مصرع با شروع حرف ( ی )
یا منتظر!به منظر چشمان نیامدی
پنهانی آمدی ونمایان نیامدی
* * *
یعقوب(ع) در فراق ، اگرزندگی نمود مارا،نماندعمروندیدیم روی تو
* * *
یک اسب،یک سوار؛نقشی ازانتظار یک مرد می رسد،آیا ازاین غبار
* * *
یک روز،برمی گردی آیاباز صحن نگاهم را بیارایی؟
* * *
یک روزمی آیی وچشمانت،درگوش مردم،شعر می خواند آیینه مرد؛ای سبز آبی پوش!بی تابی ام نذر قدم هایت
* * *
یک شب بیابه خلوت دل های بی قرار جان را،زشوق آمدنت پرسرورکن
* …
* * *
یعقوب(ع) در فراق ، اگرزندگی نمود مارا،نماندعمروندیدیم روی تو
* * *
یک اسب،یک سوار؛نقشی ازانتظار یک مرد می رسد،آیا ازاین غبار
* * *
یک روز،برمی گردی آیاباز صحن نگاهم را بیارایی؟
* * *
یک روزمی آیی وچشمانت،درگوش مردم،شعر می خواند آیینه مرد؛ای سبز آبی پوش!بی تابی ام نذر قدم هایت
* * *
یک شب بیابه خلوت دل های بی قرار جان را،زشوق آمدنت پرسرورکن
* …
یا منتظر!به منظر چشمان نیامدی
پنهانی آمدی ونمایان نیامدی
پنهانی آمدی ونمایان نیامدی
* * *
یعقوب(ع) در فراق ، اگرزندگی نمود
مارا،نماندعمروندیدیم روی تو
مارا،نماندعمروندیدیم روی تو
* * *
یک اسب،یک سوار؛نقشی ازانتظار
یک مرد می رسد،آیا ازاین غبار
یک مرد می رسد،آیا ازاین غبار
* * *
یک روز،برمی گردی آیاباز
صحن نگاهم را بیارایی؟
صحن نگاهم را بیارایی؟
* * *
یک روزمی آیی وچشمانت،درگوش مردم،شعر می خواند
آیینه مرد؛ای سبز آبی پوش!بی تابی ام نذر قدم هایت
آیینه مرد؛ای سبز آبی پوش!بی تابی ام نذر قدم هایت
* * *
یک شب بیابه خلوت دل های بی قرار
جان را،زشوق آمدنت پرسرورکن
جان را،زشوق آمدنت پرسرورکن
* * *
یک شب،میان هاله ای ازعطروعشق ونور
می آیی ازغریب ترین جاده های دور
می آیی ازغریب ترین جاده های دور
* * *
یک هزاره به راه پاشیدند،چشم هارا چکاوکان حضور
یک هزاره هنوز منتظریم،کوچه ای راکه می گذاری پا
یک هزاره هنوز منتظریم،کوچه ای راکه می گذاری پا
* * *
یوسف پرده نشین!بی توزلیخا صفتان
شبی ازحسرت پنهان شدنت می میرند
شبی ازحسرت پنهان شدنت می میرند