ديدن نور آن حضرت توسط شيخ على مهدى دجيلى

شيخ على مهدى دجيلى فرمود : مـن هميشه شبهاى ماه رمضان در سامرا به سرداب مقدس مشرف مى شدم و مشغول نماز و دعا و تلاوت قرآن مى شدم .
تـا ايـن كـه در يك شب قدر در اثناء قرايت قرآن به خود گفتم ، معلوم مى شود كه ما موردرضايت مولاى خود حضرت بقيه الله ارواحنافداه نيستيم ، والا چطور مى شود در اين سالهاى متمادى ، با آن…
شيخ على مهدى دجيلى فرمود : مـن هميشه شبهاى ماه رمضان در سامرا به سرداب مقدس مشرف مى شدم و مشغول نماز و دعا و تلاوت قرآن مى شدم .
تـا ايـن كـه در يك شب قدر در اثناء قرايت قرآن به خود گفتم ، معلوم مى شود كه ما موردرضايت مولاى خود حضرت بقيه الله ارواحنافداه نيستيم ، والا چطور مى شود در اين سالهاى متمادى ، با آن كه در جوار آن حضرت هستيم ايشان را نبينيم .
ناگاه بدنم به لرزه درآمد و نورى ظاهر گشت كه سـرداب مـطـهـر را روشـن نمود .
در آن جا جز يك فانوس چيز ديگرى نبود، ولى اين نور بيشتر از پـنـجاه فانوس روشنايى داشت .
متحيرشدم و گريه شديدى به من دست داد عرض كردم : مولاى من ، اگر شما خودتان هستيدفلان حاجت مرا تا صبح برآورده كنيد .
صـبـح حـاجـتى را كه خواسته بودم ، برآورده كردند و معلوم شد، كه در آن سرداب مقدس ، مورد توجه حضرت ولى عصر ارواحنافداه قرار گرفته ام ( ( 200 ) ) .
تـا ايـن كـه در يك شب قدر در اثناء قرايت قرآن به خود گفتم ، معلوم مى شود كه ما موردرضايت مولاى خود حضرت بقيه الله ارواحنافداه نيستيم ، والا چطور مى شود در اين سالهاى متمادى ، با آن كه در جوار آن حضرت هستيم ايشان را نبينيم .
ناگاه بدنم به لرزه درآمد و نورى ظاهر گشت كه سـرداب مـطـهـر را روشـن نمود .
در آن جا جز يك فانوس چيز ديگرى نبود، ولى اين نور بيشتر از پـنـجاه فانوس روشنايى داشت .
متحيرشدم و گريه شديدى به من دست داد عرض كردم : مولاى من ، اگر شما خودتان هستيدفلان حاجت مرا تا صبح برآورده كنيد .
صـبـح حـاجـتى را كه خواسته بودم ، برآورده كردند و معلوم شد، كه در آن سرداب مقدس ، مورد توجه حضرت ولى عصر ارواحنافداه قرار گرفته ام ( ( 200 ) ) .