غيبت آن حضرت عليه السلام

اين غيبت از ديدگان، به حكم پروردگار واقع شده و پيغمبر اكرم و ائمه اطهارعليهم السلام از وقوع اين غيبت خبر دادهاند.
پيغمبر اكرمصلى الله عليه و آله فرمود: «مهدى از فرزندان من است... او را غيبت و حيرتى است كه در آن امتها گمراه مىشوند».(145)
و امام صادق عليه السلام فرمود: «از براى قايم ما غيبتى است كه مدتش طولانى خواهد بود...».
سپس فرمود: «هنگامى كه قايم ما بپاخيزد…
اين غيبت از ديدگان، به حكم پروردگار واقع شده و پيغمبر اكرم و ائمه اطهارعليهم السلام از وقوع اين غيبت خبر دادهاند.
پيغمبر اكرمصلى الله عليه و آله فرمود: «مهدى از فرزندان من است... او را غيبت و حيرتى است كه در آن امتها گمراه مىشوند».(145)
و امام صادق عليه السلام فرمود: «از براى قايم ما غيبتى است كه مدتش طولانى خواهد بود...».
سپس فرمود: «هنگامى كه قايم ما بپاخيزد براى هيچ كس در گردن او بيعتى نيست، لذا ولادتش مخفى و خودش غايب مىگردد».(146)
و از حضرت على بن الحسينعليهما السلام روايت شده كه فرمود: «براى قايم ما دو غيبت است كه يكى از ديگرى طولانىتر است».(147)
اخبار ايمه اطهارعليهم السلام درباره غيبت آن حضرت عليه السلام جدا زياد است. در اينجا شايسته است چند نكته را ذكر كنيم:
نكته اول
سبب غيبت آن حضرت عليه السلام، كه دو قسم است:
قسم اول: آن است كه براى ما بيان نشده و پس از ظهور براى ما فاش خواهد شد. از عبد الله بن الفضل هاشمى روايت شده كه گفت: شنيدم امام صادق عليه السلام فرمود: «به تحقيق صاحب اين امر را غيبتى طولانى است و گريزى از آن نيست كه در زمان غيبت هر فرد باطلجويى به ترديد مىافتد».
عرض كردم: چرا؟ فدايت شوم! فرمود: «به خاطر امرى كه فاش كردن آن به ما اذن داده نشده است».(148)
قسم دوم: آنكه ايمه معصومينعليهم السلام براى ما بيان كردهاند كه چند وجه است:
1 - ترس از كشته شدن: چنانكه در بحث خوف و ترس آن حضرت گذشت. و اين از علل خروج آن حضرت و قيام با شمشير نيز هست، همانطور كه در حديث امير المومنين على عليه السلام آمده كه فرمود: «اگر خروج نكند، گردنش را مىزنند».
2 - هيچكدام از طاغوتها بر گردن آن حضرت بيعتى نداشته باشند: كه اين وجه در توقيع آن حضرت و در حديث امام صادق عليه السلام ذكر گرديده است.
3 - امتحان و آزمايش بندگان: چنانكه از حضرت رضاعليه السلام مروى است كه فرمود: «سوگند به خدا! آنچه چشم بدان دوختهايد نخواهد شد تا اينكه آزمايش شويد و مومن و منافق از هم جدا گرديد، و تا اينكه از شما باقى نماند مگر نادرترين پس نادرترين».
4 - سنن پيغمبران الهى را در آن حضرت جارى گرداند: امام صادق عليه السلام فرمود: «قايم ما را غيبتى است كه مدت آن به طول مىانجامد». عرضه داشتم: چرا يابن رسول الله؟! فرمود: «زيرا خداوند - عزوجل - مىخواهد سنتهاى پيغمبران را در غيبتهايشان بر او نيز جارى سازد».(149)
5 - ودايع خداوند ضايع نشود: يعنى مومنانى كه از پشت كافران متولد مىشوند، چنانكه امام صادق عليه السلام در جواب شخصى كه پرسيد: چرا على عليه السلام با مخالفين خود در ابتداى امر جنگ نكرد؟ فرمود: «به خاطر آيهاى كه در كتاب خداى - عزو جل - آمده: «لوْ تزيلوا لعذبْنا الذين كفروا منْهمْ عذابا اليما»(150)؛ چنانچه [كافران از مومنان]جدا مىشدند، به راستى كه كافران از آنان را عذابى دردناك مىنموديم. عرضه داشتم: منظور از (تزيل > پاك شدن) چيست؟ فرمود: «مومنانى كه به امانت در اصلاب و پشتهاى كافران بودند. و همينطور قايمعليه السلام ظهور نمىكند تا اينكه ودايع خداوند - عزوجل - از پشت كافرين بيرون آيند كه چون خارج گردند بر دشمنان خداوند - عزوجل - چيره خواهد شد و آنها را مىكشد».(151)
6 - قبايح و زشتىهاى اعمال ما: چنانكه در توقيع حضرت حجت - عجل الله فرجه الشريف - به شيخ مفيد چنين آمده: «و اگر شيعيان ما - كه خداوند در اطاعتش آنان را يارى دهد - در وفاى پيمانى كه از ايشان گرفته شده، مصمم و جدى باشند، نعمت لقاى ما از آنان به تاخير نمىافتد و سعادت ديدار ما با معرفت كامل و راستين نسبت به ما تعجيل مىگشت، پس تنها چيزى كه ما را از آنان پوشيده مىدارد، همانا چيزهاى ناخوشايندى است كه از ايشان به ما مىرسد و از آنان انتظار نمىرود».(152)
نكته دوم
براى غيبت كبرى وقت و انتهاى معينى نيست، بلكه فرمان و حكم ظهور آن حضرت - عجل الله فرجه الشريف - به دست خداوند است. اخبار زيادى بر اين معنى دلالت دارد.
فضيل گويد: از امام باقر عليه السلام پرسيدم: آيا براى اين امر وقتى هست؟ فرمود: «كذب الوقاتون، كذب الوقاتون، كذب الوقاتون(153)؛ كسانى كه وقت آن را تعيين مىكنند دروغ گفتند، دروغ گفتند، دروغ گفتند».
نكته سوم: اينكه غيبت آن حضرت عليه السلام با لطف الهى كه موجب آشكار كردن امام است، منافات ندارد. البته نسبت به مجرمين به خاطر اينكه خودشان سبب مخفى شدنش هستند. و اما نسبت به صالحان براى دو وجه:
1 - اينكه خداوند متعال آنقدر عقل و فهم به آنان عطا فرموده كه غيبت براى ايشان مانند مشاهده و ديدار است.
امام صادق عليه السلام فرمود: «و البته خداوند مىدانست كه اوليايش به ترديد نمىافتند و اگر مىدانست كه به ترديد مىافتند حجت خود را از آنان يك چشم برهم زدنى مخفى نمىداشت».(154)
2 - اينكه ديدار آن حضرت عليه السلام براى بعضى از صالحان ممنوع نيست، چنانكه فرمايش خود آن حضرت در توقيعى كه در وجه ششم از علل غيبت آورديم، اين معنى را مىرساند. اضافه بر اين، مسلم است كه جمعى از گذشتگان صالح ما به فيض ديدار آن حضرت عليه السلام نايل شدهاند، كه بيان آن قضايا از محدوده بحث ما خارج است. و طالب آن مىتواند به كتابهاى «نجم الثاقب» و «جنه الماوى» مراجعه كند.
پيغمبر اكرمصلى الله عليه و آله فرمود: «مهدى از فرزندان من است... او را غيبت و حيرتى است كه در آن امتها گمراه مىشوند».(145)
و امام صادق عليه السلام فرمود: «از براى قايم ما غيبتى است كه مدتش طولانى خواهد بود...».
سپس فرمود: «هنگامى كه قايم ما بپاخيزد براى هيچ كس در گردن او بيعتى نيست، لذا ولادتش مخفى و خودش غايب مىگردد».(146)
و از حضرت على بن الحسينعليهما السلام روايت شده كه فرمود: «براى قايم ما دو غيبت است كه يكى از ديگرى طولانىتر است».(147)
اخبار ايمه اطهارعليهم السلام درباره غيبت آن حضرت عليه السلام جدا زياد است. در اينجا شايسته است چند نكته را ذكر كنيم:
نكته اول
سبب غيبت آن حضرت عليه السلام، كه دو قسم است:
قسم اول: آن است كه براى ما بيان نشده و پس از ظهور براى ما فاش خواهد شد. از عبد الله بن الفضل هاشمى روايت شده كه گفت: شنيدم امام صادق عليه السلام فرمود: «به تحقيق صاحب اين امر را غيبتى طولانى است و گريزى از آن نيست كه در زمان غيبت هر فرد باطلجويى به ترديد مىافتد».
عرض كردم: چرا؟ فدايت شوم! فرمود: «به خاطر امرى كه فاش كردن آن به ما اذن داده نشده است».(148)
قسم دوم: آنكه ايمه معصومينعليهم السلام براى ما بيان كردهاند كه چند وجه است:
1 - ترس از كشته شدن: چنانكه در بحث خوف و ترس آن حضرت گذشت. و اين از علل خروج آن حضرت و قيام با شمشير نيز هست، همانطور كه در حديث امير المومنين على عليه السلام آمده كه فرمود: «اگر خروج نكند، گردنش را مىزنند».
2 - هيچكدام از طاغوتها بر گردن آن حضرت بيعتى نداشته باشند: كه اين وجه در توقيع آن حضرت و در حديث امام صادق عليه السلام ذكر گرديده است.
3 - امتحان و آزمايش بندگان: چنانكه از حضرت رضاعليه السلام مروى است كه فرمود: «سوگند به خدا! آنچه چشم بدان دوختهايد نخواهد شد تا اينكه آزمايش شويد و مومن و منافق از هم جدا گرديد، و تا اينكه از شما باقى نماند مگر نادرترين پس نادرترين».
4 - سنن پيغمبران الهى را در آن حضرت جارى گرداند: امام صادق عليه السلام فرمود: «قايم ما را غيبتى است كه مدت آن به طول مىانجامد». عرضه داشتم: چرا يابن رسول الله؟! فرمود: «زيرا خداوند - عزوجل - مىخواهد سنتهاى پيغمبران را در غيبتهايشان بر او نيز جارى سازد».(149)
5 - ودايع خداوند ضايع نشود: يعنى مومنانى كه از پشت كافران متولد مىشوند، چنانكه امام صادق عليه السلام در جواب شخصى كه پرسيد: چرا على عليه السلام با مخالفين خود در ابتداى امر جنگ نكرد؟ فرمود: «به خاطر آيهاى كه در كتاب خداى - عزو جل - آمده: «لوْ تزيلوا لعذبْنا الذين كفروا منْهمْ عذابا اليما»(150)؛ چنانچه [كافران از مومنان]جدا مىشدند، به راستى كه كافران از آنان را عذابى دردناك مىنموديم. عرضه داشتم: منظور از (تزيل > پاك شدن) چيست؟ فرمود: «مومنانى كه به امانت در اصلاب و پشتهاى كافران بودند. و همينطور قايمعليه السلام ظهور نمىكند تا اينكه ودايع خداوند - عزوجل - از پشت كافرين بيرون آيند كه چون خارج گردند بر دشمنان خداوند - عزوجل - چيره خواهد شد و آنها را مىكشد».(151)
6 - قبايح و زشتىهاى اعمال ما: چنانكه در توقيع حضرت حجت - عجل الله فرجه الشريف - به شيخ مفيد چنين آمده: «و اگر شيعيان ما - كه خداوند در اطاعتش آنان را يارى دهد - در وفاى پيمانى كه از ايشان گرفته شده، مصمم و جدى باشند، نعمت لقاى ما از آنان به تاخير نمىافتد و سعادت ديدار ما با معرفت كامل و راستين نسبت به ما تعجيل مىگشت، پس تنها چيزى كه ما را از آنان پوشيده مىدارد، همانا چيزهاى ناخوشايندى است كه از ايشان به ما مىرسد و از آنان انتظار نمىرود».(152)
نكته دوم
براى غيبت كبرى وقت و انتهاى معينى نيست، بلكه فرمان و حكم ظهور آن حضرت - عجل الله فرجه الشريف - به دست خداوند است. اخبار زيادى بر اين معنى دلالت دارد.
فضيل گويد: از امام باقر عليه السلام پرسيدم: آيا براى اين امر وقتى هست؟ فرمود: «كذب الوقاتون، كذب الوقاتون، كذب الوقاتون(153)؛ كسانى كه وقت آن را تعيين مىكنند دروغ گفتند، دروغ گفتند، دروغ گفتند».
نكته سوم: اينكه غيبت آن حضرت عليه السلام با لطف الهى كه موجب آشكار كردن امام است، منافات ندارد. البته نسبت به مجرمين به خاطر اينكه خودشان سبب مخفى شدنش هستند. و اما نسبت به صالحان براى دو وجه:
1 - اينكه خداوند متعال آنقدر عقل و فهم به آنان عطا فرموده كه غيبت براى ايشان مانند مشاهده و ديدار است.
امام صادق عليه السلام فرمود: «و البته خداوند مىدانست كه اوليايش به ترديد نمىافتند و اگر مىدانست كه به ترديد مىافتند حجت خود را از آنان يك چشم برهم زدنى مخفى نمىداشت».(154)
2 - اينكه ديدار آن حضرت عليه السلام براى بعضى از صالحان ممنوع نيست، چنانكه فرمايش خود آن حضرت در توقيعى كه در وجه ششم از علل غيبت آورديم، اين معنى را مىرساند. اضافه بر اين، مسلم است كه جمعى از گذشتگان صالح ما به فيض ديدار آن حضرت عليه السلام نايل شدهاند، كه بيان آن قضايا از محدوده بحث ما خارج است. و طالب آن مىتواند به كتابهاى «نجم الثاقب» و «جنه الماوى» مراجعه كند.