مصرع با شروع حرف ( د )
درآرزوی دیدنت ای آفتاب صبح!
هرشب به آسمان رسد،آهنگ زاری ام
* * *
درآ،زپرده وازیک تجلّی رخسار
غبارشرک ز مرآت ماسوا،پرداز
* * *
درانتظاررویت خورشید،مانده ایم
امیّدوارآمدن عید،مانده ایم
* * *
درحسرت دیدارتو،ای شمع شب افروز!
چشمم به درو،خون دل ازدیده روان است
* * *
درسحرگاه شبی عالمگیر
دردل اشک ودعامی آید
* * *
دستان دعایم به بلندای شما نیست
لطفی کن وبردار،همه فاصله ها…
درآرزوی دیدنت ای آفتاب صبح!
هرشب به آسمان رسد،آهنگ زاری ام
* * *
درآ،زپرده وازیک تجلّی رخسار
غبارشرک ز مرآت ماسوا،پرداز
* * *
درانتظاررویت خورشید،مانده ایم
امیّدوارآمدن عید،مانده ایم
* * *
درحسرت دیدارتو،ای شمع شب افروز!
چشمم به درو،خون دل ازدیده روان است
* * *
درسحرگاه شبی عالمگیر
دردل اشک ودعامی آید
* * *
دستان دعایم به بلندای شما نیست
لطفی کن وبردار،همه فاصله ها را
* * *
دست هایت، ضریح تمنّاست
آی فردا!که روح تو،باماست
* * *
دستی به انتقام،برآور
دستی دگر،زمهر،برافشان
* * *
دگرتحمّل دردفراق،ممکن نیست
کجاست مرهم این زخم؛زخم کاری ما؟
* * *
دلم گرفته ازاین چند جمعه های پیاپی
بگو که می رسی ازراه،چندجمعه ی دیگر؟
* * *
دو چشم منتظر من،به کوچه کوچه ی شوق
مدام درطلب صاحب الزمان(عج)بوده است
دودست گرم امیدم،درانتظاردمی است
که معبر قدمت را،کندگل آرایی
هرشب به آسمان رسد،آهنگ زاری ام
* * *
درآ،زپرده وازیک تجلّی رخسار
غبارشرک ز مرآت ماسوا،پرداز
* * *
درانتظاررویت خورشید،مانده ایم
امیّدوارآمدن عید،مانده ایم
* * *
درحسرت دیدارتو،ای شمع شب افروز!
چشمم به درو،خون دل ازدیده روان است
* * *
درسحرگاه شبی عالمگیر
دردل اشک ودعامی آید
* * *
دستان دعایم به بلندای شما نیست
لطفی کن وبردار،همه فاصله ها را
* * *
دست هایت، ضریح تمنّاست
آی فردا!که روح تو،باماست
* * *
دستی به انتقام،برآور
دستی دگر،زمهر،برافشان
* * *
دگرتحمّل دردفراق،ممکن نیست
کجاست مرهم این زخم؛زخم کاری ما؟
* * *
دلم گرفته ازاین چند جمعه های پیاپی
بگو که می رسی ازراه،چندجمعه ی دیگر؟
* * *
دو چشم منتظر من،به کوچه کوچه ی شوق
مدام درطلب صاحب الزمان(عج)بوده است
دودست گرم امیدم،درانتظاردمی است
که معبر قدمت را،کندگل آرایی