توجیه کند.

مرحوم «صدوق» می نویسد: «کتاب خود را زمانی که در نیشابور بوده جمع آوری و انشاء کرده است، زیرا غیبت امام عصر (عج) موجب حیرت و تحیّر در بین اکثریت شیعیانی که او را ملاقات می کردند، شده و در نتیجه باعث انحراف آنها گردیده بود».

رجوع شود به واژه: البرهان علی صحه طول عمر الامام صاحب الزمان (عج)، ابن بابویه


ایقان

کتاب «ایقان» از آثار «میرزا حسینعلی نوری»، معروف به «بهاء الله» است.

او این کتاب را در بغداد پیش از تبعید به ترکیه نوشته است و هر کس آن را مطالعه کند، گمان می کند، مؤلّف آن یک نفر صوفی عارف مسلک بسیار غلیظ است.

وی همچنین صاحب کتاب «اقدس» است.

رجوع شود به واژه: بهاء الله، اقدس

حضرت مهدی (عج)

طَلَبُ الْمَعارِفِ مِنْ غَیْرِ

طَریقِنا اَهْلِ الْبَیْتِ

مُساوِقٌ لِاِنْکارِنا

جُستجوی معارف

جُز از راه ما خاندان پیامبر،

برابر با انکار ما خواهد بود.

«دین و فطرف جلد1»

استخاره حضرت قائم

در باب دوّم از کتاب «باقیّات صالحات» که در حاشیه ی کتاب «مفاتیح الجنان» نگاشته شده، کیفیّت استخاره ای که منسوب به امام عصر (عج) می باشد، چنین بیان شده است: «علاّمه مجلسی از پدر بزرگوارش نقل کرده که ایشان از استاد بزرگوارش «شیخ بهایی» نقل می کرد که می گفت: «چندی از مشایخ در باب استخاره با تسبیح از حضرت قائم (عج) مذاکره می کردند که حضرت فرموده است: « [هر که می خواهد با تسبیح استخاره نماید باید] تسبیح را به دست گیرد و سه مرتبه صلوات بفرستد و یک قبضه از تسبیح را بگیرد و دو تا دو تا بشمرد.

پس اگر یکی باقی ماند بجا آورد و اگر دو تا باقی ماند بجا نیاورد.

همچنین در کتاب «جواهر» استخاره ای منسوب به حضرت قائم (عج) وجود دارد و کیفیّت آن بدین گونه است که:

«بعد از قرائت دعا یک قبضه از تسبیح را بگیرد و هشت هشت جدا کن. پس اگر یکی باقی ماند، فی الجمله نیک است، و اگر دو تا باقی ماند یک نهی از آن است و اگر سه تا ماند، اختیار دارد (کهآن را انجام دهد یا ندهد)، چون انجام و ترک آن مساویست و اگر چهار تا ماند، دو نهی از آن است و اگر پنج تا ماند، بعضی گفته اند که سختی و رنج دارد و بعضی گفته اند که در آن ملامت است و اگر شش تا ماند، نهایت خوب است و باید تعجیل در آن کار کرد، واگر هفت تا ماند حکمش مثل پنج تا است، و اگر هشت تا مانده چهار نهی از آن است».

استغاثه به قائم

«یکی از تکالیف بندگان نسبت به امام عصر (عج)، استمداد و استغاثه به آن حضرت در هنگام شدائد و بلاها و امراض و روی آوردن شبهات و فتنه از اطراف و جوانب و ندیدن راه چاره است و اینکه از ایشان بخواهیم تا بلا را دفع و غم و اندوه را رفع نماید. خود آن حضرت در توقیعی که برای شیخ مفید فرستادند، مرقوم فرمودند:

«علم ما به خبرهای شما محیط است و هیچ چیز از اخبار شما و بلایی که به شما می رسد از ما پوشیده نیست («منتهی الآمال»، باب 14، فصل 6، تکلیف 8)».

از جمله استغاثه ای که به امام زمان (عج) می شود این است که هر کجا باشی، دو رکعت نماز به حمد و هر سوره ای که خواهی می گذاری، سپس رو به قبله می ایستی و می گوید:

«سَلامُ الله الْکامِلُ التّامُّ الشّامِلُ الْعآمُّ وَ صَلَواتُهُ الدّآئِمَهُ وَ... («مفاتیح الجنان»، فصل 7، دعاء 14)

رجوع شود به واژه: مسجد سهله، شیخ مفید

اسحاقیّه رجوع شود به واژه: محمّد بن نصیر نمیری

امام زمان

امام زمان علیه السلام، پیشوای دوازدهم شیعه امامیّه، مهدی موعود، یگانه فرزند امام حسن عسکری علیه السلام و واپسین امام است. همه شیعیان دوازده امامی، به اجماع بر امامت آن حضرت متفق اند و او را زنده و از انظار غایب و حضرتش را نقطه امید خود و منجی عالم بشریت می دانند.

پیوسته در حوادث سهمگین زندگی، بدو پناه می برند و منتظر فرج او هستند؛ تا آن گاه که حکمت الهی اقتضای ظهور، خلافت و تصرف ظاهری آن حضرت را بکند و بنا به وعده خداوند زمین را از عدل و داد و مساوات پرکند و عظمت شریعت را تجدید نماید و احکام الهی را در میان مردم جاری سازد.

نام آن حضرت همان نام حضرت رسول (م، ح، م، د) است. در اخبار شیعه از بردن نام ایشان منع شده است و اکثر علمای شیعه نام ایشان را به تصریح ذکر نمی کنند. این روایات شاید مربوط به زمان کودکی و دوران پیش از غیبت ایشان بوده است تا مخالفان - که به شدت در تعقیب ایشان بودند - به وجود ایشان پی نبرند، از آن حضرت با القابی چون مهدی، حجّت، قائم، منتظَر، بقیَّهُاللّه و صاحب زمان، خلف صالح، امام زمان، ولی عصر، امام عصر و... یاد می شود و یا به کنایه او را الحضره، الناحیه المقدسه، الغریم و... می نامند.

تولد ایشان در شب نیمه شعبان سال 255 ق روی داده است. مادرش ام ولد و بانویی رومی بود که نرجس (نرگس) و به قولی ملیکه نام داشت. او را نواده قیصر روم گفته اند و در روایات به چگونگی ازدواج حضرت عسکری علیه السلام با این بانو و نیز کیفیت ولادت امام و معجزات آن حضرت اشاره شده است.

به موجب این روایات، آن حضرت از روز ولادت از انظار پنهان نگاه داشته می شد؛ ولی برخی از خانواده و خواص صحابه او را زیارت می کردند. امام عسکری علیه السلام اصحاب خود را از غیبت قریب الوقوع ایشان مطلع می ساخت. در شمایل حضرتش گفته اند: در شکل و خوی شبیه جدش پیغمبرصلی الله علیه وآله است. آخرین بار وقتی که امام دوازدهم در جمع مردم دیده شد، هنگام خواندن نماز بر جنازه پدر بزرگوارش (ربیع الاول 260 ق) بود و پس از آن غیبت آن حضرت آغازشد. بنابر اخبار و روایات شیعه، آن حضرت دو غیبت دارد: صغری و کبری که قصری و طولی نیز می گویند. غیبت صغری 69 سال (از شهادت امام عسکری علیه السلام تا سال 329 ق) طول کشید و در این مدت چهار سفیر یا نایب - که ایشان را «نواب» یا «ابواب» یا «سفراء» می خواندند - نامه ها و توقیعات حضرت را به مردم می رساندند و خود به زیارت ایشان نایل می شدند.

بجز این چهار تن - که «سفراء محمودون» و «نواب مرضیون» نامیده می شوند - ظاهراً کسانی دیگر نیز در مدت غیبت صغری، به حضور امام رسیده اند. امّا کسانی هم بوده اند که به دروغ ادعای سفارت و نیابت نموده اند و مورد تکذیب و لعن سخت حضرت مهدی علیه السلام و نواب خاصّ و شیعیان قرار گرفته اند؛ از قبیل «شریعی»، «نمیری»، «حسین حلاج»، «شلمغانی» و... .

با پایان زندگی علی بن محمد سمری (نایب چهارم)، عصر نیابت خاصه به انتها رسید و دوره نیابت عامّه آغاز گردید. به این معنا که از سوی امام شرایطی کلی و به طور عام تعیین شد که در هر زمان بر هر کسی منطبق شد، سخنش سخن امام بوده و اطاعتش واجب و مخالفتش حرام خواهد بود.

اعتماد شیعه امامیّه بر غیبت امام دوازدهم و زنده بودن او در طی قرون متمادی، اعتماد به ظهور او در آینده، خروج او از پرده استتار، گرفتن حکومت و خلافت الهی و... موجب سؤالات و شبهات فراوانی از جانب مخالفان شیعه امامیّه شده است و علمای شیعه به خوبی در هر عصری به این موارد پاسخ داده اند.

اعتقاد به امام حی قائم و انتظار ظهور او و نیابت فقها، ازنظر سیاسی، فرهنگی و دینی نتایج مهمی در تاریخ تشیّع داشته است و تکیه گاه شیعیان و سبب انسجام و اتحاد جامعه ایشان و زنده ماندن روح انقلاب و مقاومت در آنان بوده است.

این انگاره موجب گردیده است که همیشه عده ای در صدد تحصیل علم و وصول به مقام اجتهاد بر آیند. مدارس بزرگ شیعه در ایران، عراق، هند و سایر بلاد آسیا و آفریقا، نه تنها موجب بقا و قوّت تشیّع بوده است؛ بلکه معارف پربار تشیّع را ترویج کرده و مشعل دانش و خرد را در تاریک ترین ادوار تاریخ روشن نگه داشته است. [1] .

پی نوشت ها:

[1] دایرهالمعارف تشیّع، ج 2، صص 377 - 373 با تصرف و تلخیص.

الموتور بِابیه
«موتور» از نظر لغت به کسی گویند که یکی از کسانش کشته شده؛ ولی خونبهای او گرفته نشده است. [1] .

در برخی از روایات از حضرت مهدی علیه السلام، به عنوان «موتور بوالده» و یا «موتور بابیه» یاد شده است؛ یعنی، کسی که پدرش کشته شده و از خون او مطالبه و خونخواهی نشده است. مراد از «پدر» در این روایت، ممکن است امام حسن عسکری علیه السلام باشد و ممکن است مقصود امام حسین علیه السلام باشد و یا اینکه جنس پدر است که شامل تمامی ائمه معصومین علیهم السلام باشد.

امام باقرعلیه السلام فرمود: «صاحِبُ هَذا الاَمْرِ هُوَ الطَّریدُ الشَّریدُ المَوتُورُ بِاَبیهِ». [2] .

و نیز از آن حضرت نقل شده است: «... المَوتُورُ بِوالِدِهِ...». [3] .

عیسی خشّاب گوید: «به امام حسین علیه السلام گفتم: آیا شما صاحب الامر هستید؟ فرمود: «لا وَلکِنْ صاحِبُ الاَمرِ الطَّریدُ الشَّریدُ المَوتُورُ بِاَبیهِ المُکَنَّی بِعَمِّهِ...» [4] ؛ خیر ولکن صاحب الامر طریدو شرید و خونخواه پدرش و دارای کنیه عمویش می باشد...».

پی نوشت ها:

[1] مجمع البحرین، ج 3، ص ص 509.

[2] الغیبه، ص 179؛ الکافی، ج 1، ص 322.

[3] الغیبه، ص 178، ح 22.

[4] کمال الدین، ج 1، ص 318، ح 5.

ابو ابراهیم

«ابو ابراهیم» از کنیه های حضرت ولی عصر (عج) است. («نجم الثاقب»، باب دوم، ص 59)

ابوالحسن

«ابوالحسن»، از کنیه های حضرت صاحب الزّمان (عج) است. «ابوالحسن» کنیه ی مولی الموحّدین، حضرت علی علیه السلام هم، است. («نجم الثاقب»، باب دوم، ص 60)

ابوالقاسم

کنیه ی حضرت ولی عصر (عج)، «ابوالقاسم» است. همانگونه که در «تاریخ ابن خَشّاب» از امام صادق علیه السلام روایت شده، ایشان فرمود: «خلف صالح از فرزندان من است. اوست مهدی. اسم او همنام من است، کنیه ی او ابوالقاسم».

در برخی اخبار از کنیه گذاشتن به «ابوالقاسم»، اگر اسم «محمّد» باشد، نهی شده و بعضی به حرام بودن ذکر آن حضرت به کنیه در مجالس تصریح کرده اند. (همان مدرک، ص 59)

ابوبکر

«ابوبکر» کنیه ی حضرت مهدی (عج) است. «ابوبکر» یکی از کنیه های امام رضا علیه السلام نیز هست. («نجم الثاقب»، باب دوم، ص 60)

ابوتراب

«ابوتراب کنیه ی مهدی موعود (عج) است. «ابوتراب» کنیه ی حضرت علی علیه السلام نیز هست. یکی از وجوه قرار دادن این کنیه، آن است که شاید مراد از «ابوتراب» صاحب خاک و مربّی زمین باشد. امام صادق علیه السلام در تفسیر آیه ی شریفه ی:

«وَ اَشْرَقَتِ الْاَرضُ بِنُورِ رَبِّها (زمر/69)

: و زمین (در آن روز) به نور پروردگارش روشن می شود».

فرمودند: «هنگامی که قائم (عج) ما قیام کند، زمین به نور پروردگارش روشن می شود، و بندگان از نور آفتاب مستغنی می شوند و ظلمت بر طرف می گردد». («نجم الثاقب»، باب دوّم، ص 60 - «تفسیر نمونه»، ج 19، ص 545)

رجوع شود به واژه: ربّ الارض

ابوجعفر

«ابوجعفر» کنیه ی امام غائب (عج) است. (همان مدرک، ص 59)

ابوصالح

در کتاب «ذخیره الالباب» ذکر شده که حضرت قائم (عج) مکنّی به «ابوالقاسم» و «ابوصالح» است. «ابوصالح» کنیه ی معروف آن حضرت در میان عربهای بلدی و بادیه نشین است و پیوسته در توسّلات و استغاثات خود آن جناب را به این اسم می خوانند و شعراء و ادباء در قصاید و مدایح خود ذکر می کنند. («نجم الثاقب»، باب دوّم، ص 60)

رجوع شود به واژه: دعاء توسّل به قائم (عج)

ابوعبدالله

«ابوعبدالله» کنیه ی امام زمان (عج) است. «حذیفه» از رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلّم نقل کرده که فرمود:

«اگر نماند از دنیا مگر یک روز، هر آینه خداوند، مردی را که اسم او، اسم من و خلق او، خلق من و کنیه ی جمیع اجداد طاهرین خود است بیاید». (همان مدرک، ص 59)

ابومحمد

«ابومحمّد»، کنیه ی حضرت قائم (عج) است. («نجم الثاقب»، باب دوّم، ص 59)

احسان

«احسان»، از القاب حضرت قائم (عج) است. این لقب در کتاب هدایه ذکر شده است. («نجم الثاقب»، باب دوّم، ص 61)

احمد

«احمد»، از اسماء امام قائم (عج) است. شیخ صدوق در «اکمال الدین و...» از امیرالمؤمنین علیه السلام روایت کرده که فرمود: «مردی از فرزندان من در آخر الزّمان قیام می کند... برای او دو اسم است: اسمی مخفی و اسمی ظاهر. امّا اسم مخفی او «احمد» است».

در «الغیبه» شیخ طوسی، از «حذیفه» روایت شده که گفت: شنیدم از پیامبر صلی الله علیه و آله و سلّم که مهدی (عج) را ذکر کرد، پس فرمود: با او میان رکن و مقام بیعت می کنند، اسم او احمد و عبدالله و مهدی (عج) است. پس اینها نامهای اوست». («نجم الثاقب»، باب دوّم، ص 55)

اذن سامعه

یکی از لقبهای حضرت حجّت (عج) «اُذُن سامعه» است. («نجم الثاقب»، باب دوّم، ص 61)

اصل

«اصل»، از اسماء شریف ولی عصر (عج) است. حضرت مهدی (عج)، اصل هر علم و خیر و برکت و فیض هستند و هیچ حقّی در دست احدی نیست، مگر آنکه ناگزیر به آن حضرت منتهی شود، و نعمتی به احدی نمی رسد مگر به خاطر ایشان. و مرجع و پناهگاه بندگان در دنیا و برزخ و آخرت هستند و حضرت قائم (عج) مقصود اصلی از خلقت جمیع عوالم می باشند. («نجم الثاقب»، باب دوّم، ص 56)

امام زمان

یکی از القابی که حضرت مهدی (عج) را با آن می خوانند و بسیار هم شایع است، لقب «امام زمان (عج)» است. شاید این لقب برگرفته از این حدیث معروف نبوی باشد که:

«مَنْ ماتَ وَ لَمْ یَعْرِفْ اَمامَ زَمانُهُ، ماتَ مَیْتَهً جاهلیَّهَ («اصول الکافی»، ج 1، ص 375)

: کسی که بمیرد و امام زمان خویش را نشناخته باشد، مرگ او مانند مرگ افراد دوران جاهلیّت است»

و شاید به این دلیل که در این دوره از زمان، هیچ امام حیّ و حاضر دیگری به جز حضرت مهدی (عج) فریادرس و امید بی پناهان نیست، ایشان را با لقب «امام زمان» ندا می کنند.

رجوع شود به واژه: مرگ جاهلی

امیر الامره

یکی از القاب حضرت قائم (عج)، «امیر الاَمَره» است. حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام را نیز به همین لقب می خوانند. امام صادق علیه السلام، بعد از ذکر پاره ای از فتنه ها و جنگها و آشوبها فرمود: «دجّال خروج می کند و بسیاری را گمراه می سازد و در این هنگام، «امیر الاَمَره» و «قاتل الکَفَره» و «سلطان المأمول»، خروج می کند». («نجم الثاقب»، باب دوّم، ص 61)

اوقیدمو

از اسماء حضرت ولی عصر (عج)، «اوقیدمو» است. «میرزا محمّد نیشابوری» در کتاب «ذخیره الالباب»، معروف به «دوائر العلوم» ذکر کرده که اسم آن حضرت در تورات به لغت ترکوم، «اوقیدمو» است. («نجم الثاقب»، باب دوّم، ص 58)

ایزدشناس

«ایزدشناس» و ایزدنشان»، دو نام حضرت ولی عصر (عج) در نزد «مجوس» است. شیخ بهایی، در «کشکول» فرموده که «فارسیان» آن حضرت را به این نام می خوانند. («نجم الثاقب»، باب دوّم، ص 58)

ایزدنشان رجوع شود به واژه: ایزدشناس

ایدی

«اَیْدی» از القاب حضرت قائم (عج) است. ظاهراً مراد از «ایدی» که جمع «ید» است، در اینجا، به معنی نعمت باشد.

شیخ صدوق در «اکمال الدین» و ابن شهر آشوب در «مناقب»، از امام کاظم علیه السلام روایت کرده اند که حضرت در تفسیر آیه ی شریفه ی:

«وَ أسْبَغَ عَلَیْکُمْ نِعَمَهُ ظاهِرَهً وَ باطِنَهً (لقمان/20)

: و (خداوند) نعمتهای ظاهر و باطن خود را برای شما فراوان گردانیده است». فرمود: «نعمت ظاهر، امام ظاهر است و نعمت باطنه، امام غایب است و در مواضع بسیاری از قرآن، نعمت به امام عیه السلام تفسیر شده است (نجم الثاقب، باب دوّم، ص 61)».

ایستاده

«ایستاده»، از اسامی حضرت صاحب الزمان (عج) است. در کتاب «ذخیره الالباب» ذکر شده که، «ایستاده»، نام آن حضرت در کتاب «شاکمونی» («شاکمونی» از بزرگان کفّار هند به شمار می رفته و به گمان آنان پیامبر آسمانی بوده است) است.(نجم الثاقب، باب دوّم، ص 58)

السلطان المأمول

«السُّلْطان المأمول» (فرمانفرمای آرزو شده)، لقب حضرت مهدی (عج) است.

رجوع شود به واژه: امیر الاَمَره

المصباح الشدید الضیاء

«المصباح الشّدید الضّیاء»، یعنی چراغی که نور فراوان دارد و لقب صاحب الأمر (عج) است. («نجم الثّاقب»، باب دوّم، ص 119)

رجوع شود به واژه: بقیّه الانبیاء

انطاکیه

«انطاکیه» یکی از قدیمی ترین شهرهای شام بود که به گفته برخی، در سیصد سال قبل از مسیح علیه السلام بنا گردید. این شهر در روزگار قدیم از حیث ثروت، علم و تجارت، یکی از سه شهر بزرگ کشور روم محسوب می شد. [1] .

شهر «انطاکیه» تا «حلب» کمتر از یکصد کیلومتر و تا «اسکندریه» حدود شصت کیلومتر فاصله دارد. در زمان خلیفه دوم به دست ابوعبیده جراح فتح شد و از دست رومیان در آمد. مردم مسیحی آن، به پرداخت جزیه تن در دادند و بر آیین خود باقی ماندند.

بعد از جنگ جهانی اوّل، این شهر به تصرف فرانسویان در آمد، و چون فرانسویان خواستند شام را رها کنند، آن را به ترکیه دادند تا در آشوب های احتمالی، گزندی به مسیحیان نرسد.

«انطاکیه» برای مسیحیان مانند «مدینه» برای مسلمانان است، آنجا پس از «بیت المقدس» به عنوان دوّمین شهر مذهبی مسیحیان به حساب می آید؛ چرا که حضرت مسیح دعوت خود را از بیت المقدس آغاز نمود و بعداً گروهی از ایمان آورندگان به او، به انطاکیه هجرت کردند. «پولس» و «برنابا» بدان شهر رفتند و مردم را به این آیین فرا خواندند و از آنجا دین مسیح علیه السلام گسترش یافت.

به همین جهت در قرآن مجید از این شهر، بخصوص سخن به میان آمده است.

شاید ذکر «انطاکیه» در روایات مهدویّت، وجود رابطه تنگاتنگ بین حضرت مهدی علیه السلام و مسیح علیه السلام است.

در روایات مربوط به حضرت مهدی علیه السلام، از آن محل به عنوان سرزمینی یاد شدهاست که حضرت مهدی علیه السلام پس از ظهور، از غاری در آن سرزمین تورات و انجیل را بیرون می آورد و با یهود و نصارا با آن استدلال می کند.

پیامبر گرامی اسلام فرمود: «تورات و انجیل را از سرزمینی که انطاکیه نامیده می شود، بیرون می آورد». [2] .

و به وسیله آن کتاب ها با مسیحیان و یهودیان به استدلال می پردازد و سرانجام بسیاری از آنها اسلام می آورند. [3] .

در احادیث اسلامی آمده است که «حضرت مهدی (عج)»، نخست به «انطاکیه» می رود، و از غاری در آنجا، تورات موسی)(نسخه ی اصلی)، را بیرون می آورد... عصای موسی علیه السلام و انگشتری سلیمان نیز در آن غار است». (کتاب الغیبه ، ص 390)

آنچه در مآخذ، درباره ی انطاکیه آمده است، با موضوع یاد شده، مناسبت دارد: «...انطاکیه ی کنونی (انطاکیه، در جنوب ترکیه، بر رود اورونتس، نهر العاصی، 22 کیلومتری ساحل مدیترانه قرار دارد)، فقط قسمت کوچکی از انطاکیه ی قدیم را اشغال کرده است. از شهر قدیم، باروها، آباره، تئاتر و قلعه ای باقی است. در کاوشهایی که در آنجا و در اطرافش به عمل آمده، موزائیکهای عالی، از شش قرن اوّل میلادی، به دست آمده است.

جام بزرگ انطاکی، که در 1910 به دست آمده، به زعم بعضی، همان جام مقدّس است». («خورشید مغرب»، پاورقی ص 295)

پی نوشت ها:

[1] ر.ک:معجم البلدان،ج1،ص182؛ص266.

[2] علل الشرایع، ج 1، ص161؛ بحار الانوار، ج 51، ص 25؛ ج 52، ص350. همچنین ر.ک: الجامع لمعمر بن راشد، ج11، ص 372.

[3] ر.ک: الغیبه، ص 237، ح 26.

اقامتگاه قائم در غیبت کبری

از روایات معصومین علیهم السلام استفاده می شود که امام قائم (عج) هم اقامتگاه مخصوص و هم همسرو هم فرزند دارد.

در مورد اقامتگاه آن حضرت و فرزندان و بستگان و یاران مخصوص، چندین مکان مانند: مدینه، دشت حجاز، کوه رضوی، کرعه، خرابات، سرزمین های دور دست، جزیره ی خضراء و... گفته شده است. همچنین آن حضرت همه ساله در مراسم حج شرکت می کند. («بحارالانوار»، ج 52، ص 151)

امام هادی علیه السلام در باره ی اقامتگاه قائم (عج) فرمود: «حضرت مهدی (عج) و فرزندانش در جزیزه هایی بسیار بزرگ و پهناور در دریا زندگی می کند و عدد شیعیان آنجا بسیار زیاد است». («اثباه الهداه»، ج 7، ص 58)

آنگونه که از داستان مفصّل و معروف «انباری» بر می آید، «جزایر مبارکه» از اقامتگاههای قائم (عج) است. این جزایر شامل پنج جزیره به نامهای: مبارکه، زاهره، صافیه، ظلوم و عناطیس است که همگی مسلمان و شیعه هستند، و بر آنها پنج نفر از فرزندان حضرت صاحب الزّمان (عج)، حکومت می کنند که نامهای آنها طاهر، قاسم، ابراهیم، عبدالرحمن و هاشم است. (خلاصه ی داستان انبار در کتاب «اثباه الهداه»، ج 3، ص 579، نقل شده است)

«بَلَد مهدی»، یکی دیگر از اماکن سکونت حضرت ولی عصر (عج) است. «بَلَد مهدی» شهری نیکو و محکم است، که آن را مهدی فاطمی بنا کرده و برای آن قلعه ای قرار داده است. («العبقری الحسان»، ج 1، بساط 3، ص 58)

در آخرین مطلب از باب هفتم کتاب «نجم الثاقب»، اینگونه آمده است:

«مسکن آن جناب (حضرت قائم (عج)) در جزیره ی خضراء است، در بحرابیض، از جزایر خالدات مغربیّه، معروف به خرابات، برکوهی که در دو فرسخی این بلده ی مبارکه است و سایر جزایر مثل علقمیّه وناعمه ی مبارکه و صالحیّه و بیضاویّه و نوریّه که حاکمند در آنها امرای آن جناب که از فرزندان اویند:

وَ اِذا ارَأَیْتَ ثَمَّ رَأَیْتَ نَعیماً وَ مُلْکَاً کَبیراً. (انسان/20)

: (و چون آن جایگاه نیکو را مشاهده کنی عالمی پُر نعمت و کشوری بی نهایت بزرگ خواهی یافت.)

از بررسی مجموع احادیث استفاده می شود که حضرت مهدی (عج) اقامتگاه و فرزندان بسیاری دارند که همه از اولیاء و صُلَحا و شرفا هستند، امّا سِمَت امامت ندارند، که امامت منحصر به دوازده معصوم است و جایگاه واقعی آن حضرت بر همگان پوشیده است.

رجوع شود به واژه: همسر قائم (عج)

ایام الله

«ایّام اللّه» به معنای روزهای خدا است که در قرآن دوبار مورد اشاره قرار گرفته است:

1. «وَ لَقَدْ أَرْسَلْنا مُوسی بِآیاتِنا أَنْ أَخْرِجْ قَوْمَکَ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَی النُّورِ وَ ذَکِّرْهُمْ بِأَیَّامِ اللَّهِ إِنَّ فی ذلِکَ َلآیاتٍ لِکُلِّ صَبَّارٍ شَکُورٍ» [1] ؛ «در حقیقت، موسی را با آیات خود فرستادیم [و به او فرمودیم] که قوم خود را از تاریکی ها به سوی روشنایی بیرون آور، و روزهای خدا را به آنان یادآوری کن که قطعاً در این [یادآوری]، برای هر شکیبایِ سپاسگزاری عبرت هاست».

2. «قُلْ لِلَّذینَ آمَنُوا یَغْفِرُوا لِلَّذینَ لا یَرْجُونَ أَیَّامَ اللَّهِ لِیَجْزِیَ قَوْمًا بِما کانُوا یَکْسِبُونَ» [2] ؛«به کسانی که ایمان آورده اند، بگو تا از کسانی که به روزهای [پیروزیِ] خدا امید ندارند در گذرند، تا [خدا هر] گروهی را به [سبب] آنچه مرتکب می شده اند به مجازات رساند.».

خداوند در آیه نخست به یکی از مأموریت های بزرگ حضرت موسی علیه السلام اشاره کرده، می فرماید: «تو موظفی که ایّام الهی و روزهای خدا را به یاد قوم خود بیاوری».

مسلماً همه روزها،ایام الهی است؛ همان گونه که همه مکان ها متعلق به خدا است. اگر نقطه خاصی به نام بَیْتُ اللّه (خانه خدا) نامیده شد، دلیل بر ویژگی آن است. همچنین عنوان «اَیّام اللّه» مسلماً اشاره به روزهای مخصوصی است که امتیاز و روشنایی و درخشش فوق العاده ای دارد. به همین جهت مفسران در تفسیر آن احتمالات مختلفی داده اند:

برخی گفته اند: اشاره به روزهای پیروزی پیامبران پیشین و امت های راستین آنان و روزهایی است که انواع نعمت های الهی براثر شایستگی هاشامل حال آنها است.

عده ای گفته اند: اشاره به روزهایی است که خداوند اقوام سرکش را به زنجیر عذاب می کشید و طاغوت ها را با یک فرمان درو می کرد!

گروهی نیز اشاره به هر دو قسمت داشته اند؛ اما اصولاً نمی توان این تعبیر گویا و رسا را محدود ساخت! «ایّام اللّه»، تمام روزهایی است که دارای عظمتی در تاریخ زندگی بشر است. هر روز - که یکی از فرمان های خدا در آن چنان درخشیده که بقیه امور را تحت الشعاع خود قرار داده - از ایّام اللّه است.

هر روز که فصل تازه ای در زندگی انسان ها گشوده و درس عبرتی به آنها داده شده است و ظهور و قیام پیامبری در آن بوده و یا طاغوت و فرعون گردن کشی در آن به قعر دره نیستی فرستاده شده و خلاصه هر روز که حق و عدالتی بر پا شده و ظلم و بدعتی خاموش گشته است؛ همه آنها از ایّام اللّه است. [3] .

در روایاتی که از ائمه معصومین علیهم السلام به ما رسیده «اَیّام اللّه» به روزهای گوناگونی تفسیر شده است: امام باقرعلیه السلام فرموده است:

«اَیَّامُ اللّهِ ثَلاثَهٌ یَوْمُ یَقُومُ القائِمُ وَیَوْمُ الکَرَّهِ وَیَوْمُ الْقِیامَهِ» [4] ؛ «ایّام اللّه سهروز است؛ روزی که حضرت قائم علیه السلام قیام خواهد کرد و روز بازگشت برخی از مردگان و روز رستاخیز».

البته در پاره ای از روایات به جای «یَومُ الکَرَّهِ»، «یَومُ المَوْتِ» آمده است. [5] روشن است که این گونه احادیث هرگز دلیل بر انحصار نیست؛ بلکه بیان قسمتی از مصداق های روشن است.

پی نوشت ها:

[1] ابراهیم (14)، آیه 5.

[2] جاثیه (45)، آیه 14.

[3] تفسیر نمونه، ج 10، ص 272 - 271.

[4] الخصال، ص 108، ح 75؛ معانی الاخبار، ص 365، ح 1.

[5] بحارالانوار، ج 13، ص 12.


جمعه

«جمعه» روز پایانی هفته، مورد احترام مسلمانان و یکی از اعیاد مهم آنان است. به عقیده برخی جمعه از آن رو «جمعه» نامیده شده که در آن جهت نماز اجتماع می کنند. [1] .

اهمیت شب و روز جمعه در احادیث بسیاری بیان شده و اعمال و ادعیه فراوانی برای آن مقرر گشته است. از مهم ترین اعمال مؤمنان در روز جمعه توجه به حضرت مهدی علیه السلام و انتظار فرج آن بزرگوار است. در این روز زیارت آن حضرت و دعا برای تعجیل فرج او مستحب است؛ زیرا طبق برخی از روایات و زیارات، امید ظهور آن حضرت در روز جمعه بیش از سایر روزها است. [2] .

امام صادق علیه السلام در این باره فرموده است: «...وَیَخرُجُ قائِمُنا اَهْلَ البیْتِ یَوْمَ الجُمُعَهِ...» [3] ؛ «... و خروج می کند قائم ما اهل بیت در روز جمعه».

همچنین در روایاتی آمده است: «وَکانَ الیَوْمُ الَّذِی نَصَبَ فِیهِ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه وآله اَمِیرَالمُؤمِنینَ علیه السلام بِغَدِیرِ خُمِّ یَوْمَ الجُمُعَهِ وَقِیامُ القائِمِ علیه السلام یَکُونُ فِی یَوْمِ الجُمُعَهِ وَتَقُومُ القِیامَهُ فِی یَومِ الجُمُعَهِ...» [4] ؛ «روزی

که پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله، حضرت علی علیه السلام را در غدیر خم نصب فرمود، جمعه بود و روز قیام قائم علیه السلام جمعه خواهد بود و روز بر پایی رستاخیز جمعه خواهد بود».

البته بین این سه رخداد عظیم، وجوه مشترک فراوانی وجود دارد. از ویژگی های دیگر این روز با عظمت، آن است که حضرت مهدی علیه السلام در آن روز شریف پای به عرصه گیتی نهاده چشم به جهان گشود. [5] .

پی نوشت ها:

[1] راغب اصفهانی، مفردات.

[2] ر.ک: بحارالانوار، ج 99، ص 215.

[3] شیخ صدوق، الخصال، ص 394، ح 101.

[4] شیخ صدوق، من لایحضره الفقیه، ج 1، ص 422، م 1241.

[5] کتاب الغیبه، ص 393؛ کمال الدین و تمام النعمه، ح 2، ص 432، ح 13 و12.

اوقات مخصوص قائم

در باب یازدهم کتاب «نجم الثاقب» به توضیح درباره ی اوقات مخصوص قائم (عج) پرداخته شده است. در اینجا تنها عناوین این اوقات ذکر می شود:

شب قدر، روز جمعه، روز عاشورا، از وقت زرد شدن آفتاب تا غروب آن در هر روز، عصر دوشنبه، عصر پنجشنبه، شب و روز نیمه شعبان و روز نوروز.


ابن خلدون


هیچ کس از سنّی و شیعه، منکر این نیست که موضوع حضرت مهدی (عج) موضوعی است که پیامبر از آن خبر داده و اوست که پرچم اسلام را در روی کره ی زمین افراشته می کند و عدالت، سرتاسر جهان را فرا می گیرد.

تنها «ابن خلدون» («ابوزید عبدالرحمن بن محمّد» معروف به «ابن خلدون» از بزرگان و حکما و مورّخان معروف (متولد 732 ه_.ق در تونس و متوّفی 806 یا 808 ه_.ق) است. کتاب تاریخ او موسوم به کتاب «العبر و دیوان المبتداء و الخبر فی ایام العرب و العجم و البربر» معروف است. (فرهنگ فارسی معین، ج 5، ص 83)) است که در مقدّمه ی تاریخ خود، احادیث مربوط به امام زمان (عج) را با حدیث بی اساس و مجعولی که می گوید:

«لامَهْدی اِلاّ عیسی بْنِ مَرْیَم: مهدی جز حضرت عیسی بن مریم نیست».

مورد ایراد قرار می دهد.

چون در عصر «ابن خلدون» نظر به شرایط خاصّی که در جهان اسلام پیش آمده و تب مهدی پرستی بالا گرفته بود، افراد فرصت طلب برای پیشبرد اهداف خود از عنوان مهدی موعود استفاده می کردند. لذا «ابن خلدون» به خاطر سوء استفاده از این حقیقت، به خود عقیده نیز، بی اعتقاد شده و در صحّت احادیث شبهه کرده است.

او فصلی از کتابخود، بالغ بر 20 صفحه را به بحث درباره ی مهدویّت و انتظار مردم درباره ی منجی موعود، اختصاص داده است. وی به نقل و نقد احادیث سی و شش گانه ای که بزرگان علم و حدیث آنها را درباره ی ظهور حضرت مهدی (عج) یادآور شده اند، پرداخته است. البتّه او به شهرت این احادیث اعتراف کرده است و انگیزه ی مخالفت او، با این احادیث تعصّبهای خاصّ مذهبی و پاره ای از مصلحت اندیشیهای بی دلیل است.

برخی گفته اند؛ تحلیل سیاسی از مقدّمه ی او گویای این است که انکار او جنبه ی سیاسی دارد، زیرا در برابر فاطمیین که ادّعای مهدویّت کرده بودند، او هم انکار مهدویّت نموده است. امّا بزرگان، پیشوایان و دانشمندان اسلام گفتار او را ردّ کرده اند. بخصوص «ابن عبدالمؤمن» که کتاب ویژه ای نوشته و سی سال قبل در شرق و غرب انتشار یافته است. («آخرین امید»، ص 198، 203 و 229 - زندگانی 14 معصوم (ع)، ص 175)

رجوع شود به واژه: احمد امین مصری




دانشنامه مهدویت -مهدوی-تبیان مهدویت- امام زمان -جمعه-منجی
تاریخ و ساعت انتشار :
۱۰:۱۳:۵۹ ~~~ ۱۴۰۰/۰۲/۳۱
دسته بندی :
دانشنامه مهدویت حرف ا
با مهدی

بنر های حاشیه پست

اظهار نظر در مورد دانشنامه مهدویت حرف ا .::. پرتال تخصصی تبیان مهدویت

*
*
دانلود مستقیم