مصرع با شروع حرف( غ )
غایب چه گونه ای که جهان،غرق نورتوست؟
خورشید،کوچک آیینه ای از حضور توست
* * *
غبار غربت پاییزرا،دوامی نیست
به انتظارطلوع بهار برخیزیم
* * *
غروب جمعه ی دلگیر،بادعای «سمات»
دل شکسته ی من می زنددوباره صدات
* * *
غروب عمر شب انتظار،نزدیک است
طلوع مشرقی آن سوار،نزدیک است
* * *
غریب مانده ام این جا؛غریب مثل پرستو
شکسته بال وپرم من«خداکند که بیایی»
* * …
غایب چه گونه ای که جهان،غرق نورتوست؟
خورشید،کوچک آیینه ای از حضور توست
* * *
غبار غربت پاییزرا،دوامی نیست
به انتظارطلوع بهار برخیزیم
* * *
غروب جمعه ی دلگیر،بادعای «سمات»
دل شکسته ی من می زنددوباره صدات
* * *
غروب عمر شب انتظار،نزدیک است
طلوع مشرقی آن سوار،نزدیک است
* * *
غریب مانده ام این جا؛غریب مثل پرستو
شکسته بال وپرم من«خداکند که بیایی»
* * *
غزل برای تو سر می برم عزیزترین!
اگرشبانه بیایی به میهمانی من
* * *
غم هجران تو پژمرد دلم را،اماّ
گل امّید،شکوفاست اگربازآیی
* * *
غیاب اوست به عالم،همیشه عین ظهور
چنان که نوربه چشم است وجان مابه تن است
* * *
غیبت نکرده ای ،که شوم طالب حضور
پنهان نگشته ای ،که هویدا کنم تورا
* * *
غیراز طواف کوی تو،ای کعبه ی مراد
هیچ آرزودراین دل امیدوار نیست
خورشید،کوچک آیینه ای از حضور توست
* * *
غبار غربت پاییزرا،دوامی نیست
به انتظارطلوع بهار برخیزیم
* * *
غروب جمعه ی دلگیر،بادعای «سمات»
دل شکسته ی من می زنددوباره صدات
* * *
غروب عمر شب انتظار،نزدیک است
طلوع مشرقی آن سوار،نزدیک است
* * *
غریب مانده ام این جا؛غریب مثل پرستو
شکسته بال وپرم من«خداکند که بیایی»
* * *
غزل برای تو سر می برم عزیزترین!
اگرشبانه بیایی به میهمانی من
* * *
غم هجران تو پژمرد دلم را،اماّ
گل امّید،شکوفاست اگربازآیی
* * *
غیاب اوست به عالم،همیشه عین ظهور
چنان که نوربه چشم است وجان مابه تن است
* * *
غیبت نکرده ای ،که شوم طالب حضور
پنهان نگشته ای ،که هویدا کنم تورا
* * *
غیراز طواف کوی تو،ای کعبه ی مراد
هیچ آرزودراین دل امیدوار نیست