تناسب غيبت با هدايتگري

با مراجعه به كتابهاي كلامي و فلسفي و عرفاني به وجود دو تفسير بر امامت پي ميبريم:
1 - تعريف كلامي: مطابق اين تعريف، امامت رياستي است بر عموم توسط يكي از اشخاص در امور دين و دنيا.(34)
2 - تعريف فلسفي - عرفاني: مطابق اين تعريف، امامت منصبي است الهي همانند نبوت، و بين اين دو (امامت و نبوت) هيچ فرقي جز وحي نيست. امامت استمرار تمام وظايف نبوت…
با مراجعه به كتابهاي كلامي و فلسفي و عرفاني به وجود دو تفسير بر امامت پي ميبريم:
1 - تعريف كلامي: مطابق اين تعريف، امامت رياستي است بر عموم توسط يكي از اشخاص در امور دين و دنيا.(34)
2 - تعريف فلسفي - عرفاني: مطابق اين تعريف، امامت منصبي است الهي همانند نبوت، و بين اين دو (امامت و نبوت) هيچ فرقي جز وحي نيست. امامت استمرار تمام وظايف نبوت جز تحمل وحي الهي است، و نيز نوعي تصرف است در باطن و نفوس افراد براي رساندن آنها به كمال مطلوب.
مطابق اين تعريف، رياست در امور دين و دنيا، شاني از شوون امامت به اين معناست. و اين همان معنايي است كه شيعه دوازده امامي به آن ملتزم است، لذا امامت را به همين جهت جزء اصول دين به حساب آورده و آن را از نبوت بالاتر ميداند.
علامه طباطباييرحمه الله ميفرمايد: «امامت حقيقتي وراي مقام اطاعت يا رياست دين و دنيا يا وصايت و خلافت و جانشيني در روي زمين به معناي حكومت بين مردم است».(35)
عمق معناي امامت نزد ايشان به اين است كه امامت، هدايت باطني بوده كه همان ولايت بر مردم و كردار آنان است و اين هدايت باطني جز ايصال به مطلوب نيست.
متكلمين بر ضرورت معنايي كه براي امامت ذكر كردهاند به ادلهاي از قبيل: قاعده لطف، لزوم حفظ شريعت و تبيين دين خداوند استدلال كردهاند، كه عمدتا با حضور امام در بين مردم تامين ميشود.
حال اگر اشكال شود كه اين لطف چگونه با غيبت حضرت سازگاري دارد؟ در جواب بايد بگوييم:
اولا: امام زمانعليه السلام حافظ كلي شريعت است و از اتفاق بر باطل جلوگيري ميكند.
ثانيا: الطاف خداوند درجات مختلفي دارد كه هنگام تزاحم، آنچه كه لطف بيشتري دارد مقدم ميگردد. و لذا اگر چه با حضور امام، مردم به الطافي خواهند رسيد و از حضور او بهرهمند خواهند شد، ولي لطف غيبت او مهمتر است، همانگونه كه در بحث فلسفه غيبت به آن اشاره كرديم.
در مورد تفسير دوم براي امامت كه همان تفسير عرفا است، جاي هيچ نوع اشكالي در مورد غيبت امام نيست؛ زيرا بنا بر آن تعريف، امامت حقيقتي است كه امام به جهت قابليت هايي كه پيدا كرده، ميتواند در نفوس انسانها تصرف كرده و آنها را به سرمنزل مقصود برساند.
اين معنا براي امامت، با غيبت او نيز سازگاري دارد، و امام در عصر غيبت نيز اين تصرفات را ميتواند انجام دهد كه در طول عصر غيبت چنين هدايت هايي را فراوان داشته است.(36)
1 - تعريف كلامي: مطابق اين تعريف، امامت رياستي است بر عموم توسط يكي از اشخاص در امور دين و دنيا.(34)
2 - تعريف فلسفي - عرفاني: مطابق اين تعريف، امامت منصبي است الهي همانند نبوت، و بين اين دو (امامت و نبوت) هيچ فرقي جز وحي نيست. امامت استمرار تمام وظايف نبوت جز تحمل وحي الهي است، و نيز نوعي تصرف است در باطن و نفوس افراد براي رساندن آنها به كمال مطلوب.
مطابق اين تعريف، رياست در امور دين و دنيا، شاني از شوون امامت به اين معناست. و اين همان معنايي است كه شيعه دوازده امامي به آن ملتزم است، لذا امامت را به همين جهت جزء اصول دين به حساب آورده و آن را از نبوت بالاتر ميداند.
علامه طباطباييرحمه الله ميفرمايد: «امامت حقيقتي وراي مقام اطاعت يا رياست دين و دنيا يا وصايت و خلافت و جانشيني در روي زمين به معناي حكومت بين مردم است».(35)
عمق معناي امامت نزد ايشان به اين است كه امامت، هدايت باطني بوده كه همان ولايت بر مردم و كردار آنان است و اين هدايت باطني جز ايصال به مطلوب نيست.
متكلمين بر ضرورت معنايي كه براي امامت ذكر كردهاند به ادلهاي از قبيل: قاعده لطف، لزوم حفظ شريعت و تبيين دين خداوند استدلال كردهاند، كه عمدتا با حضور امام در بين مردم تامين ميشود.
حال اگر اشكال شود كه اين لطف چگونه با غيبت حضرت سازگاري دارد؟ در جواب بايد بگوييم:
اولا: امام زمانعليه السلام حافظ كلي شريعت است و از اتفاق بر باطل جلوگيري ميكند.
ثانيا: الطاف خداوند درجات مختلفي دارد كه هنگام تزاحم، آنچه كه لطف بيشتري دارد مقدم ميگردد. و لذا اگر چه با حضور امام، مردم به الطافي خواهند رسيد و از حضور او بهرهمند خواهند شد، ولي لطف غيبت او مهمتر است، همانگونه كه در بحث فلسفه غيبت به آن اشاره كرديم.
در مورد تفسير دوم براي امامت كه همان تفسير عرفا است، جاي هيچ نوع اشكالي در مورد غيبت امام نيست؛ زيرا بنا بر آن تعريف، امامت حقيقتي است كه امام به جهت قابليت هايي كه پيدا كرده، ميتواند در نفوس انسانها تصرف كرده و آنها را به سرمنزل مقصود برساند.
اين معنا براي امامت، با غيبت او نيز سازگاري دارد، و امام در عصر غيبت نيز اين تصرفات را ميتواند انجام دهد كه در طول عصر غيبت چنين هدايت هايي را فراوان داشته است.(36)