شباهت به موسىعليه السلام

شباهت اول: موسىعليه السلام دوران حملش مخفى بود، قايمعليه السلام نيز همينطور.
شباهت دوم: موسىعليه السلام ولادتش مخفيانه بود، قايمعليه السلام نيز همينطور.
شباهت سوم: موسىعليه السلام از قومش دو غيبت داشت كه يكى از ديگرى طولانىتر بود، غيبت اول از مصر بود و غيبت دوم هنگامى كه به سوى ميقات پروردگارش رفت.
شباهت چهارم: خداوند تعالى با او سخن گفت، قايمعليه السلام نيز همينطور.(225)
شباهت پنجم: موسىعليه السلام از…
شباهت اول: موسىعليه السلام دوران حملش مخفى بود، قايمعليه السلام نيز همينطور.
شباهت دوم: موسىعليه السلام ولادتش مخفيانه بود، قايمعليه السلام نيز همينطور.
شباهت سوم: موسىعليه السلام از قومش دو غيبت داشت كه يكى از ديگرى طولانىتر بود، غيبت اول از مصر بود و غيبت دوم هنگامى كه به سوى ميقات پروردگارش رفت.
شباهت چهارم: خداوند تعالى با او سخن گفت، قايمعليه السلام نيز همينطور.(225)
شباهت پنجم: موسىعليه السلام از قوم خود از ترس دشمنانش غايب شد.(226) قايمعليه السلام نيز همينطور.
شباهت ششم: موسىعليه السلام وقتى غايب شد، قومش در محنتها و فشار و مشقت و ذلت واقع شدند. قايمعليه السلام نيز شيعيان و دوستانش در زمان غيبتش در منتهاى سختى و فشار و ذلت مىافتند.(227)
شباهت هفتم: خداوند متعال دربارهاش مىفرمايد: «ولقدْ آتيْنا موسى الكتاب فاخْتلف فيه»(228)؛ ما به موسى كتاب را داديم پس در آن اختلاف شد. يعنى در صحت كتابى كه بر او فرود آمد.(229) قايمعليه السلام نيز همينطور. در كتابى كه با او است - يعنى قرآنى كه امير المومنينعليه السلام جمع كرد - اختلاف مىشود.(230)
شباهت هشتم: امام صادق عليه السلام فرمود: «اصحاب موسى به نهرى آزمايش شدند كه خداوند تعالى مىفرمايد: «ان الله مبْتليكمْ بنهر»(231)؛ همانا خداوند شما را به نهر آبى خواهد آزمود. اصحاب قايمعليه السلام نيز به مانند آن مبتلا خواهند شد.(232)
شباهت نهم: موسىعليه السلام، خداوند دشمنش - قارون - را به زمين فرو برد.(233) قايمعليه السلام نيز، لشكر سفيانى را به زمين فرو خواهد برد.
شباهت دهم: موسىعليه السلام، از سنگ برايش دوازده چشمه جوشيد. قايمعليه السلام نيز، از سنگ برايش آب و غذا بيرون مىآيد.(234)
شباهت يازدهم: خداوند متعال به منظور امتحان قومش، ظهور آن حضرت را تاخير انداخت. تا آنان كه گوساله پرستيدند از خداپرستان جدا شوند. در مورد قايمعليه السلام نيز، خداوند به همين منظور ظهورش را به تاخير انداخته است.
شباهت دوازدهم: خداوند متعال به موسىعليه السلام عصايى عنايت فرمود، و آن را معجزه آن حضرت قرار داد. قايمعليه السلام، به همان عصا اختصاص يافته است.(235)
چنين گفتهاند: عصاى موسى دو سر داشت كه بيخ هر يك از آنها كژى داشت و نيزه آهنينى در انتهايش بود، پس هرگاه موسىعليه السلام شب هنگام به بيابانى وارد مىشد و مهتاب نبود، دو سر عصا تا آنجا كه چشم كار مىكرد روشنايى مىداد، هرگاه با كمبود آب مواجه مىشد، آن را در چاه وارد مىكرد كه تا ژرفاى چاه امتداد مىيافت، و سر آن مانند دلو مىشد، و هر وقت به غذا نياز داشت، با عصاى خود به زمين مىكوفت خوردنىها از آن بيرون مىآمد و چنان بود كه هرگاه ميوهاى اشتها مىكرد آن را در زمين مىنشاند، پس غنچههاى همان درختى كه موسى اشتها كرده بود در آن ظاهر مىشد و همان موقع ميوه مىداد.
و گفته مىشود: عصاى موسى از چوب بادام بود، هرگاه گرسنه مىشد آن را در زمين مىنشاند برگ و ميوه مىداد و از آن بادام مىخورد، و هرگاه با دشمن خود مقاتله مىكرد بر دو شاخه عصا دو مار آشكار مىشد كه با هم نبرد مىكردند، عصا را بر كوه سخت ناهموار و نيز به درختها و خارها و گياهها مىزد راه باز مىشد، و هر وقت مىخواست از رودى بدون كشتى عبور كند عصا را بر آن مىزد، راه وسيعى برايش باز مىشد كه در آن مىرفت.
آن حضرت عليه السلام گاهى از يك شاخه عصا شير مىنوشيد و از ديگرش عسل، و چون در راه خسته مىشد بر آن مىنشست و به هرجا مىخواست بدون دويدن و پا زدن او را مىرساند، و نيز راه را نشانش مىداد و با دشمنانش مقابله مىكرد. هنگامىكه موسىعليه السلام به بوىخوش نيازمند مىشد، از آن عصا بوىخوشى بيرون مىزد تا جايى كه لباسهاى او را خوشبو مىكرد، اگر در راهى بود كه دزدانى داشت كه مردم از آنها ترس داشتند، عصا با او تكلم مىكرد و بهاو مىگفت: به فلان سمت راهت را تغيير ده. به وسيله آن برگهاى درختان را بر گوسفندان خود فرو مىريخت، با آن درندگان و مارها و حشرات را از خود دفع مىكرد. چون به سفر مىرفت آن را بر گرده مىنهاد و وسايل و لباس و غذا و آب و... را به آن مىآويخت
شباهت دوم: موسىعليه السلام ولادتش مخفيانه بود، قايمعليه السلام نيز همينطور.
شباهت سوم: موسىعليه السلام از قومش دو غيبت داشت كه يكى از ديگرى طولانىتر بود، غيبت اول از مصر بود و غيبت دوم هنگامى كه به سوى ميقات پروردگارش رفت.
شباهت چهارم: خداوند تعالى با او سخن گفت، قايمعليه السلام نيز همينطور.(225)
شباهت پنجم: موسىعليه السلام از قوم خود از ترس دشمنانش غايب شد.(226) قايمعليه السلام نيز همينطور.
شباهت ششم: موسىعليه السلام وقتى غايب شد، قومش در محنتها و فشار و مشقت و ذلت واقع شدند. قايمعليه السلام نيز شيعيان و دوستانش در زمان غيبتش در منتهاى سختى و فشار و ذلت مىافتند.(227)
شباهت هفتم: خداوند متعال دربارهاش مىفرمايد: «ولقدْ آتيْنا موسى الكتاب فاخْتلف فيه»(228)؛ ما به موسى كتاب را داديم پس در آن اختلاف شد. يعنى در صحت كتابى كه بر او فرود آمد.(229) قايمعليه السلام نيز همينطور. در كتابى كه با او است - يعنى قرآنى كه امير المومنينعليه السلام جمع كرد - اختلاف مىشود.(230)
شباهت هشتم: امام صادق عليه السلام فرمود: «اصحاب موسى به نهرى آزمايش شدند كه خداوند تعالى مىفرمايد: «ان الله مبْتليكمْ بنهر»(231)؛ همانا خداوند شما را به نهر آبى خواهد آزمود. اصحاب قايمعليه السلام نيز به مانند آن مبتلا خواهند شد.(232)
شباهت نهم: موسىعليه السلام، خداوند دشمنش - قارون - را به زمين فرو برد.(233) قايمعليه السلام نيز، لشكر سفيانى را به زمين فرو خواهد برد.
شباهت دهم: موسىعليه السلام، از سنگ برايش دوازده چشمه جوشيد. قايمعليه السلام نيز، از سنگ برايش آب و غذا بيرون مىآيد.(234)
شباهت يازدهم: خداوند متعال به منظور امتحان قومش، ظهور آن حضرت را تاخير انداخت. تا آنان كه گوساله پرستيدند از خداپرستان جدا شوند. در مورد قايمعليه السلام نيز، خداوند به همين منظور ظهورش را به تاخير انداخته است.
شباهت دوازدهم: خداوند متعال به موسىعليه السلام عصايى عنايت فرمود، و آن را معجزه آن حضرت قرار داد. قايمعليه السلام، به همان عصا اختصاص يافته است.(235)
چنين گفتهاند: عصاى موسى دو سر داشت كه بيخ هر يك از آنها كژى داشت و نيزه آهنينى در انتهايش بود، پس هرگاه موسىعليه السلام شب هنگام به بيابانى وارد مىشد و مهتاب نبود، دو سر عصا تا آنجا كه چشم كار مىكرد روشنايى مىداد، هرگاه با كمبود آب مواجه مىشد، آن را در چاه وارد مىكرد كه تا ژرفاى چاه امتداد مىيافت، و سر آن مانند دلو مىشد، و هر وقت به غذا نياز داشت، با عصاى خود به زمين مىكوفت خوردنىها از آن بيرون مىآمد و چنان بود كه هرگاه ميوهاى اشتها مىكرد آن را در زمين مىنشاند، پس غنچههاى همان درختى كه موسى اشتها كرده بود در آن ظاهر مىشد و همان موقع ميوه مىداد.
و گفته مىشود: عصاى موسى از چوب بادام بود، هرگاه گرسنه مىشد آن را در زمين مىنشاند برگ و ميوه مىداد و از آن بادام مىخورد، و هرگاه با دشمن خود مقاتله مىكرد بر دو شاخه عصا دو مار آشكار مىشد كه با هم نبرد مىكردند، عصا را بر كوه سخت ناهموار و نيز به درختها و خارها و گياهها مىزد راه باز مىشد، و هر وقت مىخواست از رودى بدون كشتى عبور كند عصا را بر آن مىزد، راه وسيعى برايش باز مىشد كه در آن مىرفت.
آن حضرت عليه السلام گاهى از يك شاخه عصا شير مىنوشيد و از ديگرش عسل، و چون در راه خسته مىشد بر آن مىنشست و به هرجا مىخواست بدون دويدن و پا زدن او را مىرساند، و نيز راه را نشانش مىداد و با دشمنانش مقابله مىكرد. هنگامىكه موسىعليه السلام به بوىخوش نيازمند مىشد، از آن عصا بوىخوشى بيرون مىزد تا جايى كه لباسهاى او را خوشبو مىكرد، اگر در راهى بود كه دزدانى داشت كه مردم از آنها ترس داشتند، عصا با او تكلم مىكرد و بهاو مىگفت: به فلان سمت راهت را تغيير ده. به وسيله آن برگهاى درختان را بر گوسفندان خود فرو مىريخت، با آن درندگان و مارها و حشرات را از خود دفع مىكرد. چون به سفر مىرفت آن را بر گرده مىنهاد و وسايل و لباس و غذا و آب و... را به آن مىآويخت