0%
پنجشنبه ، ۰۹ فروردین ۱۴۰۳

پرتال تخصصی تبیان مهدویت

تبیان مهدویت ، بزرگترین پایگاه اینترنتی مهدویت

انتظار فرج و ظهور آن حضرت علیه السلام قسمت اول

انتظار فرج و ظهور آن حضرت علیه السلام قسمت اول
سخن در این باره در چند مبحث واقع می شود؛
مبحث یکم - فضیلت انتظار و ثواب منتظِر و انتظار پیغمبران و امامان نسبت به این امر
در این باره همین بس، که حضرت سید الساجدین علیه السلام در دعای عرفه بر منتظران درود فرستاده و برای آنان دعا کرده، بعد از دعا کردن برای مولایشان [امام زمان]- صلوات اللَّه علیه - و اضافه بر آن روایات بسیاری بر این مقصود دلالت…
سخن در این باره در چند مبحث واقع می شود؛

مبحث یکم - فضیلت انتظار و ثواب منتظِر و انتظار پیغمبران و امامان نسبت به این امر

در این باره همین بس، که حضرت سید الساجدین علیه السلام در دعای عرفه بر منتظران درود فرستاده و برای آنان دعا کرده، بعد از دعا کردن برای مولایشان [امام زمان]- صلوات اللَّه علیه - و اضافه بر آن روایات بسیاری بر این مقصود دلالت دارد، از جمله؛

1 - در «کمال الدین» از حضرت ابی عبد اللَّه امام صادق علیه السلام آمده که فرمود: هر کس از شما بر این امر در حال انتظار آن بمیرد، همچون کسی است که در خیمه قائم علیه السلام بوده باشد.(1)

2 - از حضرت ابوالحسن الرضاعلیه السلام آمده که فرمود: چقدر خوب است صبر و انتظار فرج! آیا نشنیده ای فرموده خدای - عزّوجل - را که: «وَارْتَقِبُوا إِنِّی مَعَکُمْ رَقِیبٌ» (2)؛ و چشم به راه باشید که من با شما چشم به راهم. «فَانْتَظِرُوا إِنِّی مَعَکُمْ مِنَ المُنْتَظِرِینَ» (3)؛ پس انتظار بکشید که من با شما از منتظرانم. بنابراین بر شما باد صبر، به درستی که گشایش پس از ناامیدی می آید، البته آنان که پیش از شما بودند صبور تر از شما بودند.(4)

3 - در «بصائر الدرجات» به سند خود از حضرت امام ابوعبد اللَّه صادق علیه السلام آورده که فرمود: امیر مؤمنان علیه السلام به سوی صفین می رفت، تا این که از رود فرات عبور کرد و به نزدیکی کوه سرزمین صفین رسید که هنگام نماز مغرب


شد، مدتی در اندیشه فرو رفت، سپس وضو گرفت و اذان گفت و چون از اذان گفتن فراغت یافت، کوه شکافته شد و سر و صورتی سپید نمودار گردید و گفت: سلام بر تو ای امیر المؤمنین و رحمت و برکات خداوند بر تو باد. خوش آمدی ای جانشین پیغمبران و پیشوای روسفیدان و عزیزترین چیزی [که به مردم]رسیده! و ای نایل آمده به ثواب صدّیقین! و ای سید اوصیا! امیر المؤمنین علیه السلام به او فرمود: بر تو نیز سلام باد، ای برادرم شمعون! جانشین عیسی بن مریم روح القدس، حال تو چگونه است؟ گفت: خیر است، خدای بر تو رحمت آرد. من منتظر حضرت روح اللَّه هستم که از آسمان فرود آید، پس هیچ کس را نمی شناسم که در راه خدا بیشتر از تو دچار بلا گشته و فردا [ی قیامت]ثوابش فزون تر و مقامش برتر از تو باشد … (5)

می گویم: جهت شاهد آوردن این حدیث، آن است که دلالت دارد بر منتظر بودن جناب شمعون نسبت به این ظهور مبارک و با میمنت. و البته شباهت یافتن به اولیای خدا و پیروی کردن از ایشان چیزی است که نزد خداوند - عزّوجلّ - پسندیده است، اضافه بر سایر آنچه در فضیلت انتظار رسیده است.

4 - در کتاب «کمال الدین» از حضرت ابی عبد اللَّه امام صادق، از پدرانش علیهم السلام آمده که فرمود: منتظر امر (حکومت) ما بسان آن است که در راه خدا به خون غلتیده باشد.(6)

5 - نیز از امام صادق علیه السلام آمده که فرمود: خوشا به حال شیعیان قائم ما که در

زمان غیبتش منتظر ظهور او باشند و در هنگام ظهورش فرمانبردار از او، آنان اولیای خدا هستند نه ترسی برایشان هست و نه اندوهگین شوند.(7)

6 - از حضرت سیّد العابدین علیه السلام است که فرمود: انتظار فرج از عظیم ترین فرج است.(8)

7 - از ابوخالد کابلی آمده که گفت: بر سرورم حضرت علی بن الحسین زین العابدین علیه السلام وارد شدم و به او عرضه داشتم: ای فرزند رسول خداصلی الله علیه وآله! مرا خبر ده از کسانی که خدای - عزّوجلّ - طاعت و دوستی آنان را فرض دانسته و پیروی از ایشان را پس از رسول خداصلی الله علیه وآله بر بندگانش واجب کرده است. به من فرمود: ای کابلی! به درستی که اولی الامری که خدای - عزّوجلّ - آنان را امامانی برای مردم قرار داده و طاعتشان را بر آن ها واجب نموده؛ امیر المؤمنین علی بن ابی طالب، سپس حسن، سپس حسین دو فرزند علی بن ابی طالب بوده اند آن گاه امر (امامت) به ما رسیده است، آن گاه ساکت شد. من گفتم: ای سرور من! برای ما روایت شده که امیر المؤمنین علیه السلام فرموده: البته زمین را حجّتی برای خدای - عزّوجلّ - بر بندگانش خالی نمی ماند، پس حجّت و امام بعد از تو کیست؟ آن حضرت علیه السلام فرمود: پسرم محمّد است و اسم او در تورات باقر می باشد، علم را با مهارت می شکافد، او حجّت و امام بعد از من است و پس از محمد، پسرش جعفر می باشد که نامش نزد اهل آسمان صادق است. عرضه داشتم: ای سرور من! چگونه اسم او صادق شده و حال آن که

همه شما صادق (راستین) هستید؟ فرمود: پدرم از پدرش، مرا حدیث گفت که رسول خداصلی الله علیه وآله فرمود: هرگاه فرزندم جعفر بن محمد بن علی بن الحسین بن علی بن ابی طالب متولد شد، او را صادق بنامید که پنجمین از فرزندانش، کسی که اسمش جعفر خواهد بود، با دروغ بستن بر خدای - عزّوجلّ - جرأت کند و مدّعی امامت گردد، پس او نزد خداوند، جعفر کذّاب و افترا زننده بر خدای - عزّوجلّ - است، و ادّعا کننده منصبی که شایستگی آن را ندارد، مخالفت کننده با پدر و حسادت ورزنده بر برادرش خواهد بود، آن کسی است که می خواهد هنگام غیبت ولیّ خدای - عزّوجلّ - پرده (غیبت) خداوندی را کنار زند. سپس حضرت علی بن الحسین علیهما السلام به شدّت گریست، آن گاه فرمود: گویا جعفر کذّاب را می بینم که ستمگر زمان خویش را بر بازرسی امر ولیّ خداوند و آن که در حفظ الهی غایب است، برانگیخته و حرمت پدرش را هتک نموده باشد، به خاطر جهل و ندانستن ولادت او و از روی حرص بر کشتن او، اگر بر وی دست یابد، به جهت طمع کردن در میراثش تا آن را بدون این که حقّی در آن داشته باشد، بگیرد. ابوخالد گوید: عرضه داشتم: ای فرزند رسول خداصلی الله علیه وآله! آیا آن کار شدنی است؟! فرمود: آری. به پروردگارم سوگند! به درستی که این مطلب نزد ما نوشته شده است، در طوماری که محنت هایی که بعد از رسول خداصلی الله علیه وآله بر ما وارد می شود، در آن ضبط گردیده است. ابوخالد گوید: عرضه داشتم: ای فرزند رسول خداصلی الله علیه وآله! سپس چه خواهد شد؟ آن حضرت علیه السلام فرمود: سپس غایب ماندن ولیّ خدای - عزّوجلّ - دوازدهمین جانشین رسول

خداصلی الله علیه وآله و امامان پس از او طولانی خواهد گشت. ای ابوخالد! به درستی که اهل زمان غیبت او، که امامتش را باور دارند و منتظر ظهور اویند، از مردم همه زمان ها بهترند، زیرا که خدای - تبارک وتعالی - آن چنان عقل ها و فهم ها و شناختی به آن ها عنایت کرده که غیبت نزد آنان، همچون دیدن باشد و آنان را در آن زمان به منزله کسانی قرار داده است، که در پیشگاه رسول خداصلی الله علیه وآله با شمشیر جهاد کرده اند، آنان به حق مخلصانند و راستی که شیعیان ما هستند و دعوت کنندگان به دین خدای - عزّوجلّ - در پنهان و آشکار می باشند.(9)

8 - در کتاب غیبت شیخ طوسی، به نقل از کتاب غیبت فضل بن شاذان، به سند خود از مفضّل بن عمر آورده که گفت: حضرت قائم علیه السلام را یاد کردیم و کسانی که از هم کیشان مان در حال انتظار او مردند، پس حضرت ابوعبد اللَّه امام صادق علیه السلام به ما فرمود: هرگاه قیام کند، نزد مؤمن داخل قبر خواهند آمد و به او گفته می شود: ای فلان! همانا که صاحب تو ظهور کرد، پس اگر می خواهی به او ملحق شوی ملحق شو و اگر بخواهی در گرامیداشت پروردگارت بمانی بمان.(10)

9 - در «کمال الدین» به سند خود، از صفر بن ابی دلف آورده که گفت: شنیدم حضرت ابوجعفر محمد بن علی الرضاعلیهما السلام می فرمود: همانا امام بعد از من پسرم علی است، امر او امر من و گفته اش گفته من و اطاعتش اطاعت از من است و امام بعد از او، پسرش حسن است، امر او امر پدرش و گفته او گفته

پدرش و اطاعت او اطاعت از پدرش می باشد. سپس ساکت شد، عرضه داشتم: ای فرزند رسول خداصلی الله علیه وآله! امام بعد از حسن کیست؟ پس آن حضرت به شدّت گریست، آن گاه فرمود: البته بعد از حسن، پسرش آن که قائم به حق و مورد انتظار است، می باشد. گفتم: ای فرزند رسول خداصلی الله علیه وآله! چرا قائم نامیده شده؟ فرمود: زیرا که او پس از آن که یادش مرده باشد و بیشتر معتقدان به امامتش برگشته باشند، قیام کند [و بپاخیزد]. گفتم: چرا منتَظَر نامیده شده؟ فرمود: چون که او را غیبتی است که روزهای بسیار و مدّتی طولانی دارد، پس مخلصان منتظر خروجش باشند و اهل تردید انکارش کنند و جاحدان یاد او را به استهزا گیرند و وقت گذاران در آن دروغگو شوند و عجله کنندگان در آن هلاکت گردند و تسلیم شوندگان در آن نجات یابند.(11)

10 - از علی بن مهزیار آمده که گفت: به حضرت ابوالحسن صاحب العسکر، امام هادی علیه السلام نامه ای نوشتم و درباره فرج از آن جناب پرسیدم، به من نوشت: هرگاه صاحب شما از منزلگاه ستمگران غایب گشت، در انتظار فرج باشید.

11 - در اصول کافی از ابوبصیر آمده که گفت: به حضرت ابوعبد اللَّه امام صادق علیه السلام عرضه داشتم: فدایت شوم فرج کی خواهد بود؟ فرمود: ای ابوبصیر! تو هم از کسانی هستی که دنیا می خواهند. هر کس این امر را بشناسد، برای او به جهت انتظار کشیدنش فرج شده است.(12)

می گویم: ظاهراً چون مقصود از فرج، یاری کردن امام علیه السلام و جهاد در

رکاب او است، امام صادق علیه السلام بیان فرمود که این مقصود برای شیعیان حاصل است، چون منتظر فرج هستند و توجّه داد که لازم و شایسته است که غرض آن ها از انتظار این مقصود بزرگ باشد نه رسیدن به شهوت های نفسانی و لذّت های جسمانی - چنان که شیوه بیشتر افراد چنین است - و مؤیّد این مطلب در مبحث چهارم خواهد آمد.

12 – در بحار از حضرت امیر المؤمنین علیه السلام آمده که فرمود: منتظر فرج باشید و از رحمت خداوند ناامید نشوید، به درستی که خوشایند ترین اعمال نزد خداوند - عزّوجلّ - انتظار فرج است.(13)

13 - از آن حضرت علیه السلام است که فرمود: عمل کننده به امر ما، فردا [ی قیامت]در حضیره القدس [درجه عالیه بهشت] با ما خواهد بود و منتظر امر [حکومت] ما، همچون غوطه ور شده به خونش در راه خدا می باشد.(14)

14 - از فیض بن المختار، از حضرت ابی عبد اللَّه امام صادق علیه السلام روایت آمده که فرمود: هر کس از شما بمیرد در حالی که منتظر این امر باشد، همانند کسی است که با حضرت قائم علیه السلام در خیمه اش بوده باشد. سپس چند لحظه ای درنگ کرد، آن گاه فرمود: نه. بلکه مانند کسی است که در خدمت آن حضرت شمشیر بزند. سپس فرمود: نه. سوگند به خدا! همچون کسی است که در رکاب رسول خداصلی الله علیه وآله شهید شده باشد.(15)

15 - از حضرت ابی عبد اللَّه امام صادق، از پدرانش، از امیرالمؤمنین- علیهم السلام -

روایت است که فرمود: برترین عبادت مؤمن، انتظار فرج از خداوند داشتن است.

16 - در کافی به سند صحیحی، از عبداللَّه بن المغیره آمده که گفت: محمد بن عبد اللَّه به حضرت امام رضاعلیه السلام عرضه می داشت و من می شنیدم که می گفت: پدرم مرا حدیث آورد از خاندانش، از پدرانش، که به یکی از امامان گفته بود: در منطقه ما جای رباط(16) هست که آن را قزوین می نامند و دشمنی هست که آن را دیلم می گویند، آیا جهاد یا رباطی بر ما هست؟ آن حضرت علیه السلام در جواب او فرمود: بر شما باد که این خانه (بیت اللَّه الحرام) را حج کنید. سؤال کننده بار دیگر سؤالش را تکرار کرد. باز حضرت علیه السلام فرمود: بر شما باد این بیت که آن را حج کنید. آیا یک فرد از شما راضی نیست که در خانه خود باشد و بر خانواده اش از دسترنج خود خرج بنماید و انتظار امر ما را بکشد، پس اگر آن زمان را درک کند، همچون کسی است که با رسول خداصلی الله علیه وآله در جنگ بدر شرکت کرده باشد و اگر در حالی که منتظر امر ما است بمیرد، همچون کسی خواهد بود که با قائم - صلوات اللَّه علیه - در خیمه اش باشد این چنین - و دو انگشت سبّابه اش را کنار هم نشان داد - و نمی گویم این چنین - و انگشت وسط و سبّابه را نشان داد - زیرا که این بزرگ تر از آن است. در اینجا حضرت ابوالحسن امام رضاعلیه السلام فرمود: راست گفته است.(17)

می گویم: این روایت با آنچه در اخبار آمده که مرابطه (= مرزبانی) حتی در

زمان غیبت هم مستحبّ است، منافاتی ندارد؛ زیرا که ظاهراً منظور سؤال کننده، نایل شدن به ثواب مرابطه و جهاد بوده، پس امام علیه السلام او را به حج و انتظار دلالت فرمود، که ثواب جهاد و رباط و حج همگی برایش حاصل گردد، امّا با انجام مرابطه، ثواب حج را نخواهد یافت. و مؤیّد آنچه یاد کردیم این که امام علیه السلام به او فرمود: بر شما باد! این بیت که آن را حج کنید و نفرمود: مرابطه نکنید، یا جایز نیست، یا حلال نیست و مانند این ها و خدا دانا است.(18)

17 - در تفسیر نعمانی از امیر المؤمنین علیه السلام آمده که فرمود: رسول خداصلی الله علیه وآله فرمود: ای ابوالحسن! بر خداوند شایسته است که اهل ضلال (گم شدگان) را به بهشت داخل کند و منظورش از این، مؤمنانی هستند که در زمان فتنه بر پیروی از امامی که جایگاهش مخفی است و از چشم مردم غایب است، بپاخیزند، پس آنان به امامت او اقرار می کنند و به دامان او چنگ می زنند و منتظر خروج او می مانند، آنان یقین دارند که هیچ تردیدی به خود راه ندهند، صبر کنندگان و تسلیم شدگان و فقط از شناختن امامشان و از شناختن شخص او گم شده اند. بر این دلالت می کند آن که خدای تعالی هرگاه چشمه خورشید را که نشانه برای اوقات نماز قرار داده از بندگانش بپوشاند، بر آنان فرصت را توسعه داده که نماز را تأخیر بیندازند، تا با آشکار شدن خورشید، وقت برای آنان معلوم گردد و یقین کنند که زوال انجام شده است.

و همین طور است کسی که منتظر خروج امام علیه السلام است، که به امامتش دست یازیده، تمام فرایض خداوند که بر او واجب است با حدود شان از او قبول می شود، از معنی فریضه بودن خارج نمی باشند، پس او صبر کننده شکیبا گر است، غیبت امامش به [دین]او ضرری نمی رساند.(19)

18 - و در کتاب «کمال الدین» از محمد بن النعمان، از حضرت ابی عبد اللَّه امام صادق علیه السلام روایت آمده که: نزدیک ترین حالت بندگان به خدای - عزّوجلّ - و خشنود ترین هنگام او از آنان، زمانی است که حجّت خداوند را نیابند و برایشان آشکار نشود و از آنان پوشیده بماند که جای او را ندانند و در عین حال می دانند که دلایل و نشانه های الهی از بین نرفته است، در آن هنگام باید که هر صبح و شام منتظر فرج باشند. و همانا شدیدترین موقع غضب خداوند بر دشمنانش زمانی است که حجّتش را از آنان پوشانیده باشد، که برایشان ظاهر نگردد و البته خداوند می داند که دوستانش به تردید نمی افتند و اگر چنین می دانست که آنان به تردید دچار می شوند، حجّت خویش را یک چشم برهم زدن هم از آنان مخفی نمی کرد.(20)

19 - از امام صادق علیه السلام است درباره فرموده خدای - عزّوجلّ -: «الم * ذلِکَ الکِتابُ لا رَیْبَ فِیهِ هُدیً لِلمُتَّقِینَ * الَّذِینَ یُؤْمِنُونَ بِالغَیْبِ» (21)؛ الم [از رموز قرآن است]. این کتاب بدون تردید هدایتگر تقواپیشگان است، آنان که به غیب ایمان

می آورند. فرمود: تقواپیشگان، شیعیان علی علیه السلام هستند و غیب، همان حجّت غایب است و گواه بر این، فرموده خدای - عزّوجلّ - است که: «وَیَقُولُونَ لَوْلا أُنْزِلَ عَلَیْهِ آیهٌ مِنْ رَبِّهِ فَقُلْ إِنَّمَا الغَیْبُ للَّهِ ِ فَانْتَظِرُوا إِنِّی مَعَکُمْ مِنَ المُنْتَظِرِینَ» (22)؛ و می گویند: چرا از سوی پروردگارش آیتی بر او نیامد، پس بگو: به درستی که غیب مخصوص خدا است، شما منتظر باشید من نیز با شما از منتظرانم.

20 - در اصول کافی به سند خود از حضرت ابوجعفر باقرعلیه السلام آورده که فرمود: زیان ندیده است کسی که در حال انتظار امر ما بمیرد، آن که در خیمه حضرت مهدی علیه السلام با سپاهیان او نمرده است.(23)

21 - در روایت عمّار ساباطی که ان شاء اللَّه تعالی خواهد آمد، از حضرت ابی عبد اللَّه امام صادق علیه السلام آمده که فرمود: همانا به خدا سوگند! ای عمّار! کسی از شما بر این حالی که در آن هستید نمیرد، مگر آن که نزد خداوند از بسیاری از کشته شدگان در بدر و اُحُد برتر باشد، پس شما را مژده باد.(24)

22 - در همان کتاب از حضرت امام ابوجعفر باقرعلیه السلام آمده که ضمن حدیثی فرمود: و بدانید که منتظر این امر همچون ثواب روزه دار شب زنده دار را دارد و هر کس دوران قائم ما را دریابد، پس با او خروج نماید و دشمن ما را به قتل رساند، برای او همچون پاداش بیست شهید خواهد بود و هر کس در رکاب قائم ماعلیه السلام کشته شود، همچون پاداش بیست و پنج شهید را خواهد یافت.(25)

23 - در «مجمع البیان» از حارث بن المغیره آمده که گفت: در محضر ابوجعفر باقرعلیه السلام بودیم، فرمود: آن که از شما این امر را شناخته و منتظر آن باشد و خیر را در آن بداند، مانند کسی است که به خدا قسم! در رکاب قائم آل محمدعلیهم السلام با شمشیر خود جهاد کرده باشد. سپس فرمود: بلکه واللَّه! مثل کسی است که در خدمت رسول خداصلی الله علیه وآله با شمشیر جهاد کرده باشد. سپس بار سوم فرمود: بلکه به خدا قسم! همچون کسی است که در خیمه رسول خداصلی الله علیه وآله شهید شده باشد.(26)

24 - در «تفسیر البرهان»، از حسن بن ابی حمزه، از پدرش ابوحمزه [ثمالی]است که گفت: به حضرت ابی عبد اللَّه صادق علیه السلام عرض کردم: فدایت شوم! سنّم بالا رفته و استخوانم سست گشته و مرگم نزدیک شده و می ترسم پیش از آن که این امر [حکومت شما]را دریابم، مرگم فرا رسد. فرمود: ای ابوحمزه! هرکه به ما ایمان آورد و حدیث ما را تصدیق کرد و به انتظار دوران ما نشست، مانند کسی است که زیر پرچم قائم علیه السلام کشته شود، بلکه به خدا سوگند! زیر پرچم رسول خداصلی الله علیه وآله [کشته گردد(27)].

25 - در کتاب «کمال الدین»، از مفضّل بن عمر آمده که گفت: شنیدم حضرت امام صادق علیه السلام می فرمود: هر کس در حالی که منتظر این امر باشد بمیرد، همچون کسی خواهد بود که از خواصّ حضرت قائم علیه السلام بوده باشد، نه؛ بلکه مانند کسی باشد که در پیشگاه رسول خداصلی الله علیه وآله شمشیر زده است.(28)

26 - در «تفسیر البرهان» به سند خود، از مسعده آمده که گفت: خدمت حضرت امام صادق علیه السلام بودم که پیرمرد قد خمیده ای که بر عصایش تکیه زده بود آمد، سلام کرد و امام صادق علیه السلام جواب سلامش را داد. پیرمرد عرضه داشت: ای فرزند رسول خداصلی الله علیه وآله! دستت را به من بده که آن را ببوسم، پس آن حضرت دستش را پیش آورد و او دست آن جناب را بوسید و سپس گریست. حضرت صادق علیه السلام به او فرمود: ای پیرمرد! چرا گریه می کنی؟ عرضه داشت: فدایت شوم، یابن رسول اللَّه! صد سال است که به پای قائم شما مانده ام، می گویم این ماه است، این سال است، هم اکنون سنّم بالا رفته و استخوانم سست گردیده و مرگم نزدیک شده و به آنچه که برای شما آرزو می کنم نرسیده ام، شما را می بینم کشته شده و آواره اید و دشمنانتان را می بینم که با بالها پرواز می کنند، چگونه گریه نکنم؟!

دیدگان حضرت ابی عبد اللَّه صادق علیه السلام در اشک نشست، آن گاه فرمود: ای پیرمرد! اگر خداوند تو را باقی گذاشت تا این که قائم ما را ببینی، در مرتبه اعلی خواهی بود و اگر مرگ تو فرا رسد، روز قیامت با سپرده گرانبهای محمدصلی الله علیه وآله محشور خواهی شد و ما سپرده گرانبهای او هستیم، که همانا آن حضرت فرمود: من در میان شما دو گوهر گرانبها را بر جای می گذارم، پس به آن دو، دست بیازید که هیچ گاه گمراه نشوید: کتاب خدا و عترت و خاندانم را. پیرمرد گفت: پس از این که این خبر را شنیدم، دیگر آسوده خاطر شدم. سپس امام صادق علیه السلام فرمود: ای پیرمرد! بدان که قائم ماعلیه السلام از صُلبِ حسن عسکری

بیرون می آید و حسن از علی متولد می شود و علی از محمد و محمد از علی و علی از موسی پسرم و این پسرم از من متولد گردیده، ما دوازده تن هستیم، همگی مان معصوم و پاکیزه می باشیم … (29)

27 - در «روضه کافی» به سند خود، از اسحاق بن عمّار آورده که گفت: حدیث آورد مرا مردی از اصحاب مان، از حکم بن عتیبه که گفت: هنگامی که در محضر امام ابوجعفر باقرعلیه السلام بودم، خانه پر از جمعیت بود، پیرمردی آمد که بر چوبدستی خود تکیه می زد، تا این که بر درِ اتاق ایستاد و گفت: سلام بر تو ای فرزند رسول خدا! و رحمت و برکات خداوند بر تو باد! آن گاه ساکت شد. حضرت ابوجعفر امام باقرعلیه السلام فرمود: و بر تو باد سلام و رحمت و برکات خداوند! سپس پیرمرد رو به سوی اهل مجلس کرد و گفت: السلام علیکم! که همه حاضرین او را جواب دادند و سلامش را پاسخ گفتند. آن گاه رو به سوی حضرت ابوجعفر باقرعلیه السلام کرد و گفت: ای فرزند رسول خدا! فدایت گردم! مرا نزدیک خود جای ده که به خدا سوگند! من شما را دوست می دارم و دوستداران شما را دوست می دارم. به خدا سوگند! دوستی شما و هواداران تان به خاطر طمع دنیوی نیست و من با دشمن شما دشمنم و از او بیزارم. و به خدا سوگند! که دشمنی ام با او و بیزاری ام از او، به خاطر کینه ای میان من و او نمی باشد. به خدا! من حلال شما را حلال و حرام تان را حرام می دارم و منتظر امر شمایم، پس ای که خداوند مرا فدایت گرداند! عاقبت مرا

چگونه می بینی؟ حضرت امام باقرعلیه السلام فرمود: به سوی من، به سوی من آی! تا این که او را کنار خود نشانید. سپس فرمود: ای پیرمرد! بر پدرم علی بن الحسین علیه السلام نیز مردی وارد شد و مانند سؤال تو را عرضه داشت. پدرم به او فرمود: اگر بمیری بر رسول خدا و علی و حسن و حسین و علی بن الحسین وارد می شوی و قلبت سرد و دلت خنک و خرّم و دیده ات روشن می گردد و راحتی و ریحان با فرشتگان کرام کاتبین را پیش روی خود خواهی دید، همین که جانت به این جا برسد - و به حلقش اشاره کرد - و اگر زنده بمانی خواهی دید، آنچه را که دیده ات به آن روشن شود و همراه ما در رکن اعلی خواهی بود. پیرمرد عرضه داشت: چگونه فرمودی، ای ابوجعفر! حضرت باقرعلیه السلام دوباره سخنش را تکرار کرد، پیرمرد گفت: اللَّه اکبر، ای ابوجعفر! اگر من بمیرم بر رسول خدا و علی و حسن و حسین و علی بن الحسین وارد می شوم و چشمم روشن و قلبم سرد و دلم خنک و خرّم می گردد و توسط راحتی و ریحان و فرشتگان کرام کاتبین مورد استقبال قرار می گیرم، همین که جانم به این جا رسید و اگر زنده بمانم، آنچه را که چشمم به آن روشن شود خواهم دید و با شما در رکن اعلی خواهم بود! سپس پیرمرد به شدّت گریست،های های های، تا این که صورتش به زمین چسبید و اهل خانه چون حال پیرمرد را دیدند به گریه و ناله پرداختند. و حضرت ابوجعفر باقرعلیه السلام اشک ها را از اطراف دیدگانش با انگشت پاک می کرد. آن گاه پیرمرد سر برداشت و به امام باقرعلیه السلام عرض کرد: ای فرزند رسول خدا! دستت را به من

بده، خداوند مرا قربان تو سازد! آن حضرت علیه السلام دست خود را به او داد، پس دست حضرت را بوسید و بر دیدگان خود نهاد و بر صورتش کشید، سپس جامه از شکم و سینه اش برگرفت و دست آن حضرت را بر شکم و سینه خود قرار داد. پس از آن برخاست و گفت: السلام علیکم! حضرت امام باقرعلیه السلام در پی او می نگریست و پیرمرد می رفت، آن گاه روی به جانب حاضرین کرد و فرمود: هر کس دوست می دارد مردی از اهل بهشت را ببیند، به این شخص نظر کند. حکم بن عتیبه گوید: هیچ مجلس گریه و ماتمی شبیه آن مجلس ندیدم.(30)

1- 63. کمال الدین، 2/644 باب 55 ح 1.
2- 64. سوره هود، آیه 93.
3- 65. سوره اعراف، آیه 71.
4- 66. کمال الدین، 2/645 باب 55 ح 5.
5- 67. بصائر الدرجات، 280 ح 16.
6- 68. کمال الدین، 2/645 باب 55 ح 6.
7- 69. کمال الدین، 2/357 باب 33 ح 54.
8- 70. کمال الدین، 1/ 320 باب 31 ذیل ح 2.
9- 71. کمال الدین، 1/319.
10- 72. الغیبه، 276.
11- 73. کمال الدین، 2/378 باب 36 ح 3.
12- 74. اصول کافی، 1/371.
13- 75. بحار الانوار، 52/ 123 باب 22 ح 7.
14- 76. بحارالانوار، 52/123 ح 7.
15- 77. بحارالانوار، 52/126 ح 18.
16- 78. رباط و مرابطه به معنی مرزبانی و آمادگی دفاع از حدود و مرزهای اسلامی است {مترجم}.
17- 79. فروع کافی، 5/22 ح 2.
18- 80. و احتمال دارد که منظور حضرت آن باشد که جهاد جز به اجازه امام علیه السلام جائز نیست و این متوقف بر خروج حضرت قائم علیه السلام است {مؤلف}.
19- 81. کمال الدین، 2/339 باب 33 ح 17.
20- 82. کمال الدین، 2/340 باب 33 ح 20.
21- 83. سوره بقره، آیه 1 و 2.
22- 84. سوره یونس، آیه 20.
23- 85. اصول کافی، 1/372 ح 6.
24- 86. اصول کافی، 1/334 ح 2.
25- 87. اصول کافی، 2/222 ح 4.
26- 88. مجمع البیان، 9/238.
27- 89. البرهان، 4/293.
28- 90. کمال الدین، 2/338 ح 11.
29- 91. بحار الانوار، 36/ 408 ح 17. از کفایه الاثر/35.
30- 92. روضه الکافی، 76 ح 30.



تاریخ و ساعت انتشار :
۰۸:۲۶:۳۳ ~~~ ۱۴۰۰/۰۲/۳۱
دسته بندی :
وظایف بندگان نسبت به آن حضرت
با مهدی

بنر های حاشیه پست

اظهار نظر در مورد انتظار فرج و ظهور آن حضرت علیه السلام قسمت اول .::. پرتال تخصصی تبیان مهدویت

*
*
ماعده پیش آهنگ
1402/12/04
05:54:23
سلام
دانلود مستقیم