0%
پنجشنبه ، ۰۹ فروردین ۱۴۰۳

پرتال تخصصی تبیان مهدویت

تبیان مهدویت ، بزرگترین پایگاه اینترنتی مهدویت

پیام کوتاه ویژه امام زمان عج

پیام کوتاه ویژه امام زمان عج
چه انتظار عجیبی!تو بین منتظران ھم ،عزیز من چه غریبی!عجیبتر که چه آسان، نبودنت شده عادت!چه کودکانه سپردم دل به قصه قسمت!چه بی خیال نشستیم، نه کوششی ،نه وفایی ،فقط نشسته و گفتیم: "" خدا کند که بیایی!""(٢مھدیا ! کعبه شد از تاب تو بی تاب ، بتاب!
(٣ماھواره امید: من به آمار زمین مشکوکم،اگر این سطح پر از آدمھاست، پس چرا یوسف زھرا تنھاست!؟
(۴قصه عجیبی است!۷۰میلیون نفر شامگاه ھر جمعه در…
چه انتظار عجیبی!
تو بین منتظران ھم ،عزیز من چه غریبی!
عجیبتر که چه آسان، نبودنت شده عادت!
چه کودکانه سپردم دل به قصه قسمت!
چه بی خیال نشستیم، نه کوششی ،نه وفایی ،
فقط نشسته و گفتیم:
 "" خدا کند که بیایی!""
مھدیا ! کعبه شد از تاب تو بی تاب ، بتاب!

ماھواره امید: من به آمار زمین مشکوکم،
اگر این سطح پر از آدمھاست، پس چرا یوسف زھرا تنھاست!؟

(4
قصه عجیبی است!
70میلیون نفر شامگاه ھر جمعه در انتظارسریال یوسف
پیامبرند،غافل از اینکه 1174سال است که یوسف
زھرا(س)فقط منتظر 313 نفر است.

(5
یادم بده ساعتم را .....برای کدام جمعه کوک کنم.....
آمدنت را....ثانیه ھا فریاد میزنند.....
یک روزکه آخر ھفته است.....

و توای آخرین مسافر،یک بار برای خدا....
به ساعتت نگاه کن....فردا جمعه است....
""آی ثانیه دوازدھم، خدا کند که بیایی!""

(6
سپری می شوداین ظلم،عدو می بازد.
میرسد آنکه خداوند بر او می نازد.
باشد آنروز ببینند ھمه عالمیان،
در بقیع حضرت مھدی(عج) حرمی می سازد


(7
دیشب کسی برای تو سجاده وا نکرد
بغضی ترک ندید و گلویی صدا نکرد
انگار ما بدون حضور تو راحتیم
وقتی کسی برای ظھور تو دعا نکرد
وقتی که دامن تو رھا شد زدست ما
دست گناه دامن مارا رھا نکرد
در روزگار ما تو بیابان نشین شدی
خاکم به سر که دل ما حیا نکرد
دیدند درد دین خدارا نداشتیم
مارا کسی برای شھادت جدا نکرد.

(8
با تو مارا خوشترین دیدار باد
ھر کجا ھستی خدایت یار باد

(9
ھجر تو زدرد وداغ دلگیرم کرد
اندوه غم زمان زمین گیرم کرد
گفتند که جمعه میرسی از کعبه

این رفتن جمعه جمعه ھا، پیرم کرد

(10
انتظارش ،انتظارم سیر کرد
آنکه می خواھد بیاید دیر کرد
تابه کی در انتظارش دیده بر در دوختن
آمدن ،رفتن،ندیدن ،سوختن


(11
این جمعه اگر یار بیاید خوش است
از ھر زبان ذکر صلوات آید خوش است


(12
یا ابا صالح المھدی عزیز!
تو یک گوشه چشمت غم عالم ببرد،
حیف باشد که تو باشی و مرا غم ببرد


(13
به امید روزی که ھمه پیامھای دنیا یک چیز باشد:
 "" مھدی آمد""


(14
گفتم که خدا مرا مرادی بفرست
طوفان زده ام راه نجاتی بفرست
فرمود که با زمزمه یا مھدی،
نذر کل نرگس صلواتی بفرست


(15
ذکر تعجیل فرج رمز نجات بشر است
ما برآنیم که این ذکر جھانی بشود

(16
کاش می شد در میان لحظه ھا ،

 لحظه دیدار را نزدیک کرد


(17
ای منتظران! وقت اذان نزدیک است
آقابه خدابه شھرمان نزدیک است
آماده کنید خانه ھارا زیرا،
برگشتن صاحب الزمان نزدیک است


(18
بوی گلھا عالمی را مست و حیران میکند
دیدن مھدی ھزاران درد ، درمان میکند
مدعی گوید که با یک گل نمی گردد بھار
من گلی دارم که عالم را گلستان میکند.


(19
 انتظار ایمان به اینده است و لازمه اش انکار حال.
کسی که از حال خود خشنود است منتظر نیست


(20
یک ثانیه از عمر، ھمین شب یلدا
باعث شد تابه صبح به یمنش بنشینیم
10قرن ز عمر پسر فاطمه طی شد
یک شب نشد از ھجر ظھورش بنشینیم


(٢١
این جمعه نیا امیرمان می آید
آن جمعه نیا وزیرمان می آید
داریم حساب می کنیم آقا جان!
از آمدنت چه گیرمان می آید.


(22
این روزھا که فتنه بیداد میکند

دل از فراق روی تو فریاد میکند
برگرد ای مسافر تنھای فاطمه!
بانگ تو قلب رھبر ما شاد میکند


(23
ای خدا! کی شود آن دلبر عیار آید
ھمچو خورشید به پایان شب تار آید
مومنان را که غم دوری او محزون کرد
رنگ شادی وشعف بر گل رخسار آید


(24
اگر با آمدن آفتاب از خواب بیدار شویم نمازمان قضاست.
"" الھم عجل لولیک الفرج""
(25
خوشا به حال سال 88!
ماه دوازدھمش را دید و عمرش به سررسید!
میترسم عمرم به سررسد و ""ماه دوازدھمم"" راندیده باشم!


(26
بھاران جلوه ای از روی خوبت
بھار مردمان باشد حضورت
کنون که غایبی از دیده ی ما
بود پاییز تا عصر ظھورت


(27
شاید آنروز که سھراب نوشت:
تا شقایق ھست زندگی باید کرد،
خبری از دل پردرد گل نرگس نداشت.
باید اینطور نوشت:ھرگلی ھم باشد،
چه شقایق،چه نرگس و چه یاس...

تانیاید ""مھدی""، زندگی دشوار است.


(28
مھدیم من!
که مرا گرمی بازاری نیست،
بھتر از یوسفم وھیچ خریداری نیست!
ھمه گویند که در حسرت دیدار منند!
لیک در گفته این طایفه کرداری نیست،
ای که دائم به دعایی که بینی رخ من،
تا که خالص نشوی،با تو مرا کاری نیست.


(29
امان از ھجر بی پایان مھدی،
غروب جمعه و ھجران مھدی
امان از آن زمان که بیفتد،
به روی نامه ام، چشمان مھدی،
دلش می گیرد وبا چشم گریان،
بگوید این ھم از یاران مھدی!

(30
سوالی ساده دارم از حضورت!
من آیا زنده ام وقت ظھورت؟
اگر که آمدی من رفته بودم،
اسیرسال وماه و ھفته بودم
دعایم کن دوباره جان بگیرم،
بیایم در رکاب تو بمیرم.


(31
ما مدعیان دل خزانی داریم
با حضرت دجال تبانی داریم

ما لاف زن ندبه واشک وآھیم
این جمعه نیا، جام جھانی داریم!


(32
روزی تو خواھی آمد از کوچه ھای باران
تا از دلم بشویی غم ھای روزگاران.


(33
عشق یعنی انتظار و انتظار!
عشق یعنی ھر چه بینی عکس یار
عشق یعنی دیده بر در دوختن
عشق یعنی در فراقش سوختن


(34
قطعهء گمشده ای از پر پرواز کم است
یازده بار شمردیم و یکی باز کم است
این ھمه آب که جاریست،نه اقیانوس است
عرق شرم زمین است، که"سرباز" کم است


(35
بر مھدی دین منجی دنیا صلوات
بر چھره آن ماه دل آرا صلوات
در دامن نرگس ،گل زھرا بشکفت
براین گل و بر نرگس و زھرا (س)صلوات


(36
مرد ھزاره دوم،بلند قامت تاریخ
در روشنای برج زمان ایستاده ای
با عطر دیر پای جمالت
در گوشه گوشه ی این عالم شگفت
بر تارک بلند جھان ایستاده ای

وخلق بیقرار قرون در پی تو شعر شکفتن را تکرار می کند
ای آیت عدالت موعود،
ای عمق انتظار
در گیرو دار حادثه دریاب عاشقان حضورت را.


(37
یک چشم زدن غافل از آن شاه نباشیم
شاید که نگاه کند آگاه نباشیم


(38
یارب عید است، عطابر ھمه ده
بر ماتم واندوه ھمه خاتمه ده
پایان غم ھمه ظھور مھدیست!
تعجیل فرج به مھدی فاطمه ده.


(39
یکی آرام می آید
نگاھش خیس عرفان است
قدمھایش پر از معناست
دلش از جنس باران است
کسی فانوس بر دستش
بسان نور می آید
امید قلب ما روزی ز راه دور می آید.


(40
کشتی نساز ای نوح!،طوفان نخواھد آمد
بر شوره زار دلھا،باران نخواھد آمد
رفتی کلاس اول این جمله را عوض کن،
آن مرد تا نیاید، باران نخواھد آمد


(41

جمعه ھا دل ھا حزین است وغمین
چشم ھا در انتظاری نازنین
ای گل خوش بوی دشت انتظار!
ای ظھورت منجی دلھای زار!
کی بیایی مھدی صاحب زمان
مظھر نور خدا ای چشم وجان؟


(42
خوش آنروزی که مولا باز گردد
اناالمھدی طنین انداز گردد
خدایا! پرچمش را باز گردان
به زھرا، یوسفش را باز گردان
ھمه عالم فدای تار مویش
نگاه عالمی باشد به سویش
به ھستی قائم آل محمد(ص)
امید فاطمه برگرد،برگرد.


(43
امشب شب قدر است دعا باید گفت
از بھر ظھور ربنا باید گفت

(44
جمعه یعنى یک غزل دلواپسى جمعه یعنى گریه ھاى بى کسى
جمعه یعنى روح سبز انتظار جمعه یعنى لحظه ھاى بى قرار
بى قرار بى قراری ھاى آب جمعه یعنى انتظار آفتاب
جمعه یعنى ندبه اى در ھجر دوست جمعه خود ندبه گر دیدار اوست
جمعه یعنى لاله ھا دلخون شوند از غم او بید ھا مجنون شو ند
جمعه یعنى یک کویر بى قرار از عطش سرخ و دلش در انتظار
انتظار قطره اى باران عشق تا فرو شوید غم ھجران عشق

جمعه یعنى بغض بى رنگ غزل ھق ھق بارانى چنگ غزل
زخمه اى از جنس غم بر تار دل تا فرو شوید غم ھجران دل


(۴۵
لحظه لحظه بوى ظھور مى آید عطر ناب گل حضور مى آید
سبز مردى از قبیله عشق ساده و سبز و صبور مى آید


(۴۶
ای آشنای غربت جمعه ،ظھور کن
یک مرتبه زکوچه دل ما عبور کن
حک شده به روی بال قنوت نمازمان
یک خواھش، آقا ظھور کن!


(۴٧
سپری میشود این ظلم، عدو می بازد
میرسد آنکه خداوند بر او می نازد
باشد آنروز ببینند ھمه عالمیان
 در بقیع، حضرت مھدی(عج) حرمی میسازد.


(۴٨
روزھا نو نشده کھنه تر از دیروز است
گر کند یوسف زھرا نظری، نوروز است
ای خدا کاش شود سال نوم عید فرج
که نگاھم نگران منتظر آن روز است
گل ھا ھمه با اذن تو برخـــــاسته اند
از بھر ظـــــــــھور تو خود آراسته اند
مردم ھمه در لحظه ی تحویل بی شک
اول فـــــرج تـو از خدا خــواسته اند...


(۴٩
بوی عطر یار دارد جمعه ھا .........مژده دیدار دارد جمعه ھا


(۵٠

جمعه ھا دل حزین است و غمین
 چشم ھا در انتظاری نازنین
ای گل خوشبوی دشت انتظار
ای ظھورت منجی دلھای زار
کی بیایی مھدی صاحب زمان(عج)

(۵١
بار الھا در این ایام مسعود، شفاعت زھرایت، رضایت رضایت، و فرج مھدیت را بر محبان اولیاءت مرحمت فرما!
شکفتن غنچه زیبا و خوشبوی بوستان دل انگیز احمدی بر ھمه منتظران مبارک


(۵٢
بھاران جلوه ای از روی خوبت
بھار مردمان باشد حضورت
کنون که غایبی از دیده ما
 بود پاییز تا عصر ظھورت


(۵٣
يادمان باشد از امروز خطايي نكنیم/گر كه در خويش شكستیم صدايي نكنیم/
پر پروانه شكستن ھنر انسان نیست/گر شكستیم زغفلت من و مايي نكنیم/
يادمان باشد اگر شاخه گلي راچیديم/وقت پرپر شدنش سازو نوايي نكنیم/
يادمان باشد اگر خاطرمان تنھا ماند /طلب عشق ز ھر بي سرو پايي نكنیم/
يادمان باشد اگر حال خوشي دست بداد/جز براي فرج يار دعايي نكنیم


(۵۴
 ھیچکس ھمراه نیست (تنھای اول)
دارنده بیشترین مشترک مدعی انتظار در دنیا!


(۵۵

من که از سوز غمت چون شعله ای در بادم ، بی وفایم که وفایت برود از یادم


(۵۶
یک نخ از جامه احرام تو ما را کافیست...
نه که ما را؛ ھمه ی خلق جھان را کافی است...
پسر حضرت نرگس به جمالت نازم؛
گوھر مھر تو ما را به دو دنیا کافی است...
در منی, یا به حرم, یا عرفات, یا مشعر...
لحظه ای یاد کنی از من شیدا؛ کافیست...
گر تو راضی شوی از من؛
ھمه روزم عرفه است...
نامه ای گر شود از سوی تو امضاء کافیست...
(اللھم عجل لولیک الفرج)


(۵٧
 روزگارت رنگ عشق، سالیانت پر فروغ، غصه باشد از تودور، زنده باشی تا ظھور


(۵٨
كاش مھدي به جھان چھره ھويدا میكرد
گره از مشكل پیچیده ي ما وا میكرد
كاش مي آمد با آمدنش از سر مھر
قبر مخفي شده ي فاطمه پیدا میكرد...


(۵٩
خدا کند که مرا با خدا کنی آقا
ز قید و بند معاصی جدا کنی آقا
بیا که فاطمه در انتظار دستانت
نشسته تا حرمش را بنا کنی آقا


(۶٠
دلم به مستحبی خوش است که جوابش واجب است.
" السلام علیک یا صاحب الزمان"


(۶١
روزي ھزار بار دلت را شكسته ام/ بیخود به انتظار وصالت نشسته ام/

ھر بار اين تويي كه رسیدي و در زدي / ھر بار اين منم كه در خانه بسته ام /
ھر جمعه قول میدھم آدم شوم ولي / ھم عھد خويش، ھم دلت را شكسته ام ...


(۶٢
یکی می پرسد اندوه تو از چیست؟
سبب ساز سکوت مبھمت کیست؟
برایش صادقانه می نویسم: برای آنکه باید باشد و نیست " اللھم عجل لولیک الفرج "


(۶٣
روز و شب فکر و خیالم شده آن یار کجاست؟
آن ذخیره گوھر عالم اسرار کجاست؟
آن سفر کرده چرا از سفرش بازنگشت؟
وآن که ما را به غمش کرده گرفتار کجاست؟
َ بی جمالش ھمه جا تیره بو َ د تار بود
روشنی بخش جھان، منبع انوار کجاست؟
داد مظلوم که باید بستاند ز ستم؟
یار مظلوم چه شد؟ دشمن کفار کجاست؟
َ تشنه عدل بود این بشر روی زمین
یادگار علی آن حیدر کرّار کجاست؟
کاظمین و نجف و کرببلا نیست مگر؟
َ سامرا ھم نبود؟ آن شه ابرار کجاست؟
جمکران، مشھد و قم است بقیع یا که حراء؟
بارالھا! تو بگو آن گل بی خار کجاست؟
کار عشاق گره خورد خدایا مددی
آن که باید بگشاید گره کار کجاست؟
داغ وصلش به دل منتظران ماند که ماند
ِ آن طبیب دل زار و تن بیمار کجاست؟
ھرچه پرسید کیان ھیچ جوابی نشنید

نشد آگه به خدا جایگه یار کجاست.
 کیان


(۶۴
ھوایت که به سرم میزند دیگر در ھیچ ھوایی نمی توانم نفس بکشم، عجب نفس گیر است ھوای بی تویی!


(۶۵
خانه آرزو ھایم کلبه ای است کوچک در دشت شقایق ھا که تنھا تو را دارد راستی کی می آیی؟


(۶۶
به انتظار نشستن تو خطای بزرگ بشریت است. ما به انتظار تو میدویم.


(۶٧
ای منتظران گنج نھان می آید
آرامش جان عاشقان می آید
بر بام سحر طلایه داران ظھور
گفتند که صاحب الزمان می آید.


(۶٨
1147سال است که امام منتظر 313 مرد است، چقدر مرد شدن زمان می برد!


(۶٩
مھمان نگاھم شو در يك شب رويايي بگشاي به روي من يك پنجره زيبايي
فانوس نگاھم را آويخته ام بر در من منتظرم زيرا گفتند تو مي آيي
بي تاب تر از موجم بي خواب تر از دريا من مانده ام يادت با يك شب يلدايي
تا عابر چشمانت ره گم نكند درشب بر كوچه بتابان نور اي ماه تماشايي
از پھنه ي چشمانت موج آمد و دل را برد آري اينك شده ام دريايي دريايي
تو رفتي و با او ھمراه شدي در عشق منم مانده ام مجنون با يك دل صحرايي
گیرم كه بیايد امشب به ملاقاتت اي دل تو چه خواھي كشید با اين ھمه شیدايي


(٧٠
قـطـعـه گـم شده ای از پـر پـرواز کـم است
یـازده بــار شمـردیـم و یـکی بــاز کـم است
این ھمه آب که جاریست نه اقیانوس است

عـرق شرم زمیـن است کـه سرباز کم است


(٧١
صد باغ .گل و گلاب دارد شعبان.صد شعبه عشق ناب دارد شعبان. از مھدی و سجاد و ابوالفضل و حسین یک ماه و سه آفتاب دارد
شعبان "السلام علیک یا بقیه الله"


(٧٢
چه جمعه ھا که یک به یک غروب شد نیامدی
 چه بغضھا که در گلو رسوب شد نیامدی
خـلـیـل آتـشـین سخن تبــر به دوش بت شـکن
 خدای ما دوباره سنگ و چوب شد نیامدی
برای مـا که خسـته ایم و دل شکسـته ایم نه
 ولی برای عده ای چه خوب شد نیامدی
تمـام طـول ھـفـته را در انتظار جمعه ام
 دوباره صبح ظھر نه غروب شد نیامدی


(٧٣
چیست این دلشوره ھای بیکران؟
پشت کاشی ھای جمکران
کشتی امید در گل تا به کی؟
بانگ اللھم عجل... تا به کی؟
تا به کی از داغ ھجران تو صبر؟
جلوه کن ای آفتاب پشت ابر


(٧۴
با قلبی از عشق با خطی از حریر، محبت بر روی برگ گل یاس می نویسیم: مھدی جان تولدت مبارک


(٧۵
برخیز که حجت خدا می آید
 رحمت ز حریم کبریا می آید
از گلشن عسگری گذر کن امروز
بوی گل نرگس ز فضا می آید



(٧۶
ویرانه نه آنست که جمشید بنا کرد
ویرانه نه آنست که فرھاد فرو ریخت
 ویرانه دل ماست که ھر جمعه به یادت
صد بار بنا گشت و و دگر بار فرو ریخت


(٧٧
بر چھره دلربای مھدی صلوات
 بر خنده دلگشای مھدی صلوات
 ما را نبود چو ھدیه ای در خور او
گوییم به پیشگاه مھدی صلوات


(٧٨
می دانم، می دانم آدینه ای خواھی آمد که سحرگاھانش سوای ھمه روزھاست. خورشید شادمانه ترین طلوعش را خواھد کرد و
دنیا رنگ دیگری خواھد گرفت. چھار فصل یکی خواھد شد و در پیکر بھار به تو خوشامد خواھند گفت و جھان دوباره طعم محبت و
دوستی را خواھد چشید و تشنگی قرنھا را فرو خواھی نشاند. تو خواھی آمد، پس ھمچنان منتظر خواھم ماند...


(٧٩
 امید آمدنت تنھا بھانه جشن ماست، مھدی زھرا!


(٨٠
در تمنای نگاھت بی قرارم، تا بیایی
 من ظھور لحظه ھا را می شمارم، تا بیایی
خاک لایق نیست تا به رویش پا گذاری
در مسیرت جان فشارم، گل بکارم، تا بیایی


(٨١
روزي در تقويم خواھند نوشت: تعطیل..."روز فرج مھدي فاطمه(ع)" در مدينه كنار ساختمان نیمه كاره اي تابلوي زير را مي بینیم:
پروژه حرم مطھر بي بي دو عالم حضرت فاطمه زھرا (س)
كار فرما: قائم آل محمد (ص) پ
يمانكار: ياران حضرت
مساحت: وسعت دل تمام شیعیان

((فرج مھدي فاطمه سه صلوات))


(٨٢
فرض کن که حضرت مھدی به توظاھر گردد
ظاھرت ھست چنانی که خجالت نکشی؟
باطنت ھست پسندیده صاحب نظری؟
خانه ات لایق او ھست که مھمان گردد؟
لقمه ات درخور او ھست که نزدش ببری؟
پول بی شبھه و سالم ز ھمه داراییت داری آنقدر که ھدیه برایش بخری؟
حاضری گوشی ھمراه تو را چک بکند؟
باچنین شرط که در حافظه دستی نبری؟
واقفی در عمل خویش تو بیش از دگران؟
می توان گفت تو را شیعه ی اثنی عشری


(٨٣
ارباب زمین، امیر تاریخ بیا
تا نخل ستم بر کنی از بیخ بیا
 از قول ھمه منتظران می گویم:
ای پیر ترین جوان ناریخ بیا!


(٨۴
ما منتظر صبح شب شیداییم، آماده برای فرج مولاییم، روزی که عزیز فاطمه می آید با خامنه ای به کربلا می آییم.


(٨۵
خدا خالق عشقه / محمد گل عشقه / علی مظھر عشقه / زھرا وجود عشقه /حسن نماد عشقه / حسین سالار عشقه /
عباس ساقی عشقه / زینب شاھدعشقه / سجاد راوی عشقه / باقر کلام عشقه / صادق احیای عشقه / کاظم صابرعشقه /
رضا ضامن عشقه / تقی جمال عشقه / نقی پاکی عشقه / حسن بقای عشقه / مھدی قیام عشقه.......
اینم دعای عشقه: اللھم عجل لولیک الفرج


(٨۶
من از اشکی که میریزد زچشم یار میترسم
 از آن روزی که اربابم شود بیمار میترسم

 رھا کن صحبت یعقوب و دوری و غم فرزند
 من از گرداندن یوسف سر بازار میترسم
 ھمه گویند این جمعه بیا ! اما درنگی کن
 از اینکه باز عاشورا شود تکرار میترسم ...


(٨٧
عمرما در طلب ديدن آن يار گذشت/ باز ھم جمعه ي ما بي رخ دلدار گذشت
بحث اين نیست که ما منتظرش مي مانیم!/حرفم اينجاست که روز و شب ما تار گذشت
بس که آسوده نشستیم و تغافل کرديم/روز ما باز به کام دل اغیار گذشت...


(٨٨
يار نیست بگو تا بھار برگردد/بھار من بود آن دم،كه يار برگردد
به عطر و بوي گل از دل نمي رود غم ما/مگر به بزم گل،آن گلعذار برگردد
به سوز سینه پاکان، چه مي شود يا رب/که يار مردم چشم انتظار برگردد
صبا، اگر سر كوي نگار من داري/به او بگو كه بسوي ديار برگردد...


(٨٩
زمستان خسته شد از بی بھاری
جھان می لرزد از این بی قراری
گمانم جمعه ای باقی نمانده
 خدایا تابه کی چشم انتظاری


(٩٠
ای پادشه خوبان داد از غم تنھایی، دل بی تو به جان آمد وقت است که باز آیی.


(٩١
 اگر دلھایمان تاریک و ظلمانی نمی گردید
امامت ھم عیان می گشت و پنھانی نمی گردید
به قدر تشنگی، گر تشنه امر فرج بودیم
خدا داند فرج اینقدر طولانی نمی گردید


(٩٢

پیچیده شمیمت ھم جا ای گل نرگس
چون شیشه ی عطری که درش گم شده باشد.


(٩٣
آسمان غرق خیال است، کجایی آقا؟
 چندمین جمعه سال است ، کجایی آقا؟
یک نفس عاشق اگر بود، زمین می فھمید
عاشقی بی تو محال است آقا!


(٩۴
صبحی گره از زمانه وا خواھد شد
راز شب تار بر ملا خواھد شد
در راه عزیزیست که با آمدنش
ھر قطب نما، قبله نما خواھد شد


(٩۵
خانه تکانی دل را برای رسیدن بھار دل ھا فراموش نکنیم


(٩۶
برچھره پر زنور مھدی صلوات
 بر جان و دل صبور مھدی صلوات
تا امر فرج شود مھیا بفرست
بھر فرج و ظھور مھدی صلوات


(٩٧

تقویم مان پر است از روزھای مختلف: کار، مادر، پرستار و ... دریغ از یک روز انتظار!


(٩٨
دلم بی وصل او شادی مبینوم
به غیر از محنت، آزادی مبینوم
خراب آباددل بی مقدم یار
الھی ھرگز آبادی مبینوم!



(٩٩
ما در قفس عمر چه بیگانه نشستیم
بر خاک دیار چه مستانه نشستیم
ھردو جھان عایدمان چشم تری شد
بس که منتظر یار جانانه نشستیم





تبیان-مهدویت-امام زمان -مهدوی -منجی - ظهور - آخرالزمان -پیامک مهدوی
تاریخ و ساعت انتشار :
۰۵:۲۸:۲۹ ~~~ ۱۴۰۰/۰۲/۳۰
دسته بندی :
پیامک مهدوی
با مهدی

بنر های حاشیه پست

اظهار نظر در مورد پیام کوتاه ویژه امام زمان عج .::. پرتال تخصصی تبیان مهدویت

*
*
دانلود مستقیم