مصرع با شروع حرف ( ذ )
ذات او،مهدی است؛ازمهدفلک زیر آمده
ظلم دجّالی،زچاه اصفهان انگیخته
* * *
ذات «پاک»ت رامثل،درعالم کون وفساد
قصّه ی ویرانه است وصحبت گنج روان
* * *
ذرّه ای مهرتودردل داشت آن را،گرنداشت
منزلت بودش زقدرذرّه کم تر،آفتاب
* * *
ذرّه،ذرّه آب شددلم،بیا
قطره قطره می چکدزگونه ام
* * *
ذرّه کجا،زآفتاب وصف نماید؟
قطره،چه سان ابحار،مدحگرآمد؟
* * *
ذرّه منم، مهردل آرا،تویی
قطره ی ناچیزم ودریا،تویی…
ذات او،مهدی است؛ازمهدفلک زیر آمده
ظلم دجّالی،زچاه اصفهان انگیخته
* * *
ذات «پاک»ت رامثل،درعالم کون وفساد
قصّه ی ویرانه است وصحبت گنج روان
* * *
ذرّه ای مهرتودردل داشت آن را،گرنداشت
منزلت بودش زقدرذرّه کم تر،آفتاب
* * *
ذرّه،ذرّه آب شددلم،بیا
قطره قطره می چکدزگونه ام
* * *
ذرّه کجا،زآفتاب وصف نماید؟
قطره،چه سان ابحار،مدحگرآمد؟
* * *
ذرّه منم، مهردل آرا،تویی
قطره ی ناچیزم ودریا،تویی
* * *
ذلت وخواری، نصیب دشمنان گردد،اگر
لحظه ای،موعود(عج)شمشیرعدالت،برکشد
* * *
ذوالجناح،ایستاده است،علقمه به علقمه عطش
شطّ آتش است ذوالفقار،اسب راشتاب می دهی؟
* * *
ذوالفقار علوی،درکف خود می گیرد
پی آزادی انواع بشر می آید
* * *
ذهنیّت نبودن نو،شک می آورد
تو هستی وبرای همین،شک نمی کنم
ظلم دجّالی،زچاه اصفهان انگیخته
* * *
ذات «پاک»ت رامثل،درعالم کون وفساد
قصّه ی ویرانه است وصحبت گنج روان
* * *
ذرّه ای مهرتودردل داشت آن را،گرنداشت
منزلت بودش زقدرذرّه کم تر،آفتاب
* * *
ذرّه،ذرّه آب شددلم،بیا
قطره قطره می چکدزگونه ام
* * *
ذرّه کجا،زآفتاب وصف نماید؟
قطره،چه سان ابحار،مدحگرآمد؟
* * *
ذرّه منم، مهردل آرا،تویی
قطره ی ناچیزم ودریا،تویی
* * *
ذلت وخواری، نصیب دشمنان گردد،اگر
لحظه ای،موعود(عج)شمشیرعدالت،برکشد
* * *
ذوالجناح،ایستاده است،علقمه به علقمه عطش
شطّ آتش است ذوالفقار،اسب راشتاب می دهی؟
* * *
ذوالفقار علوی،درکف خود می گیرد
پی آزادی انواع بشر می آید
* * *
ذهنیّت نبودن نو،شک می آورد
تو هستی وبرای همین،شک نمی کنم