با دل زار آمدهام

پاى كوبان ز پى نغمه تار آمده ام
دست
افشان بسر كوى نگار آمده ام
حاصل عمر اگر نیم نگاهى باشد بهر آن نیم نگه با دل زار آمده ام باده از دست لطیف تو در این فصل بهار جان فزاید كه در این فصل بهار آمده ام در میخانه گشائید كه از مسلخ عشق به هواى رخ آن لاله عذار آمده ام
جامه زهد دریدم رهم از دام بلا…
افشان بسر كوى نگار آمده ام
حاصل عمر اگر نیم نگاهى باشد بهر آن نیم نگه با دل زار آمده ام باده از دست لطیف تو در این فصل بهار جان فزاید كه در این فصل بهار آمده ام در میخانه گشائید كه از مسلخ عشق به هواى رخ آن لاله عذار آمده ام
جامه زهد دریدم رهم از دام بلا…
پاى كوبان ز پى نغمه تار آمده ام
دست
افشان بسر كوى نگار آمده ام
حاصل عمر اگر نیم نگاهى باشد
بهر آن نیم نگه با دل زار آمده ام
باده از دست لطیف تو در این فصل بهار
جان فزاید كه در این فصل بهار آمده ام
در میخانه گشائید كه از مسلخ عشق
به هواى رخ آن لاله عذار آمده ام
جامه زهد دریدم رهم از دام بلا
باز رستم، ز پى دیدن یار آمده ام
باز رستم، ز پى دیدن یار آمده ام
به تماشاى صفاى رخت اى كعبه دل
به صفا پشت و سوى شهر نگار آمده ام
به صفا پشت و سوى شهر نگار آمده ام
«امام خمینی(ره)»