مصرع با شروع حرف ( ش )
شال سبزتو،برآن گردن الماس نژاد
یال دریال کدام اسب کهر می آیی؟
* * *
شامم سیه تراست زگیسوی سر کشت
خورشید من!برآی،که وقت دمیدن است
* * *
شب به سحر رسانده ام،دیده به ره نشانده ام
گوش به زنگ مانده ام،جمعه ی عهدبسته را
* * *
شب بی تو چیست؟بستری از ظلمت گناه
ای آفتاب عصمت بی انتها!بتاب
* * *
«شب تاریک وبیم موج وگردابی چنین…
شال سبزتو،برآن گردن الماس نژاد
یال دریال کدام اسب کهر می آیی؟
* * *
شامم سیه تراست زگیسوی سر کشت
خورشید من!برآی،که وقت دمیدن است
* * *
شب به سحر رسانده ام،دیده به ره نشانده ام
گوش به زنگ مانده ام،جمعه ی عهدبسته را
* * *
شب بی تو چیست؟بستری از ظلمت گناه
ای آفتاب عصمت بی انتها!بتاب
* * *
«شب تاریک وبیم موج وگردابی چنین هائل»
کجا دست نجاتی هست،جزدست پناه تو
* * *
شب،ریخته است خون هزاران شهاب را
ای قاصدسپیده!برافکن نقاب را
* * *
شب که روشن می شود آبی ترین فانوس ها
یاد چشمان تو می افتم دراقیانوس ها
* * *
شب ها ستاره می شمرم زانتظار صبح
بریادمهر تو،ای شهریار صبح!
* * *
شبی درخواب دیدم نی رسدمردی به بالینم
که می گویند:اورا،دست جالینوس دردست است
* * *
شکوه مندوبزرگی،همان سوار سترگی
که مثل نور زند سر«خداکند که بیایی»
یال دریال کدام اسب کهر می آیی؟
* * *
شامم سیه تراست زگیسوی سر کشت
خورشید من!برآی،که وقت دمیدن است
* * *
شب به سحر رسانده ام،دیده به ره نشانده ام
گوش به زنگ مانده ام،جمعه ی عهدبسته را
* * *
شب بی تو چیست؟بستری از ظلمت گناه
ای آفتاب عصمت بی انتها!بتاب
* * *
«شب تاریک وبیم موج وگردابی چنین هائل»
کجا دست نجاتی هست،جزدست پناه تو
* * *
شب،ریخته است خون هزاران شهاب را
ای قاصدسپیده!برافکن نقاب را
* * *
شب که روشن می شود آبی ترین فانوس ها
یاد چشمان تو می افتم دراقیانوس ها
* * *
شب ها ستاره می شمرم زانتظار صبح
بریادمهر تو،ای شهریار صبح!
* * *
شبی درخواب دیدم نی رسدمردی به بالینم
که می گویند:اورا،دست جالینوس دردست است
* * *
شکوه مندوبزرگی،همان سوار سترگی
که مثل نور زند سر«خداکند که بیایی»